گردان عمار

شهید شکری: دعا کنید خدا ما را جزو رزمندگان فاتح کربلا قرار دهد+ دست‌خط

شهید شکری: دعا کنید خدا ما را جزو رزمندگان فاتح کربلا قرار دهد+ دست‌خط


گروه ساجد دفاع‌پرس: شهید «سید محمد شکری» لاله‌ای هست از میان لاله‌زار خونین ایثار و شهادت که متولد قبله دل‌های عاشقان یعنی کربلای معلی بود؛ اما وقتی هشت سال داشت، به‌همراه خانواده‌اش و تعدادی از ایرانی‌های دیگر، از عراق اخراج شد و به ایران بازگشت. او زندگی گهربار خود را تا آغاز جنگ تحمیلی صرف تحصیل و مبارزات انقلابی کرد تا این‌که وقتی دانشجوی پزشکی بود به جبهه رفت و در سمت پزشکیار به گردان عمار لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) پیوست. این عاشق دلباخته سرانجام ۱۲ اسفند سال ۱۳۶۵ طی عملیات «کربلای پنج» در شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

این شهید والامقام ۱۴ دی سال ۱۳۶۵ یعنی تقریباً ۲ ماه قبل از شهادتش، نامه‌ای به خانواده خود نوشته و از آنها خواسته هست تا دعا کنند خداوند او را جزو رزمندگانی قرار دهد که کربلا را فتح خواهند کرد؛ آری! اگرچه این عاشق حضرت اباعبدالله (ع) در ظاهر به آرزوی خود یعنی فتح کربلا نرسید؛ اما در حقیقت به برکت خون امثال او هست که امروز راه کربلا باز شده و ما شاهد بزرگ‌ترین رزمایش جهان تشیع در ایام اربعین حسینی، در کربلای معلی هستیم.

شهید شکری: دعا کنید خدا ما را جزو رزمندگان فاتح کربلا قرار دهد

بسم الله الرحمن الرحیم

مادر و پدر عزیزم، سلام علیکم، امیدوارم حال‌تان خوب باشد و هیچ ناراحتی نداشته باشید.

ما هم به‌حمدلله خوب هستیم و در کمال صحت می‌باشیم.

البته چند روز پیش برای‌تان تلگرافی فرستادم از بابت ما نگران نباشید. قبل از آن موفق به نامه نوشتن و یا تماس تلفنی نمی‌شدیم. در ضمن حسن هم پیش ماست و حالش کاملاً خوب هست. وضع ما به‌حمدلله کاملا خوب هست. «محمد کارکن‌اساسی» هم پیش ماست و در سلامت کامل می‌باشد.

مسئله مهمی که می‌خواستم به شما بگویم این هست که: امام طبق فرمانی که صادر کرده‌اند، فرموده‌اند که نیرو‌های موجود در جبهه به‌هیچ‌وجه حق بازگشت ندارند حتی آن‌هایی که مأموریت‌شان تمام شده هست، باید در جبهه حضور داشته باشند و تمرد و نافرمانی از آن، همان‌طور که خودتان می‌دانید، خلاف شرع و عقاب آن جز آتش جهنم، چیز دیگری نیست. اگر تقدیر خدا تعلق گرفته باشد، ان‌شاءالله با عملیاتی که صورت می‌گیرد، کار صدام یک‌سره خواهد شد و راه کربلا باز می‌شود (همان‌طور که در خواب دیدم) ان‌شاءالله ما را دعا کنید که خدا ما را جزو رزمندگانی قرار دهد که کربلا را فتح خواهند کرد، حال به هر صورت که باشد و به هر حالتی که خدا خودش دوست داشته باشد. حاج آقا موحدی زحمت کشیدند و نامه را ایشان خواهد رساند. بیشتر از این مزاحم نمی‌شوم. به همه سلام برسانید. دعای خیر برای تمامی رزمندگان از خدا بخواهید.

والسلام سید محمد شکری

۶۵/۱۰/۱۴

خدایا، خدایا؛ تا انقلاب مهدی (عج)، خمینی را نگهدار
منتظری نستوه، محافظت بفرما
رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما

والسلام

سند/ نامه شهید شکری به خانواده‌اش - انشاا... ما را دعا کنید که خدا ما را جزو رزمندگانی قرار دهد که کربلا را فتح خواهند کرد
 
انتهای پیام/ 113
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
شهید شکری: دعا کنید خدا ما را جزو رزمندگان فاتح کربلا قرار دهد+ دست‌خط

شهید شکری: دعا کنید خدا ما را جزو رزمندگان فاتح کربلا قرار دهد+ دست‌خط بیشتر بخوانید »

روایتی از مجاهدت رزمندگان گردان «عمار» در تنگه «ابوقریب» در «عملیات عطش»

روایتی از مجاهدت رزمندگان گردان «عمار» در تنگه «ابوقریب» در «عملیات عطش»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، کتاب «عملیات عطش» ششمین جلد از مجموعه‌کتاب‌های «خاطرات شفاهی» هست. این کتاب روایتی مستند از نبرد گردان «عمار» در تنگه ابوقریب که به قلم «جواد کلاته عربی» توسط انتشارات «۲۷ بعثت» منتشر شده هست.

