یادداشت

گذری بر سبک زندگی دینی در سیره امام جواد (ع)

گذری بر سبک زندگی دینی در سیره امام جواد (ع)


گروه استانهای دفاع‌پرس ـ حجت الاسلام «عیسی رضایی» مسئول نشر آثار و ارزش‌های مشارکت روحانیت در دفاع مقدس استان مازندران؛ با تسلیت به مناسبت شهادت جانسوز جوانترین امام شهید آقا جواد الائمه علیه السلام و روایتی را از آن بزرگوار بیان کرده شرح مختصری تقدیم می‌شود.

 جواد الائمه (علیه السلام): مَنْ أَصْغی إِلی ناطِق فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإِنْ کانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللّهَ وَ إِنْ کانَ النّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إِبْلیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلیسَ. «هر که گوش به گوینده‌ای دهد به راستی که او را پرستیده، پس اگر گوینده از جانب خدا باشد در واقع خدا را پرستیده و اگر گوینده از زبان ابلیس سخن گوید، به راستی که ابلیس را پرستیده است.»

امام محمدتقی علیه السلام در ۱۰ رجب ۱۹۵ هجری قمری در مدینه به دنیا آمد و در آخر ذی القعده سال ۲۲۰ ه. ق توسط معتصم عباسی در بغداد به شهادت رسید و در کنار مزار پدربزرگشان امام موسی کاظم علیه السلام در کاظمین به خاک سپرده شد.

امام جواد علیه السلام در ۸ سالگی به امامت رسید و در زمان شهادت تنها ۲۵ سال سن داشت، از این رو جوان‌ترین امام در زمان شهادت به حساب می‌آید. از ایشان که دانشمندان نامی عصر عباسی متحیر دانشش بودند، احادیث گهربار فراوانی بجا مانده است، تیمّناً به یکی از آن‌ها اشاره و شرح کوتاهی از آن را ذکر می‌کنیم. مرحوم حرّانی در کتاب شریف تحف العقول صحفه ۴۷۹حدیث پنجم نقل می‌کند که ایشان فرمود:

«مَنْ أَصْغی اِلی ناطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَاِنْ کانَ النّاطِقُ عَنِ اللهِ، فَقَدْ عَبَدَ اللهَ وَ اِنْ کانَ النّاطِقُ ینْطِقُ عنْ لِسانِ اِبْلیسِ فَقَدْ عَبَدَ اِبْلیسَ»؛ «کسی که گوش دل به گوینده‌ای دهد و میل به او داشته باشد به توسط سمعش، او را پرستش کرده است، بنابراین اگر او از خدا و معارف و احکام او سخن می‌گوید، در واقع خدا را پرستش کرده است و اگر از زبان ابلیس و هوى و هوس، سخن می‌گوید، ابلیس را مورد ستایش قرار داده است.»

وی افزود: انسان، لحظات طلایی از عمر و ساعاتی از زندگی خویش را در فضای مجازی به دریافت اطلاعات دیداری یا شنیداری مشغول است یا در حال تماشای شبکه‌های تلویزیونی و ماهواره‌ایی است. در تعامل با این رسانه‌ها، کار خیلی از ما «اصغاء» است تا جایی که ما با آن‌ها زندگی می‌کنیم؛ اگر چه خود از این امر غافلیم.

در لغت، سماع با استماع و این دو با اصغاء متفاوت است. سماع به گوش خوردن صوتی است که از روی قصد و اراده شنیدن نبوده در مقابل استماع شنیدن با قصد و اراده است، اصغاء بالاتر از این دو یعنی گوش جان سپردن و تمایل به آن گفتار «الاصغاء هو طلب إدراک المسموع بإمالة السمع إلیه»

در قرآن سوره تحریم هم آمده است: «فقد صغت قلوبکما» به معنی «فقد مالت قلوبکما» بنابراین مبلغان و کارشناسان دینی، گویندگان، اساتید حوزه و دانشگاه، هنرمندان، مسئولین و مدیران، باید سه نوع کلام بگویند:

۱. کلام خدا

۲. کلام اولیا خدا

۳. کلام دیگری (برای فهم کلام خدا و ولی خدا)

مردم هم در گوش کردن صحبت‌های مبلغان و گویندگان، دو دسته می‌شوند:

۱. گروهی گوش می‌کنند

۲.  گروهی نوش می‌کنند (نوش جانشون می‌شود) برای این امر قطعاً امداد الهی و نگاه الهی نیاز است.

