وصیت نامه

شهید موسوى: مواظب تفرقه‌اندازی دشمن باشید

شهید موسوى: مواظب تفرقه‌اندازی دشمن باشید


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، «شهید» شاهد شهود عرفانی شد و نقش هرچه خوبی را در چهارفصل گیتی نمایان کرد و چشم ستارگان آسمان را روشن، ققنوس هشت جنت که هفت آسمان را مجذوب خود کرده است، همان عاشقی که در وادی مقدس عاشقی، پر پرواز گشود و فرشتگان را نوازشگر روح نابش کرد.

می‌خواهیم هر روز را با نامی و یادی از این ستاره‌ها، شب کنیم و کار را با تبرک و مدد از این عارفان عاشق آغاز؛ باشد که ادای دینی باشد بر آن همه رشادت، شهامت، مجاهدت و شجاعت… «برگ سبزی، تحفه درویش»، «تا چه قبول افتد و چه در نظر آید».

وصیت‌نامه شهید سید محمد موسوى

«بسم الله الرحمن الرحیم

خدایا تو مى‌دانى که من برای رضاى تو و براى یارى رهبرم و انقلاب اسلامى و به دستور امام عزیزم به جبهه آمدم، خدایا تو را شکر مى‌کنم که این بنده حقیر را کمک و هدایت کردی تا این راه حق را انتخاب کنم که این راه در حقیقت همان راه انبیا و ائمه معصومین (ع) و صالحین است که به لطف و رحمت تو انتخاب کرده‌ام، خدایا از تو مى‌خواهم که مرا در ادامه این راه حق یارى فرمایى.

اى جوانان! مبادا در غفلت بمیرید که على (ع) در محراب عبادت شهید شد و مبادا در حال بى تفاوتى بمیرید که على اکبر حسین (ع) در راه حسین و با هدف شهید شد.

اى مادران! مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیرى کنید که فردا در محضر خدا نمى‌توانید جواب زینب (س) را بدهید که تحمل ۷۲ شهید را کرد.

برادران استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمان‌ها براى تسکین دردهاست و همیشه به یاد خدا باشید و در راه او قدم بردارید و مواظب باشید دشمنان بین شما تفرقه نیاندازند و شما را از روحانیت متعهد جدا نکنند که اگر چنین کردند روز بدبختى مسلمانان و روز جشن ابرقدرت‌هاست.»

منبع: فارس

انتهای پیام/ ۹۱۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شهید موسوى: مواظب تفرقه‌اندازی دشمن باشید بیشتر بخوانید »

شهید بابالی: حامی اسلام و قرآن باشید

شهید بابالی: حامی اسلام و قرآن باشید


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، شهید «علیرضا بابالی» فرزند «عبدالعلی»، ۱۰ مهر ۱۳۳۴ در تبریز دیده به جهان گشود. این شهید والامقام ۱۷ بهمن ۱۳۶۱ به فیض شهادت نائل آمد. بخش‌هایی از وصیت‌نامه شهید بابالی را می‌خوانیم.

مادر مهربانم! بدان که «کشته شدن در راه خدا مردن نیست بلکه زندگی دوباره و حیاتی تازه است» و خدا می‌داند که من این راه را با چشم باز و شوق فراوان انتخاب کردم. امیدوارم که شیرت را برایم حلال بکنی و از گناهانی که در خصوص تو کرده‌ام مرا عفو کنی زیرا اگر تو از من ناراحت باشی خدا هم مرا نمی‌بخشد و امیدوارم که بعد از شهادت من گریه نکنی که دشمن شاد می‌شود. بعد از شهادت من بخند تا دشمن نا امید شود. امیدوارم که بعد از من هم یک نشانه از اسلام در خانه باشد و صبرت زیاد باشد که صبر تو نیز اجرش کمتر از شهادت نیست.

اگر کسی وطن خود را دوست داشت حتی اگر اسلامی هم نباشد باید برای خلق کار کند نه که خلق را بکُشد. شما کجا چنین حکومت مردمی سراغ دارید که مسئولینش با مردم اینگونه یک‌رنگ و یک‌دل باشند.

عزیزان من! از اول این انقلاب خدایی بوده است و خداوند متعال حافظ آن است و با این همه توطئه‌ها می‌بینیم که انقلاب ما روز به روز بهتر می‌شود و این چیزی نیست مگر نیروی غیبی خداوند.

به بُعد معنوی انقلاب نگاه کنید، چرا دنیا با ما دشمن است، چون دنیا با ما که کار ندارد با اسلام ما کار دارد. دنیا و ابرقدرت‌ها با امام کار ندارند بلکه با اسلام امام کار دارند، شخص مطرح نیست بلکه مکتب مطرح است. وقتی ما منفعت شخصی را در نظر نگیریم آن موقع می‌توانیم دریابیم که این انقلاب چه نعمتی است که از جانب خدا برای ما آمده است و این امام چه نعمتی است. امیدوارم از قید و بند‌های زندگی خود را برهانید و بیشتر فکر کنید، یاد امام باشید و تا وقتی پشتیبان ولایت فقیه باشید و توکلتان به خدا باشد، هیچ‌کس نمی‌تواند شما را شکست دهد.

