اینفوگرافیک/ وصیتنامه «سردار شهید مهدی باکری»
اینفوگرافیک/ وصیتنامه «سردار شهید مهدی باکری» بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از دفاعپرس از کرمان: «محمدعلی زادگانینسب» بيست و نهم دی ۱۳۳۶، در شهرستان كرمان متولد شد. وی تا پايان مقطع كارشناسی در رشته عمران تحصيل کرد و مدرک مهندسی خاک خود را دریافت کرد. سال ۱۳۶۱، ازدواج كرد و صاحب دو دختر شد. پاسدار بود، سرانجام در دهم ارديبهشت ۱۳۶۵، در جزيره مجنون بر اثر اصابت تركش، شهيد شد.
قسمتی از وصیتنامه شهید «زادگانینسب»:
شور و عشقی که در دلم هم اکنون نهفته است نمیتوانم توصیف کنم در کنار رزمندگان بودن چه سعادت بزرگی است که خداوند نصیب این بنده حقیر خود کرده است، حال و هوای جبهه جسم را جلا میبخشد و روح را شاداب میکند، این اشتباه است که بعضیها فکر میکنند جبهه سخت و تنگ است، برای من جبهه عشق است، قلب و دل را صفا میدهد، این آرامش را خداوند انشاءالله همیشه در دل ما زنده نگه دارد و بیشتر به آن بیفزاید.
خدمت همسر و خانواده ام و مادرم و دیگر فامیل التماس دعا دارم، شهادت فیض عظیمی است که نصیب هرکس نمیشود، بخصوص ما که نه تنها کاری برای پدر ومادرم و همسرم نکرده م، بلکه با برخوردی بد و اخلاقی تند همیشه برخورد میکردم و همه شما را میرنجاندم از همگی شما عذر میخواهم امیدوارم که مرا ببخشید.
خداوتد توفیق شهادت را عطا کند
من قول دادهام که برای همسرم و فرزندانم خانهای بسازم، اگر خداوند توفیق داد انشاءالله میسازم و اگر نتوانستم مرا ببخشید، از اینکه شما را تنها میگذارم، خیلی نگران هستم، ولی حفظ اسلام و عشق به الله و پیروزی حق و شیرینی جبهه و عبادت جبهه و غیره مرا نمیتواند در خانه زندانی کند.
خداوند توفیق شهادت در راه خودش را عاقبت کار ما قرار دهد و به ما توفیق دهد که بندهای خالص و مطیع فرمان او باشیم من که لایق نیستم اگر خداوند مرا خواست و بسوی خود برد میدانید سعادتی بالاتر از این نیست و شما اگر سعادت و خوشبختی مرا خواسته باشید بدانید که در همین شهادت فی سبیل الله است.
خداوند با صابران و عاشقان و دلباختگان است و خداوند به همه شما صبر و اجر جلیل عطا کند مبادا که فکر کنند برای فرار از مسئولیت زندگی خانوادگی و … مرا عازم جبهه کرده باشد بلکه همان رضای حق تعالی است که این حقیر التماس که این توفیق را خداوند به ما داده که به جبهه بیایم.
خداوند به همگی شما اجر بدهد و توفیق زندگی بهتر در طلوع فجر حضرت ولی عصر (ع) به همگی عنایت بفرماید از همگی دوستان پیرامون پاسدار و غیره همسنگران رزمندگان فامیلان و همسایگان و … طلب عفو و بخشش دارم.
اگر بدی و ناراحتی غیبتی و خدای نکرده تهمتی زده باشم مرا عفو کنید که خداوند مرا ببخشد و این را مطمئن باشید که هرکس لیاقت شهادت پیدا میکند. البته الگوی ما علی (ع) است اما آنها که سبقت گرفتند همه اینها هستند والسابقون السابقون و اینها قصد به منزل جاوید را دارند و اگر خداوند ما را هم برد که سعادت عظیمی است.
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
سعادت یعنی شهادت فی سبیل الله بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعپرس از کرمان، د«محمدعلی باقریان» پانزدهم مهر ۱۳۴۶ در شهرستان رفسنجان به دنيا آمد.
وی دانشآموز سال چهارم متوسطه بود که به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت و سرانجام در بيست و ششم اسفند ۱۳۶۶، در خرمال بر اثر جراحات جنگي پيكرش متلاشي شد و به شهادت رسيد.
فرازهایی از وصیتنامه شهید «محمدعلی باقریان»:
با سلام و درود بیکران به پیشگاه حضرت ولی عصر امام زمان (عج) و نائب برحقشان امام خمینی روحی فداه و با سلام به ارواح مطهره شهدا و درود به کیه مجروحین و معلولین و خانوادههای شهدا و اسرا و خانوادههایشان.