یکی از علل مظلومیت مکتب اهل بیت علیه السلام و ناشناخته ماندن فرهنگ ائمه شیعه در جوامع اسلامی کوتاهی در شناساندن آن بوده است و گرنه اگر تعالیم و مکتب آنان برای مردم تبیین شود گرایش به سوی آن خواهد بود.

به فرموده امام رضا علیه السلام: «رَحِمَ اللّهُ عَبْدا اَحْیا أمْرَنا» فَقُلْتُ لَهُ: «فَکَیْفَ یُحْیِی أمْرَکُمْ؟» قالَ: «یَتَعَلَّمُ عُلُومَنا و یُعَلِّمُها النّاسَ، فَإِنَّ النّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعُونا»
«خداوند، رحمت کند آن بنده‌ای را که امر ما را زنده کند!». گفتم: چگونه امر شما را زنده کند؟ فرمود: «علوم ما را فراگیرد و به مردم بیاموزد، که اگر مردمْ زیبایی‌های گفتار ما را می‌دانستند، از ما پیروی می‌کردند»… (بحار، ج۲، ص۳۰)

کار رسول خدا صلی الله علیه وآله‌ و سلم تبلیغ اسلام و آیین آسمانی است، امت او هم همین رسالت را دارند، ولی مهم شناخت روش‌های تبلیغ است. پس شایسته است که از موعظه امام جواد علیه السلام پند گیریم و ببینیم که دل و جان خود را به «حرف‌های خدایی» داده‌ایم، یا عمر گرانمایه را «پای سخن ابلیس» صرف کرده‌ایم؟

به هر حال سخن هرچه باشد و از هر کسی صادر شود، اثر خاص خود را دارد و گوش فرادادن به سخنان این و آن، معمولاً با اثربخشی آن در دل آدمی همراه است و از آنجا که اهداف سخن‌گویان مختلف است، جمعی سخن‌گوی حقّند و جمعی دیگر، سخن‌گوی باطل و ناروا.

گوش، یکی از راه‌های ورودی ذهن و دل ما است، اگر به روی سخنان حکیمانه و حرف‌های حق گشوده شود، در دل و ذهن انسان اثر مثبت آموزشی و تربیتی دارد، اما اگر به روی حرف‌های لغو، باطل، زشت و انحرافی باز شود، انسان را به بیراهه و انحراف می‌کشاند.

به‌ تعبیر رهبر معظم انقلاب: «ناطق من الله بودن دعوت‌کنندگان به وحدت‌ امروز هر حنجره‌ای که به وحدت دنیای اسلام دعوت کند، حنجره‌ی الهی است، ناطق من اللّه است. هر حنجره‌ای و زبانی که ملت‌های مسلمان را، مذاهب اسلامی را، طوایف گوناگون اسلامی را به دشمنی با یکدیگر تحریک کند و عصبیت‌ها را علیه یکدیگر تحریک کند، ناطق من الشیطان است. «من اصغی الی ناطق فقد عبده فان کان النّاطق عن اللّه فقد عبد اللّه و ان کان النّاطق ینطق عن لسان ابلیس فقد عبد ابلیس».

آنهائی که از زبان ابلیس حرف می‌زنند، خودشان و مستمعین خودشان را به طرف جهنم می‌برند؛ خودشان را هم دچار هلاکت می‌کنند. «أ لم‌تر الی الذّین بدّلوا نعمت اللّه کفرا و احلّوا قومهم دارالبوار. جهنّم یصلون‌ها و بئس القرار»؛ «یقدم قومه یوم القیامة فأوردهم النّار»، که درباره‌ی فرعون است.