امیدوارم شهادت من در شما اثری داشته باشد و امیدوارم خون ناقابل من مورد رضای خدا و موجب بیداری شما باشد.

حالا اسلامی به همت همه مردم و به رهبری امام خمینی عزیز بار دیگر به دستمان رسیده و خودمان مستقل شده‌ایم، چرا این اسلام که در مملکت عزیزمان ایران تجلی دوباره پیدا کرده است حافظش نباشیم؟

به شما وصیت می‌کنم که حتماً حامی اسلام و قرآن باشید و حامی اسلام بودن به حرف نیست بلکه به عمل است.

در خاتمه امیدوارم که شهادت من اگرچه حیاتم مؤثر نبود برای شما بیداری باشد. من برای خاکم شهید نشدم بلکه برای اسلام و خدایم شهید شدم و اگر اسلام نباشد مملکت بدون اسلام را می‌خواهیم چه کنیم؟

همسر مهربانم! امیدوارم که در فراق من هیچ ناراحت نباشی زیرا تو خود از همه بهتر می‌دانی که هدف من از رفتن به جبهه چیست و مبارزه در چه راهی است. هدف اصلی من از رفتن به جبهه و شهید شدن برای پس گرفتن خاک نیست بلکه برای دفاع از عزت و شرف اسلامی است. شهادت من برای خدا و برپا داشتن اسلام عزیز بود.

آفرین بر تو و بر روحیه زینب‌وارت. امیدوارم که بعد از شهادت من هم چنین باشی و سرمشق و الگویی برای زن‌های دیگر و زینب‌وار رسالت حسین (ع) را به گوش همگان برسانی.

والسلام، خدانگهدار

۱۳۶۱/۲/۱۱

درود برخمینی، سلام بر شهیدان»

منبع: نوید شاهد 

انتهای پیام/ ۹۱۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شهید بابالی: حامی اسلام و قرآن باشید بیشتر بخوانید »

شهادت یعنی ولادت و شهید زنده است

شهادت یعنی ولادت و شهید زنده است


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، شهید «محمد آقاجانی گل‌سفید» فرزند «فرج‌الله»، بیست و نهم اسفند ۱۳۴۴ در لنگرود دیده به جهان گشود و سرانجام در تاریخ شانزدهم بهمن ۱۳۶۱ در منطقه عملیاتی مریوان به فیض شهادت نائل آمد.

وصیت‌نامه شهید آقاجانی 

«بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین

زندگی ذلت‌بار را هیچ‌وقت قبول نخواهم کرد و مرگ سرخ شهادت را بر آن ترجیح می‌دهم، به عبارت دیگر شهادت ولادت است.

وقتی شهید می‌شوی تازه زندگی تو آغاز می‌شود، تازه باید به زندگی برسی، مانند این است که تو تازه زاده شدی پس فهمیدیم که شهادت یعنی ولادت. شهید یعنی زنده، گواه، یعنی شاهد. وقتی که کسی شهید می‌شود به لقاءالله رسیده و به پیش محبوبش می‌رود. شهید گناهی ندارد؛ چرا که، چون قطره‌های خونی که از شهید جاری می‌شود همان گناهی است که ریخته می‌شود. انسان حیف است در بستر بمیرد؛ ما عاجزانه از خدای باری‌تعالی می‌خواهیم که مرگمان را همراه با شهادت نصیبمان کند.

شهید مانند قلب جامعه است

در قرآن سخن از شهادت به میان آمده، پس باز بگویم زندگی ذلت‌بار را قبول نخواهم کرد و به جای آن مرگ سرخ شهادت را بر آن ترجیح می‌دهم.

شهید مانند قلب جامعه‌ای است که خونش به تمام ارگان‌های انقلابی تزریق و اهداء می‌کند پس همیشه به درگاه الله برویم از خدا طلب آمرزش و شهادت بکنیم.

چه مرگی بهتر از این مرگ، مرگی که ولادت است، مرگی که سعادت است و ملتی که شهادت را سعادت می‌داند پیروز است (امام خمینی)

خدایا ما را بر نفسمان پیروز کن

بار الها! هنگامی که ما را بر نفسمان پیروز کردی مرگمان را با شهادت نصیبمان کن. فرج امام زمان (عجل‌الله) را بر ما نزدیک بگردان. رزمندگان جبهه حق را یاری و آنان را پیروز کن. پیر جماران را تا انقلاب مهدی (عجل‌الله) نگهدار.