در قسمت «یادداشت نگارنده» در توضیح این کتاب آمده هست: «۵۰ جلسه (بیش از ۷۰ ساعت) گفت‌و‌گو با رزمندگان حاضر در صحنه عملیات تنگه ابوقریب، تنها بخشی از استنادات عملیات عطش هست.

گفت‌و‌گو‌هایی با فرمانده وقت لشکر ۲۷، کادر فرماندهی و رزمندگان گردان عمار، عزیزانی از گردان تخریب و واحد اطلاعات عملیات لشکر ۲۷ و همچنین یکی از شاهدان ماجرا در لشکر ۷ ولیعصر (عج) دزفول؛ گفت‌و‌گو‌هایی جدی برای رسیدن به نزدیک‌ترین تصویر از هر اتفاق کوچک و بزرگ مربوط به عملیات و رسیدن به نزدیک‌ترین روایت. گفت‌و‌گو‌هایی که حتی برای حل تناقضات موجود و اختلاف نظر‌های اساسی، روند چالشی به خودش می‌گرفت.

مجاهدت رزمندگان گردان «عمار» در تنگه «ابوقریب» در «عملیات عطش»” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/1404/1/5/2869619_692.jpeg” alt=”روایتی از مجاهدت رزمندگان گردان «عمار» در تنگه «ابوقریب» در «عملیات عطش»” width=”600″ height=”400″ align=”middle”>

سه ساعت مصاحبه با افراد دخیل در ماجرا هم از مرکز اسناد انقلاب اسلامی به دستم رسید. این مصاحبه‌ها در سال ۱۳۷۳ انجام شده و به‌خاطر فاصله اندکش با زمان واقعه، اهمیت بسیاری برایم داشت. فیلم ۲۶ دقیقه‌ایِ بسیار ارزشمندی هم از خود تنگه ابوقریب در اختیارم قرار گرفت. فیلمی که در جریان تفحص شهدای این عملیات و تنها یک هفته بعد از ماجرا ضبط شده. تصاویری که توانسته شرایط انجام عملیات، موقعیت تنگه و نحوه شهادت رزمندگان مظلوم گردان عمار را به تصویر بکشد و همه اینها برای روایت تنها ۲۴ ساعت از دلاوری‌های رزمندگان گردان عمار در برابر حمله سنگین عراق به دشت و تنگه ابوقریب مورد استفاده قرار گرفت…

با این همه، عملیات عطش خاطرات گزیده‌ای از حدود ۴۰ نفر در مورد عملیات تنگه ابوقریب هست. روایت‌هایی که به چند خط اصلی از این ماجرا می‌پردازد؛ روایت‌هایی از حضور گردان عمار در پدافندی شاخ شمیران، حضور در تهران و دوکوهه، خبر حمله به فکه و عین خوش، آماده‌سازی و حرکت گردان، معطلی پشت پل نادری، حرکت به‌طرف تنگه ابوقریب، استقرار در تلمبه‌خانه، درگیری گروهان باهنر در دشت ابوقریب، عبور گروهان رجایی از خط عراقی‌ها، درگیری گروهان رجایی در تنگه، عقب‌نشینی تمام نیرو‌ها به‌طرف تلمبه‌خانه، بازگشت به دوکوهه و ماجرای تفحص شهدا…»

این کتاب در ۱۱ فصل تنظیم شده هست و در پایان نیز تصاویر و اسناد الصاق شده‌اند. تصاویر این کتاب شامل فرماندهان، شهدا و رزمندگان لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) و گردان عمار هست.

مجاهدت رزمندگان گردان «عمار» در تنگه «ابوقریب» در «عملیات عطش»” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/1404/1/5/2869772_258.png” alt=”روایتی از مجاهدت رزمندگان گردان «عمار» در تنگه «ابوقریب» در «عملیات عطش»” width=”420″ height=”675″ align=”middle”>

بخشی از متن کتاب به شرح زیر هست:

«کمی از نماز مغرب و عشاء گذشته که می‌رسند دوکوهه. علی می‌رود ساختمان عمّار و یزدی می‌رود حسینیه حاج همت. حسینیه هم مثل محوطه دوکوهه آن رونق همیشگی‌اش را ندارد. خلوت و بودن و خلوت کردن خوب هست، اما نه جایی که بسیجی‌ها می‌توانند حضور داشته باشند.