کسانی که امروز دنیای اسلام را از اتحاد و یکپارچگی دور می‌کنند – در حالی که احتیاج به یکپارچگی، امروز بیشتر از همیشه است – این‌ها به نفع شیاطین کار می‌کنند، به نفع ابلیس‌ها کار می‌کنند. (بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در مسابقات بین‌المللی قرآن کریم ۱۳۹۲/۳/۱۸)

بنا بر فرمایشات رهبر معظم انقلاب که مدتی است سبک زندگی دینی را مطرح می‌کنند باید بدانیم سبک زندگی دینی، اسلامی، نبوی، علوی، مهدوی و شهدایی سه رکن و زیرساخت دارد که عبارتند از:

۱. نگاه سازی دینی (باور سازی)

خداباوری، ولایت باوری، (نبوت، امامت و فقاهت) قیامت باوری (معاد و عدل) این باور‌ها به عنوان ستون زندگی و همان اصول دین ما هستند و ما خانه بدون ستون نداریم. اگر این سه باور نبود، نماز و روزه‌های ما بی‌معنا به نظر می‌رسید و عبادات معنایی پیدا نمی‌کرد. کاری که دشمن کرده این است که نگاه دینی را از کار‌های ما گرفته است، در حالی که در عبادات و معاملات (همه معاملات زندگی) نیاز به نگاه دینی است در سیاست، اقتصاد، مدیریت، رسانه و… نگاه دینی می‌خواهیم اگر سه رکن نگاه سازی دینی، دغدغه سازی دینی و فضاسازی دینی را حفظ کنیم زندگی دینی می‌شود. به خاطر عدم رعایت نگاه دینی زندگی مردم «مُذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذَٰلِکَ لَا إِلَىٰ هَٰؤُلَاءِ وَلَا إِلَىٰ هَٰؤُلَاءِ»

۲. دغدغه سازی دینی: امروز در دغدغه دینی داریم، ولی فصلی و مقطعی است قطع و وصل می‌شود تا در حرم امام رضا علیه السلام است حجاب دارد، در ماه مبارک رمضان اهل معنویت می‌شود، ولی در بیرون همه فراموش می‌شود. در حالی که دغدغه دینی باید دارای شرایط زیر باشد: همگانی باشد برای همه افراد. همه فصلی باشد، برای همه زمان‌ها. همه جایی باشد، برای همه مکان‌ها. همه حالی باشد، برای همه شرایط.

۳. فضاسازی دینی: در مراکز تفریحی، آموزشی، علمی، اقتصادی، فرهنگی، مذهبی، رسانه‌ای خانوادگی و… یکی از امتیازات جبهه این بود که فضای دینی خدایی و معنوی بود. یکی از زمینه‌های سر خوردن مردم نبود فضای دینی می‌باشد همانطور که الان برخی فضا‌های اداری، آموزشی و حتی دینی دارای فضاسازی دینی نیستند.

عامل اصلی فضاسازی دینی امر به معروف و نهی از منکر است؛ که معنای آن صیانت جمعی و هدایت جمعی است به شرطی که درست انجام بشود همانطور که یکی از اهداف امام حسین علیه السلام امر به معروف و نهی از منکر بود یکی از راه‌های دغدغه سازی دینی تقویت این حکم عقل است حکم عقل به دفع ضرر محتمل و جلب منفعت محتمل، رمز آن ایمان به غیب است.

ذٰلِکَ الکِتابُ لا رَیبَ ۛ فیهِ ۛ هُدًى لِلمُتَّقینَ﴿۲﴾ ٱلَّذِینَ یُؤۡمِنُونَ بِٱلۡغَیۡبِ.۱/۲بقره.