هر وقت دیدیم روحانیت را می‌خواهند از صحنه بیرون کنند، بدانید که آنان می‌ترسند.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

منبع: نوید شاهد

انتهای پیام/ ۹۱۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شهادت یعنی ولادت و شهید زنده است بیشتر بخوانید »

نگذارید منافقین کوردل از انقلاب سوءاستفاده کنند

نگذارید منافقین کوردل از انقلاب سوءاستفاده کنند


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از همدان، «رضا صفری» متولد سال ۱۳۴۹ برای اولین بار در ۱۶ سالگی به جبهه‌های حق علیه باطل شتافت و در نهایت در آبان سال ۱۳۶۶ در عملیات «نصر ۷» در ارتفاعات «ماووت» عراق به فیض شهادت نائل شد.

شهید صفری در قسمتی از وصیت‌نامه خود نوشته است:

درخواستی که از مردم حزب الله و همیشه در صحنه دارم این است که همانگونه که تاکنون امام را تنها نگذاشته‌اند و اسلام را یاری کرده‌اند، از این به بعد هم اسلام و امام را یاری کنند و نگذارند که منافقین کوردل از این انقلاب سوءاستفاده کنند و همیشه در نظر داشته باشند که شهدا با نثار خون خود از حسین (ع) درس آموخته و درخت اسلام را آبیاری کردند و شما که مانده‌اید باید آنگونه باشید که از تبار یزیدیان زمان مباشید که خدای متعال بر همه اعمال انسان ناظر و گواه است.

پدر و مادر عزیزم

از شما که سال‌های زیادی مزاحمتان بودم حلالیت می‌طلبم و مرا حتما ببخشید که نتوانستم حتی ذره‌ای از زحمات شما را جبران کنم و نتوانستم حق فرزندی خود را به شما ادا کنم ونتوانستم فرزندی آنگونه که باید باشم، بوده باشم و از مادرم می‌خواهم که در مقابل منافقین کوردل گریه نکند که آن‌ها همیشه منتظر چنین لحظاتی هستند.

از برادران کوچکترم می‌خواهم که درسشان را به نحو احسن بخوانند و افرادی مفید برای انقلاب باشند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نگذارید منافقین کوردل از انقلاب سوءاستفاده کنند بیشتر بخوانید »

چرا بعد از جنگ همه مرا مسخره می‌کنند؟ +‌ عکس

چرا بعد از جنگ همه مرا مسخره می‌کنند؟ +‌ عکس



شهید سید محسن ضابطی - کراپ‌شده

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه جهاد و مقاومت مشرق، شهید سید محسن ضابطی از دانش‌آموزان دبیرستان سپاه تهران (مکتب الصادق(ع)) بود که در هشتم مردادماه ۱۳۶۹ به شهادت رسید. وصیت‌نامه این شهید بزرگوار به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

یا غیاث المستغیثین! 

خدایا عاشقانت یک به یک رفتند و می روند، ولی من گنه کار و روسیاه هنوز جا مانده ام، خدایا انگار نمی دانی یه بنده گنه کاری هم به نام سید محسن ضابطی داری(معاذ الله) ؟!

ای کریم، ای رحیم، ای ستارالعیوب!  با هر کس نشست و برخاست کردم و لقمه ای نان با او خوردم، به هر کس دل بستم از دستم رفت، دوستان شهید شدند، یاران رفتند، ای خدا پس من گنه کار چه کنم؟ 

ای رفقا، ای دوستان! رسم دوستی و رفاقت این نیست، مگر ما با هم نان و نمک نخوردیم؟ مگر در این دنیای فانی با یکدیگر، ندار نبودیم؟! پس چرا یکباره رفتید و ما را در منجلاب گناه و تکبر و خود پرستی و ریا و غیبت و تهمت و فراموش کاری تنها گذاشتید؟!

چرا بعد از جنگ همه مرا مسخره می‌کنند؟ +‌ عکس

نه به خدا این رسم رفاقت نیست!

خدایا قابلم گردان توبه کنم، توبه نصوح وار، من خیلی توبه شکستم، ولی از روی تو شرم نکردم … 

ای خدایی که اگر لحظه ای و آنی پرده ها را کنار بزنی دیگر آبرویی برایم نخواهد ماند، خیلی از تو سپاسگزارم که دوستانی به من عطا کردی که هر کدام عارفی به تمام معنی بودند، دوستانی که بدون گذراندن مراحل تحصیلات به درجه ای از حد کمال رسیدند که خیلی از علما نرسیدند …
بله و به جرأت قسم می خورم که مقام این شهداء کمتر از شهدای صدر اسلام نیست، آن ها پیغمبر(صلّی الله علیه و آله) را دیدند و جنگیدند و اوامر او را اطاعت کردند، حسین بن علی(علیه السلام) را دیدند و به او ایمان آوردند، ولی شما شهیدان ندیده خاطر خواه آن ها شدید!