امروز بر آن شدم تا چند خطی مختصر برایتان بنویسم در حالیکه نمیدانم که آیا واقعا سعادت شهید شدن اسیر شدن معلول شدن قطع نخاع شدن را دارم یا خیر و اگر که خدا این سعادت را نصیب این بنده حقیر گناهکارش کرد خدا را شکر کنید و از خدا بخواهید که خداوند این سعادت را نصیب شما هم بکند.
اولین سلام من به پدر گرامی و بزرگوارم است. باباجان اگر برایم زحمت کشیدهاید ولی به جای تشکر و قدردانی چیزی جز اذیت و آزار ندیدید باز هم بخشش از بزرگان است مرا ببخشید منهم خدا را به کربلا قسم میدهم که در قیامت شفاعت شهدا را نصیبتان بگرداند.
البته ما که لیاقت شفاعت کردن نداریم، این شما پدر و مادرها هستید که باید ما فرزندان را شفاعت کنید، ولی اگر اینچنین لیاقتی نصیبمان شد حتما شما را شفاعت میکنیم و سلام گرم من به مادر عزیزتر از جانم.
مادرجان به شما تبریک عرض می کنم که خدا سعادت نصیبتان کرد و این فرزند ناقابلتان را در راه خدا دادید و امانت خود را به صاحبش برگرداندید غمگین و افسرده نباشید، غصه به دل راه ندهید و منتظر رحمت خداوندی باشید. اینها مصیبت نیست مصیبت آن است که ما زنده باشیم و اسلام زیر پای کافران روباه صفت لگدکوب شود.
خدا را به پهلوی شکسته حضرت زهرا سلام الله علیها قسم میدهم که پرده بر روی همه گناهانتان بپوشاند و شفاعت فاطمه زهرا را در هنگام مرگ نصیبتان بگرداند.
لعنت و نفرین خداوند بر همه کسانی که زخم زبان میزنند، نق میزنند و قلب خانوادههای شهدا و دلسوزان این انقلاب را محزون و ناراحت میکنند، اصلا اینها قابلیت نفرین کردن را هم ندارند.
هنگامی که علی (ع) را به زور به مسجد میبردند برای گرفتن بیعت حضرت فاطمه (س) به مسجد آمدند و فرمودند: کاری نکنید که نفرینتان کنم تا عذاب خداوند دامنتان را بگیرد و رها کند که در این هنگام علی (ع) صدا میزنند به فاطمه (س) بگوئید که نفرین نکنند که حتی در آن شرایط سخت هم زبان به نفرین نگشودند و صبر کردند و خداوند شما را از صابران قرار بدهند.
سلام عاشقانه من به برادرم محمدجواد پاره تنم که تمامی عمرم به قربان یک شاخ مویت و سلامی دیگر به پاره قلبم فاطمه خواهر باوفایم کاغذ و قلم من از بیان احساسم ناتوان است زهرا و صدیقه هروقت که به یادتان میافتم خستگی از تنم بیرون میرود. انشاءالله در دنیا و آخرت دائم خنده و شادمان باشید.
یک نصیحت به همه شما دارم و آن اینکه اصلا غصه به دل راه ندهید، مانند خود روحانیت باشید، از همه مردم بیشتر در آسایشند، هم در دنیا و هم در آخرت، از همه شما امید عفو و بخشش دارم از خداوند عزوجل میخواهم دیدار دوباره ما را در جنت المأوا قرار بدهد.
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
مصیبت آن است که زنده باشیم اما اسلام زیر پای کافران باشد بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعپرس از بوشهر، شهید «مصطفی انجم افروز» در سال ۱۳۴۵ در نجف اشرف متولد شد و در سال ۱۳۶۴ در منطقه چنگوله آسمانی شد. از این شهید هنرمند آثار بسیاری در زمینههای شعر، نقاشی، خوشنویسی به یادگار مانده است.
خانواده وی در سال ۱۳۵۰ به دلیل فشارهای رژیم بعث عراق به قم مهاجرت کردند و این شهید بزرگوار تحصیلات خود را در سال ۱۳۵۲ در دبستان فیض قم، سال ۱۳۵۷ در مدرسه راهنمایی معلم و دبیرستان را مدرسه شهید رجایی این شهر در رشته علوم تجربی و بهداشت ادامه دادند.
انجم افروز علاقه بسیاری به خوشنویسی و نقاشی داشتند و آثار بسیاری از این شهید به یادگار مانده است و از ویژگیهای شاخص این شهید هنرمند استفاده از هنر خود در جبهههای دفاع مقدس است.
با آغاز دفاع مقدس شهید مصطفی انجم افروز بارها اقدام به ثبتنام برای اعزام جبهههای نبری حق علیه باطل کردند که به دلیل سن کم ایشان با درخواست وی موافقت نمیشد، اما سرانجام در سال ۱۳۶۰ در سن ۱۶ در حالی که دانشآموز اول دبیرستان بود توانست به جبههها اعزام شود.