مردم، چون ضرر و منفعت اسباب این را می‌بینند و می‌فهمند برای همین اقدام می‌کنند اگر به این گونه ضرر و منفعت اسباب غیبی را هم بفهمن بدان ترتیب اثر خواهند داد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

گذری بر سبک زندگی دینی در سیره امام جواد (ع) بیشتر بخوانید »

بمب‌های ترس، ارمغان جنگنده‌های عراقی برای مهمان‌های رستمکلایی

بمب‌های ترس، ارمغان جنگنده‌های عراقی برای مهمان‌های رستمکلایی


گروه استان‌های دفاع‌پرس – «جواد صحرایی رستمی» دانشجوی دکترای مدیریت و مولف حوزه دفاع مقدس؛ چندماه از اعزام اصغر به جبهه گذشته بود. دختر عمه طاهره، دلتنگ و نگران از سلامتی همسرش، رنج سفر از رستمکلا را به جان خرید و به همراه چند نفر از اقوام و آشنا‌های رستمکلایی به منزل‌مان در اهواز آمدند.

خانه ما هم در شهرک پایگاه شهید بهشتی اهواز بود. شهرک از پیش از انقلاب وابسته به دانشگاه جندی شاهپور (چمران فعلی) بود. به پیشنهاد فرماندهان ارشد سپاه و البته با هماهنگی دانشگاه، تغییر کاربری داد و شد محل زندگی خانواده‌های فرماندهان لشکر ۲۵ کربلا.

درست فردای روزی که مهمان‌ها آمدند، هواپیما‌های عراقی هم سر رسیدند و رسم مهمان نوازی را تمام کمال به جا آوردند!

طبق معمول، ضدهوایی‌های پایگاه شهید بهشتی که درست روبروی شهرک واقع بود، شروع کردند به شلیک. مهمان‌ها که با چنین شرایطی بیگانه بودند، جا خوردند. حال و روز بچه‌های قد و نیم قد خانواده‌ی کم جمعیت آقای مایلی؛ کمیل و الهام هم از بزرگتر‌های حاضر در خانه بهتر نبود.

طفل‌های معصوم تا غرش جنگنده‌ها و هیاهوی ضدهوایی‌ها را شنیدند، غریزه بقایشان فعال شد و دست از بازی با برادرم رضا و دختر عموهام فهیمه و فرزانه کشیدند و مادرشان را صدا کردند. جنگنده‌های عراقی بعد از انجام ماموریت که نیم ساعت طول کشید، آسمان اهواز را به سمت آشیانه شان در عراق ترک کردند.

آرامش دوباره به خانه‌های شهرک برگشت. مادر بعد از آرام شدن اوضاع با مهمان‌ها راجع به مانور هر روزه‌ی جنگنده‌های عراقی صحبت کرد، بعد هم پناهگاه و دو قبضه ضدهوایی ۲۳ میلیمتری بالای ساختمان پایگاه را نشان‌شان داد و گفت: «ضدهوایی با شلیک به طرف جنگنده‌ها و فراری دادن آنها، از ما و ساختمان‌ها در برابر بمباران حفاظت می‌کنند.»

مهمان‌ها با توضیح مادر، یک کم دل گرم شدند و ترسشان فروریخت.

آقای مایلی وقتی شنید زن و بچه‌اش به اهواز رسیدند، یک روز مرخصی گرفت و به اهواز آمد. اصغر آن موقع پیک فرمانده محور ۲ لشکر ۲۵ کربلا بود. بخاطر نوع و حساسیت ماموریتی که روی دوش پیک سنگینی می‌کرد، نمی‌توانست زیاد از شعاع دید فرمانده دور باشد؛ بخصوص موقع عملیات.

مرخصی یک روزۀ آقای مایلی به اندازه‌ی چشم برهم زدن گذشت. هرچه طاهره به اصغر گفت: «حالا یک روز بیشتر پیش من و بچه‌ها بمان»، قبول نکرد.