خدایا به حرمت خون آقا ابا عبد الله(علیه السلام) شهادتی سرخ در ارتفاعات مظلوم کردستان را عطایم کن، خدایا من دنیا را به دنیاپرستان واگذار کردم، من خودت را می خواهم. به خودت قسم اگر مرا در بهشت بیاندازی و بدانم که در آن جا به من محبت نمی کنی، من بهشت را نمی خواهم ولی اگر بدانم مرا دوست داری، حتی اگر در جهنم هم مرا بیافکنی، دیگر آتش جهنم برایم عین لطف و کرم توست.

خدایا کمکم کن. از این لاطائلات زیاد نوشته ام ولی هرچه نوشتم به خاطر درد دل کردن و نزدیک تر شدن به تو بوده است. 

خدایا با شهیدانی نشست و برخاست کردم که هر کدام اسوه تقوا و ایثار و نبرد و مبارزه بودند… ولی افسوس که از آن ها درس نیاموختم، از آن ها تلمّذ و شاگردی نکردم. خدایا مرا ببخش که قدردان آن ها نبودم.

خوب حالا خدای عزیز! بنده ای در مقابلت قرار گرفته که شرم دارد با تو سخن بگوید، از بس که توبه شکسته و به خاطر همین شرم، قلم به دست گرفته و با قلم ناچیز خود با تو سخن می گوید.

خدایا تکلیف مرا روشن کن، به بزرگیت قسم فردای محشر داد بر می آورم که ایها الناس! من گناهانم به خاطر آن بود که شنیده بودم خدایم رحیم است، به خاطر آن بود که رحمت او از زمین و آسمان ها و همه چیز بالاتر و بزرگتر بوده، به خاطر آن بود که می دانستم هر چقدر گناه کنم، گناهانم از رحمت او بیشتر نخواهد شد. ای خدا مرا ببخش و بیامرز.

خدایا به قول پیر می فروش عشاق حسینی، خمینی عزیز که از تو خواسته بود، کتاب شهادت را به روی مشتاقانش باز بگذاری، مرا هم بطلب ، خدایا من یه عمری صدایت کردم، درسته که در عبادات خیلی سهل انگاری کردم ولی هر وقت تو را صدا زدم از ته دل بوده، خدایا من برای حسین تو گریه کرده ام، تو را به همان قطرات اشک قسم می دهم که توفیق شهادت در راه خودت را نصیبم گردانی، اللهمّ رزقنا توفیق الشّهادة فی سبیلک.

خدایا مرا جلوی مادرم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) شرمنده مکن! خدایا دستم را بگیر، تو را به حسینت قسم می دهم، خدایا از روی مادران شهید، پدران شهید، خواهران شهید و برادران شهید شرمنده ام.

خدایا از روی مادر شهید احمد شعبانی که با زبان بی زبانی می گفت: «احمدم را چکار کردی؟ تنهایش گذاشتی؟»، شرمنده ام. از روی مادر شهید هادی مختاری که در بهشت زهرا دیدمش شرمنده ام، با نگاهش می گفت که پسر مرا تنها گذاشتید؟

ای خدا دستم را بگیر، در محیط کار همه مسخره ام می کنند، همه طعنه می زنند که الان بعد از جنگ چه جای این حرفهاست؟ ولی آن ها سوز درون مرا درک نمی کنند، هر روز آتش عشقم بیشتر می شود و وقت وصل و طریقه رسیدن به آن و دسترسی پیدا نمودن به آن مشکل می شود.

خدایا به چهارده معصوم پاک قسمت می دهم مرا هم طلب کن. دستم را بگیر. اگر دستم را نگیری خودت بهتر مرا می شناسی، به خدا در منجلاب گناه غرق می شوم.

… خدایا اسرایمان را آزاد بگردان!

به رهبر انقلابمان حضرت آیت الله خامنه ای عمری با عزت بده!

خدایا مسؤولین مملکت را به وظایفشان آگاه بگردان!

خدایا ما را به احترام و آبروی محمد و آل محمد(صلّی الله علیه و آله) ببخش و آبروی ما را نریز!

مریضان، مجروحین ومعلولین جنگ را لباس عافیت بپوشان!

اشهد أن لا إله الّا الله و أشهد أنّ محمّداً رسول الله و أشهد أنّ علیّاً ولی الله

العبد العاصی سید محسن ضابطی

۴  مرداد ۱۳۶۹

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد!

ولادت : ۲۴  دی ۱۳۴۷

شهادت : ۸  مرداد ۱۳۶۹

محل شهادت : سقز

مزار : امامزادگان پنج تن لویزان



منبع خبر

چرا بعد از جنگ همه مرا مسخره می‌کنند؟ +‌ عکس بیشتر بخوانید »