وی هشت ماه بعد از آن، در حالی که مشغول تحصیل در پایه دوم دبیرستان بود، برای دومین بار راهی جبهه شد و در واحد بهداری لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب (ع) فعالیتش در این عرصه دفاع مقدس ادامه داد. شهید انجم افروز برای سومین بار در خرداد ۶۲ و به مدت ۵ ماه به جبهه رفت و به عنوان تکتیرانداز و آرپیجیزن فعالیت کرد و برای چهارمین بار در فروردین ۶۳ عازم صحنههای نبرد شد و در گردان سیدالشهدا (ع) در جبهههای جنوب به مبارزه با دشمن متجاوز پرداخت.
پنجمین حضور وی در جبهههای حق علیه باطل در خرداد ۱۳۶۳ با ۶ ماه حضور مداوم در مناطق عملیاتی بود. این شهید برای آخرین بار در تیر ۶۴ با تیپ ۷۷ لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب (ع) عازم جبهه شد و به عنوان جانشین گروهان به منطقه چنگوله حضور یافت.
این شهید هنرمند در عملیات عاشورای ۲ به عنوان فرمانده گروهان مشارکت و در ۲۴ مردادماه ۶۴ مفقودالاثر شد و پس از ۱۵ سال پیکر مطهر این شهید در عملیات تفحص شناسایی و به قم منتقل و در گلزار شهدای قم به خاک سپرده شد.
شهید مصطفی انجم افروز در هنگام شهادت ۱۹ سال سن داشت.
بخشی از وصیتنامه شهید انجم افروز:
به نام خداوند؛ درهم کوبنده ستمگران و یاور مستضعفان؛ با درود و سلام بر رهبر عظیمالشّأن و بتشکن زمان، خمینی روحالله و امّت قهرمان و شهیدپرور و شهیدان همیشه زنده تاریخ. درود بر حسینیان حماسهآفرین عاشورا و کربلا هماکنون، میخواهم به جبهههای نبرد عازم شوم و زندگی جدیدی را آغاز کنم و کربلای خونین ایران را زیارت کنم و عاشورای واقعی زمانه را از ته قلب و بلکه با چشم خویش ببینم و به آرزوی دیرینه خویش برسم و آن، آرزوی همیشگی شهادت است.
البتّه شهادت را نه برای پیدا کردن نامِ بعد از مرگم میخواهم بلکه برای پیروزی حق و نابودی باطل و افزوده شدن عمر عزیز رهـبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی تا انقلاب مهدی (عج) است و اینک سخنی با پدر بزرگوار و مادر مهربانم دارم: ای پدر و مادر عزیزم! از اینکه در دوران زندگی، نتوانستم با درس خواندن، به اسلام عزیز خدمتی کنم، افسوس میخورم، اما از اینکه شما فُرم اعزام مرا امضا کردید، بسیار خوشحالم که با ریختن خون خود، اسلام را یاری کنم.
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
هجرت از عراق؛ شهادت در 19 سالگی بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از دفاعپرس از آذربایجان شرقی، «محمدرضا خردمند الوندی» بیست و هفتم اردیبهشت 1344، در شهرستان تبریز به دنیا آمد. پدرش حسن و مادرش اكرم نام داشت. تا چهارم متوسطه درس خواند. به عنوان سرباز ارتش خدمت میکرد. نوزدهم دی 1365 به شهادت رسید. مدفن او در گلزار شهدای وادی رحمت زادگاهش واقع است.
در وصیت نامه این شهید آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
بار خدایا چگونه میتوانم وصیت نامه بنویسم ودر حالی که معصیت کارم وترسم ازآن است که مرا نیامرزیده از دنیا ببری ولی امیدم فقط به تو است .. بار خدایا مرا ببخش که تا چند سال نتوانستم در جبهههای حق و باطل شرکت نمایم و با دشمنانت بجنگم.
بار خدایا مرا ببخش زیرا من توان آن عذاب شدگان را که گمراهند ندارم. برادران دینی من امام را تنها نگذارید و در دعال کمیل ونماز جمعه شرکت کنید و مسجد (سنگر) را خالی نگذارید، از همه کسانی که مرا میشناسند مرا حلال کنند و اگر جنازه من به دستتان نرسید زیاد ناراحت نباشید زیرا خداوند اجر زیادی را به کسی که جنازه اش به دست خانواده اش نمیرسد میدهد.
نمازهایتان را ترک نکرده و سروقت بخوانید دیگر عرضی ندارم فقط حلالم کنید و به آنهائی که میگویند اجباری به جبههها میرویم بگوئید که من با آگاهی و بینش آگاهانه این راه را انتخاب کردم.
و اما مادر عزیزم مرا ببخش که نتوانستم زحمت هایی را که برایم کشیدهای جبران کنم. خواهرانم از شما میخواهم که حجابتان را حفظ کنید و همچون زینب صبر داشته باشید. برادرانم از شما میخواهم حلالم کرده و راهم را حتما ادامه دهید.
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
برادرانم سنگر مساجد را پر کنید بیشتر بخوانید »