زمزمه شروع یک عملیات بود و اگر بهانه‌ای مثل دیدار با خانواده نبود، امکان گرفتن همان یک روز مرخصی هم برای اصغر نبود.

اما آن طرف، طاهره همچنان به اصرار خود برای تمدید مرخصی و ماندن اصغر کنار خود و دو بچه قد و نیم قدش ادامه داد. با تجربه بمبارانی که مهمان‌ها از سر گذرانده بودند و ترسی که از این تجربه به جانشان افتاده بود، تصور می‌کردند، هرکسی پایش را از خانه بیرون بگذارد؛ یا شهید می‌شود یا مجروح.

این حالت روحی را خود ما هم وقتی برای اولین بار در سال ۶۳ به اهواز آمدیم، داشتیم. اصغر که دید به این راحتی نمی‌تواند از طاهره و اصرارهایش رها شود و از طرف دیگر باید سریع به مقر فرماندهی در هفت تپه برگردد، بهانه‌ی رفتن به «چهار راه نادری» برای خرید را گرفت. طاهره هم به این شرط که اصغر زود برگردد، با پیشنهاد همسرش موافقت کرد.

زمان بازگشتن اصغر طولانی شد. یک چشم طاهره به عقربه‌ای ساعت بود و یک چشم هم به در. با هر بار، باز و بسته شدن لنگه در، طاهره از جایش بلند می‌شد. بخاطر نیامدن اصغر، هزار فکر و خیال به سر طاهره هجوم آورد؛ نکند اصغر شهید شده؛ نکند اصغر مجروح، نکند …

طاهره، غرق در این خیالات، یکهو قلبش گرفت و عرق عین دانه‌های شبنم روی صورتش نشست. با سن کمی که داشتم، فکر کردم طاهره دارد جان می‌دهد و آخر‌های عمرش را می‌گذراند. مهمان‌ها همه بالای سر طاهره حاضر شدند و هرکدام نسخه‌ای برای صاحب خانه پیچیدند؛ یکی می‌گفت پایش را بده بالا؛ آن یکی می‌گفت سرش را بلند کن.

مادر، اما بی‌توجه به نسخه‌ی این و آن، از تجربه مخصوص به خودش کمک گرفت و با عرق بهار یا خاک شیر خنک، کمر به درمان دخترعمه بست.

طاهره موقع تشنج، لبهایش به هم قفل شده بود و همزمان، بدنش شروع کرد به لرزیدن و همین حالت، کار را برای مادرم سخت کرده بود.

بخاطر محدودیت‌های تلفنی، تا چندروز از وضعیت اصغر بی خبر بودیم و همین باعث شده بود تا تشنج دوباره به سراغ طاهره بیاید.

طاهره وقتی دید ماندنش توی شهرک دیگر فایده ندارد و حضورش زیر تهدید جنگنده‌های دشمن ممکن است، سلامتی بچه هایش را به خطر بیاندازد، همراه با مهمان‌ها اهواز را ترک کرد و راه رستمکلا را پیش گرفت.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بمب‌های ترس، ارمغان جنگنده‌های عراقی برای مهمان‌های رستمکلایی بیشتر بخوانید »

طلاب و علمای جهادگر؛ نگینی درخشان در تاریخ دفاع مقدس/ ارجاع به دبیر استانها/

طلاب و علمای جهادگر؛ نگینی درخشان در تاریخ دفاع مقدس


گروه استان‌های دفاع‌پرس – حجت‌الاسلام ابراهیم طاوسیان؛ دفاع مقدس در ایران نه منحصر به یک جنگ و نه منحصر به یک قشر و گروه خاصی است؛ دفاع مقدس متعلق به یک نسل است، متعلق به یک تاریخ است؛ باید گفت همه ایرانیان از هر صنف و گروهی در دفاع مقدس نقش و سهم دارند و هر کس به طریقی دینش را به این انقلاب و این مرز و بوم ادا کرده است.