صدای دعاها، گریه‌ها و ضجه‌های بسیجی‌ها برای اینکه هر کسی به خودش بیاید، از هر خلوتی خوب‌تر هست. بسیجی‌ها حتی شلوغ‌بازی و خنده‌هاشان هم دل آدم را جلا می‌دهد، اما حالا که نیستند، یزدی دل و دماغ خلوت کردن هم ندارد. فقط به‌اندازه‌ای توی حسینیه می‌ماند که به همین حرف‌ها فکر کند. بعدش دیگر طاقت نمی‌آورد و برمی‌گردد ساختمان عمار.»

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

روایتی از مجاهدت رزمندگان گردان «عمار» در تنگه «ابوقریب» در «عملیات عطش»

روایتی از مجاهدت رزمندگان گردان «عمار» در تنگه «ابوقریب» در «عملیات عطش» بیشتر بخوانید »

خواندن دعای توسلی که ۱۴ نفر را شهید کرد

دعای توسلی که برات شهادت ۱۴ رزمنده شد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «جذابیت محسن نه در چهره و زیبایی ظاهری‌اش بود نه در تیپ و لباس‌هایش، اما همه او را دوست داشتند، این دوست داشتنی شدنش در جبهه نمود بیشتری پیدا کرد. هنوز هم که از بچه‌های قدیمی گردان عمار لشکر ۲۷ محمدرسول الله درباره محسن گلستانی بپرسیم بر این ادعا صحه می‌گذراند که محسن عزیز همه بچه‌ها بود، همین باعث شد محسن فکر کند این دوست داشتن بچه‌ها حجابی بین او و خدا شود، برای همین از گردان عمار به گردان حمزه رفت، اما آنجا هم اتفاقی که در گردان عمار افتاد تکرار شد.»

این‌ها را برادر شهید محسن گلستانی از شهدای قرآنی کشور در رابطه با برادری می‌گوید که گل سرسبد پنج فرزند خانواده بود. اخلاق و رفتار خاصش، ممتاز بودنش و اراده‌اش برای انجام کار‌ها ماحصل گفت‌وگوی جامعه قرآنی در دیدار با خانواده شهید شد. دیداری که چند سالیست با شناسایی خانواده شهدای قرآنی برای عرض ارادت و شنیدن از سبک زندگی و معرفی شهدا به عنوان الگو برنامه هر هفته به صورت منظم انجام می‌شود.

جمعی از اعضای جامعه قرآنی اینبار مهمان خانه تنها خواهر شهید هستند، خواهری که به قول خودش همه اطلاعات برادر را از بر است، برای روز‌هایی که مثل امروزی مهمانی برای شنیدن از محسن در خانه‌شان را می‌زند. او حرفش را از ماجرای سل گرفتن محسن در کودکی شروع می‌کند: «یک سال و نیمش بود که سل گرفت و رفت بیمارستان، ماه‌ها در بیمارستان بستری بود، انقدر که وقتی برگشت نه عمه و خاله را می‌شناخت نه بلد بود کنار سفره بنشیند، حتی از غذا‌های خانه خوشش نمی‌آمد، چون به غذای بیمارستان عادت کرده بود. با این حال از همان موقع این خوشرویی و مهربانی و مظلومیت درونش وجود داشت و ما محسن را با همین ویژگی‌ها می‌شناختیم.»

خواهر شهید از فعالیت‌های محسن می‌گوید و از اینکه در هر کاری که می‌رفت نفر اول بود «بچه بسیار هنرمندی بود، صدای خوب و استعداد خوبی هم داشت آنقدر که تا تلویزیون نوحه می‌خواند اولین کلمه نوحه را می‌نوشت و باقی را در ذهنش حفظ می‌کرد. فوتبالیست خوبی هم بود و، چون گل‌های خوبی می‎‌زد از سه راه آذری تا رباط کریم دعوتش می‌کردند تا در تیمشان بازی کند. شالگرد اول شدنش در مدرسه و منطقه باعث شد دکتر پارسا وزیر آموزش و پرورش آن زمان تقدیرنامه‌ای داد و گفت شما باید به درس خواندتان ادامه دهید که برای آینده ایران فرد مفیدی باشید. در هر مدرسه‌ای درس خواند رتبه اول شد، این ممتاز بودنش در قرآن هم نمود پیدا کرد. ما اصلا ندیدیم در خانه درس بخواند، دس خواندنش در همان کلاس و مدرسه بود. قدیم که کیف نبود بچه‌ها کتاب هایشان را در پلاستیک می‌گذاشت، محسن وقتی به خانه می‌آمد اگر در بسته بود پلاستیکش را گره می‌زد و کتاب و دفترش را پرت می‌کرد داخل حیاط خانه و می‌رفت برای فوتبال بازی کردن.