اما در این بین نقش و سهم برخی اقشار برجسته‌تر و مؤثرتر است؛ یکی از این قشرها، روحانیون و طلابی است که چه در لباس پیغمبر و چه در لباس رزم، از جان و مال خود گذشتند.

طلبه‌های جوان دفاع مقدس، عاشقانه و مجاهدانه هر جا لازم بود لباس طلبگی پوشیدند و درس اخلاق و معنویت دادند و هر جا لازم بود لباس رزم پوشیدند و درس فداکاری و شهادت دادند.

در جنگ تحمیلی علیه کیان اسلام ناب محمدی، الگو و سرمشق روحانیون حضرت امام خمینی (ره) بودند که به مانند فرمانده‌ای مقتدر و مدبر، مدیریت مجاهدانه از خود نشان دادند که نتیجه آن سربلندی ملت بزرگ ایران در میدانی بود که انقلاب مردمش هنوز طفلی نوپا بود و باید به پیکار با غول استکبار جهانی می‌رفت.

اگرچه کارنامه روحانیون در دفاع مقدس نقطه‌ای روشن و افتخارآمیز در طول تاریخ است اما نقش طلاب و علمای جهادگر همچون نگینی درخشان در دل این نقطه روشن، برجسته و پررنگ است؛ روحانیون جهادی نه تنها راهنما و هدایتگر رزمندگان اسلام بودند بلکه در حساس‌ترین عملیات‌ها از نقش فرمانده تا سرباز اسلام را به بهترین نحو ممکن و با خلوص کامل به سرانجام رساندند.

همان روحانیونی که حضرت امام خمینی (ره) در موردشان می‌فرماید: «در هر نهضت و انقلاب الهی، علمای اسلام اولین کسانی بوده‌اند که بر تارک جبینشان خون و شهادت نقش بسته است، کدام انقلاب مردمی اسلامی را سراغ داریم که در آن حوزه روحانیت پیش‌کسوت شهادت نبوده‌اند و بر بالای دار نرفته‌اند و اجساد مطهرشان بر سنگ‌فرش‌های حوادث خونین به شهادت نایستاده است.»

نمی‌شود از نقش روحانیون جهادگر در ترغیب مردم به حضور در جبهه‌های جنگ و تقویت روحیه رزمندگان اسلام در وسط میدان حق علیه باطل، بگذریم و سخنی نگوییم. آنها همانند فرماندهی که تفنگ به دست می‌گیرد و روبه‌روی گلوله دشمن می‌رود، خودشان پیشتاز بودند و با حضور در جبهه‌ها، دیگران را نیز به حضور تشویق و ترغیب می‌کردند به طوری که نقش روحانیت در تشکیل بسیج و وحدت ملت ایران در مقابله با متجاوزین بر کسی پوشیده نیست.

اما اگر از زاویه دیگر به نقش طلاب و روحانیون در جنگ تحمیلی اشاره‌ای کنیم باید گفت که علاوه بر لباس رزم و نشر معارف دینی و تقویت روحیه معنوی رزمندگان، در واقع روحانیون به دفاع مردم از کیان اسلام و آب و خاک‌شان، مشروعیت و تقدس بخشیدند و اجازه ندادند جریان رسانه‌ای استکبار جای متجاوز و مدافع را در این جنگ عوض کنند.

تلاش روحانیت در این عرصه نام دفاع مقدس را زیبنده مجاهدت‌های هشت ساله سربازان اسلام در مقابله با ابرقدرت‌های شرق و غرب کرده است. برپایی نمازهای جماعت زیر بمباران دشمن چنان عطر خوش خدا را در کالبد رزمندگان اسلام طنین‌انداز می‌کرد که هیچ سلاح نظامی ترسی در دل آنها نمی‌انداخت و عاشقانه و شجاعانه به استقبال شهادت می‌رفتند و این‌ها کارهای کمی نبودند که روحانیون و طلاب در دفاع مقدس انجام دادند.

به گواه تحقیقات علمی کارشناسان نظامی، پیروزی در هر جنگی تا ۷۵ درصد به روحیه نطامیان مربوط می‌شود و همه دنیا دید که انقلاب اسلامی ایران در روزهای نخست استقرارش با این تجاوز زورگویانه مواجه شد و اگر نبود روحیه معنویت و ایمان رزمندگان اسلام، بدون شک آن پیروزی بزرگ تاریخی هرگز حاصل نمی‌شد و همه این‌ها مرهون تلاش‌های روحانیت در دفاع مقدس است.

نکته‌ی دیگری که در این بین حائز اهمیت است این بوده که جنگ علیه انقلاب اسلامی ایران هرگز تمام نشده و فقط شکل و شمایل آن تغییر کرده است. بعد از شکست دشمن در جنگ فیزیکی تن به تن اینک جنگ نرم و جنگ فرهنگی حربه اصلی دشمن برای نابودی انقلاب اسلامی ایران است و در این جنگ نیز روحانیون و طلاب نقش محوری و اساسی دارند.

مجاهدت روحانیون جهادی اگر روزی در لباس رزم و جبهه‌های جنگ بود اینک در میدان تولید و استهاله فرهنگی، این مجاهدت‌ها همچنان ادامه دارد و با جرات باید گفت شرایط حساس امروز  کشور به مراتب پیچیده‌تر از دوران دفاع مقدس و در یک پیچ تاریخی است و ضرورت نقش‌آفرینی امروز روحانیون و مروجین دین و اخلاق کمتر از دوران دفاع مقدس نیست.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

طلاب و علمای جهادگر؛ نگینی درخشان در تاریخ دفاع مقدس بیشتر بخوانید »

سوم خرداد؛ روزی که افتخار هم‌نشینی با اسطوره‌های دفاع مقدس نصیبم شد

سوم خرداد؛ روز افتخار اسطوره‌های دفاع مقدس


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس ـ «علی رستمی» نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس؛ صبح روز یکشنبه (سوم خرداد ۱۴۰۲) به‌دعوت سردار نائینی رئیس مرکز تحقیقات و مطالعات سپاه به همایش «قهرمانان خط‌شکن» دعوت داشتم.

در این همایش که در سالن اجتماعات ۵ آذر بسیج تشکیل شد، حدود هزار نفر از فرماندهان قرارگاه‌ها، لشکرها، تیپ‌ها و گردان‌های رزم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی حضور داشتند که افتخار هم‌نشینی با این اسطوره‌ها، نصیب من و ۱۰- ۱۲ نفر از نویسندگان و پژوهشگران شد.

سالیان سال این جماعت همدیگر را ندیده بودند. بعضی از این‌ها در طول عمرشان فقط یک بار با بی‌سیم با هم صحبت کرده بودند، آن هم یک دقیقه در شبی از شب‌های آفتابی شلمچه. برای اطمینان از الحاق گردان‌شان با گردان چپ یا راست.

متوسط سن این هزار نفر در اوج دفاع مقدس شاید به ۲۵ سال نمی‌رسید و اکنون همگی پای به دهه هفتم عمرشان گذاشته‌اند.

جز عده‌ کمی که حضورشان را در جنگ ثبت و ضبط و به کتاب رسانده بودند، مابقی لب به سخن از جنگ باز نکرده و شاید کسی احوالشان و خاطراتشان را جویا نشده بود و امروز و فرداست که خاطرات و کتاب خود را با خود به سینه‌ تراب ببرند. (دلم نیامد بگویم خاطرات خود را با خود به گور می‌برند.)