خواندن دعای توسلی که ۱۴ نفر را شهید کرد

خواهر شهید ادامه داد: «تلاوت قرآن را با یادگیری جزء ۳۰ از مدرسه شروع کرد. خودش خودجوش قران را کار کرد تا سال ۶۱ که برای یادگیری تجوید به کلاس‌های حاج آقا اربابیان رفت تا بتواند با صوت بخواند. خودش هم معلم قرآن بود و با سبک خودش درس می‌داد. پدرم سواد قرآنی داشت و درس مکتب قرآن می‌داد، این موضوع در قرآن خواندن محسن بی تاثیر نبود.»

خواهر شهید گلستانی در خاطره از شهید تعریف کرد: «در چهاردانگه ۲ طایفه بودند که از قدیم دسته داشتند و هر سال دهه محرم برنامه ریزی مفصلی برای راه انداختن دسته داشتند. یک سال محسن اصرار کرد که امسال می‌خواهم دسته به امامزاده ببرم. پدرم گفت محسن تو هیچی نداری، چندتا جوان چطور می‌خواهید دسته راه بیندازید. گفت من کاری به این چیز‌ها ندارم، امام حسین (ع) که به زیاد و کمش توجه نمی‌کند به کیفیتش کار دارد. یک فرغون برداشت رویش موتور برق گذاشت و یک بلندگوی کوچک هم پیدا کرد، برادر‌های دیگرم هم بودند و محسن نوحه می‌خواند. روز عاشورا از خانه تا امامزاده خیلی دسته راه افتاد که راه زیادی هم بود. پدرم زودتر رفته بود امامزاده که وقتی دسته‌ها می‌آیند از آنان استقبال کند. آن روز همه دسته‌های محل با عظمت وارد امامزاده شدند و نوحه معروف شاه سلام علیک آقا سلام را خواندند. دسته محسن که رسید خودش شروع به خواندن نوحه دیگری کرد، داخل امامزاده شدند، جایگاهی وجود داشت که معمولا شهدا را روی آن می‌گذاشتند، محسن روی آن ایستاد و مصیبت خوانی مفصلی کرد طوری که هیئت‌های دیگر نشستند و خوب گوش دادند و گریه کردند. بعد آن در محله پیچید که چند جوان در امامزاده روضه خوانی کردند. محسن بعدا به پدرم گفت دیدید حرف من درست بود و اصل کیفیت است؟!»

وی به نحوه شهادت برادر اشاره کرد و افزود: «محسن سال ۵۹ رفت سربازی، مدتی در جبهه غرب بود و سال ۶۱ به جبهه جنوب رفت، تا سال ۶۴ مدام در جبهه بود، هر چهار و شش ماه یکبار به خانه می‌آمد یک هفته‌ای میماند و بعد برمی‌گشت. بیشتر وقتی هم که در تهران بود به زیارت می‌رفت، همیشه می‌گفت وقت طلاست، باید از وقت استفاده کرد. بار آخری هم که می‌خواست به جبهه برود برای زیارت رفت مشهد، مادرم که گفت نرو، گفت حرف‌های درگوشی به امام رضا (ع) باید بزنم. عملیات والفجر ۸ او و ۲ برادر دیگرم در عملیات بودند که محسن در جاده فاو ام القصر شهید شد.» 

برادر شهید نیز در ادامه صحبت‌های خواهر با بیان ویژگی‌هایی از محسن گلستانی گفت: «محسن خیلی اهل تعقیبات نماز به ویژه نماز ظهر و عصر بود. بچه‌های گردان در حسینیه حاج همت با محسن به سجده می‌رفتند یک دوستی داشتیم مسوول یکی از یگان‌ها بود و می‌گفت من فقط برای تعقیبات نماز محسن از مقرمان که ۱۵ کیلومتر با دوکوهه فاصله دارد به اینجا می‌آیم.

شب قبل از عملیات والفجر ۸ در دوکوهه دعای توسل خواندیم، فراز اولش را محسن و باقی فراز‌ها را بچه‌های هم گردانی محسن خواندند، همه ۱۴ نفری که آن شب دعای توسل خواندند در عملیات شهید شدند.»

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

دعای توسلی که برات شهادت ۱۴ رزمنده شد

دعای توسلی که برات شهادت ۱۴ رزمنده شد بیشتر بخوانید »

تصاویر/ یادواره شهدای گردان عمار (۱)

تصاویر/ یادواره شهدای گردان عمار (۱)

تصاویر یادواره شهدای «گردان عمار»

تصاویر/ یادواره شهدای گردان عمار (۱) تصاویر/ یادواره شهدای گردان عمار (۱) تصاویر/ یادواره شهدای گردان عمار (۱) تصاویر/ یادواره شهدای گردان عمار (۱) تصاویر/ یادواره شهدای گردان عمار (۱) تصاویر/ یادواره شهدای گردان عمار (۱) تصاویر/ یادواره شهدای گردان عمار (۱) تصاویر/ یادواره شهدای گردان عمار (۱) تصاویر/ یادواره شهدای گردان عمار (۱) تصاویر/ یادواره شهدای گردان عمار (۱) تصاویر/ یادواره شهدای گردان عمار (۱) تصاویر/ یادواره شهدای گردان عمار (۱) تصاویر/ یادواره شهدای گردان عمار (۱) تصاویر/ یادواره شهدای گردان عمار (۱)

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تصاویر/ یادواره شهدای گردان عمار (۱)

تصاویر/ یادواره شهدای گردان عمار (۱) بیشتر بخوانید »

روایت مقاومت گردان عمار در تنگه ابوقریب به چاپ دوم رسید

روایت مقاومت گردان عمار در تنگه ابوقریب به چاپ دوم رسید


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، کتاب «عملیات عطش» شامل روایت مستند نبرد گردان عمار در تنگه ابوقریب نوشته جواد کلاته عربی به‌تازگی توسط نشر ۲۷ به چاپ دوم رسیده است. نسخه‌های چاپ اول این کتاب آذر امسال به بازار نشر عرضه شدند.

این‌ کتاب که ششمین‌ عنوان از مجموعه «خاطرات شفاهی» نشر ۲۷ است، دربرگیرنده وقایعی است که مخاطبان سینمای ایران، چندسال پیش فیلم سینمایی «تنگه ابوقریب» را درباره آن دیده‌اند.

اما به گفته نویسنده و تولیدکنندگانش، چیزی که در واقعیت رخ داد با صحنه‌هایی که مخاطبان در فیلم سینمایی دیدند، بسیار متفاوت است.

جواد کلاته که پیش‌تر با کتاب‌هایی، چون «در هیاهوی سکوت»، «فرمانده لاله‌ها»، «مگر چشم تو دریاست» و «راهی به مجنون» به مخاطبان ادبیات دفاع مقدس و مستندنگاری این‌حوزه شناسانده شده، این‌بار در کتاب جدید خود با برگزاری بیش از ۵۰ جلسه مصاحبه و گفتگو با رزمندگان حاضر در معرکه و فرماندهان لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) سراغ بخشی از تاریخ جنگ رفته که سازندگان فیلم «تنگه ابوقریب» تلاش کردند از فراموشی و گم‌شدنش در صفحات تاریخ جنگ جلوگیری کنند.

«عملیات عطش» روایت مستند ۲۴ ساعت مقاومت و پایمردی عجیب و حیرت‌انگیز رزمندگان یک‌گردان از لشکر ۲۷ را با تشنگی شدید، مقابل حملات سنگین عراق برای داشتن دست بالا در روز‌های پایانی جنگ شامل می‌شود. کلاته علاوه بر مصاحبه و گفتگو، دو کتاب خاطرات «هفت روز آخر» از محمدرضا بایرامی و «روز‌های آخر» احمد دهقان را هم مطالعه کرده که روایاتی خودنوشت از ماجرا را به مخاطب عرضه می‌کنند.

این کتاب ۱۱ فصل را با این‌ عناوین شامل می‌شود: «سه‌هفته روی شاخ»، «عقب‌نشینی هولناک»، «خط ریخته»، «هجوم همه‌جانبه»، «جنگی‌ترین اعزام»، «بن‌بست نادری»، «به‌طرف ابوقریب»، «عبور از تنگه»، «در دشت آتش»، «معجزه سفید» و «عملیات عطش».

انتهای پیام/341

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

روایت مقاومت گردان عمار در تنگه ابوقریب به چاپ دوم رسید

روایت مقاومت گردان عمار در تنگه ابوقریب به چاپ دوم رسید بیشتر بخوانید »