در همین سالن، سال ۱۳۷۶ تا سال ۱۳۸۰ که من در این نیرو (نمسا) حضور داشتم، همه‌ پنج‌شنبه‌ها کلاس‌های تحلیل سیاسی برگزار می‌شد که ریالی سود در آن نبود. بار‌ها گفتم و به مسئولین نامه نوشتم که اجازه بدهید تا ساعتی از این اوقات بطالت را به «چگونه نوشتن» بگذرانیم و به این نسل که اکثریت‌شان جنگ را دیده‌اند، آیین نگارش بیاموزیم تا سینه‌های لباب از خاطره را به آسانی بر روی کاغذ بیاورند و به سینه تاریخ بسپارند…

تکرار این حرف‌ها و افسوس‌ها بی‌فایده است. بسیاری از این بچه‌های جنگ، دنیای ما را ترک کردند. مابقی؛ فراموشی به سراغ‌شان آمده و فقط کلیاتی از آن ایام را در ذهن دارند.

در گفت‌وگو با آن‌ها و درخواست از آنان برای توجه به کتاب و ثبت خاطرات‌شان زبان به گلایه می‌گشایند.

در نگارش کتاب جنگ، احساساتی عمل کردیم… برای ۱۸ روز خاطرات یک دختر ۱۴ ساله در پشت جبهه، بیش از هزار صفحه کتاب نوشتید و برای هشت سال حضور ما در خط مقدم، اهمیتی قائل نشدید… چرا؟

آمدی جانم به قربانت، ولی حالا چرا؟!/ آنگونه که ما می‌گوییم؛ نمی‌نویسید!

پیر شدیم و رفت. برای شهید… کتابی نوشتید که من از روز اول جنگ تا روز شهادتش کنارش بودم، معاونش بودم و بعد از شهادتش جانشین او شدم تا پایان جنگ، ولی یک دقیقه با من در باره او مصاحبه نکردید!

همدانی‌ها می‌گفتند: چرا سراغ فرماندهان ما مثل حاج مهدی کیانی و سردار شادمانی نمی‌روید؟ هر وقت کتاب آن‌ها چاپ شد، سراغ ما بیایید.

مشهدی‌ها می‌گفتند: هر وقت حاج باقر [قالیباف] کتابش بیرون آمد، من مصاحبه می‌کنم!

یکی از پیشمرگان کُرد گفت: ما بچه‌های کردستان را فراموش کردید. هم در کتاب و هم در فیلم‌ها…. نمونه‌ش فیلم «چ» بود که هیچ اشاره‌ای به نقش ما کُرد‌ها در شکست محاصره پاوه نشده! (با عصبانیت)

فشار زندگی و تورم همه چیز را از یادمان برده. (با خنده)

خدا پدر سردار نائینی را بیامرزه؛ بعد از ۳۵ سال، اولین بار است که در همایش امروز ما را تحویل گرفتند و در روز‌های آخر عمر، رفقای قدیم را دیدیم.

شما برای راهیان نور و یادواره شهدا ما را دعوت نمی‌کنید و فراموش‌مان کردید، حالا می‌خواهید خاطرات ما را کتاب کنید!

و…

سخنان و گلایه‌هایشان همه به حق بود و امید است هشدار‌های دردمندانه این جماعت که بقیةالسلف نسل انقلاب و جنگ هستند، راهنمای مسئولین و متولیان فرهنگ دفاع مقدس باشد.

آن فروریخته گل‌های پریشان در باد

کز می‌جام شهادت همه مدهوشانند

نامشان زمزمه‌ی نیمه شب مستان باد

تا نگویند که از یاد فراموشانند

الّلهُمَّ‌ صَلِّ‌ عَلَی‌ مُحَمَّدٍ وَ آلِ‌ مُحَمَّدٍ

و السلام علی‌ الشهداء و الصدیقین

چهارم خرداد ۱۴۰۲

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سوم خرداد؛ روز افتخار اسطوره‌های دفاع مقدس بیشتر بخوانید »

حضرت معصومه (س) از بهترین الگو‌های رفتاری برای دختران

حضرت معصومه (س) از بهترین الگو‌های رفتاری برای دختران


گروه استان‌های دفاع‌پرس- حجت‌الاسلام «سید امیر ابراهیمی» مسئول مشارکت روحانیت لرستان در دفاع مقدس؛ اول ذی القعده مصادف است با روز میلاد مبارک حضرت فاطمه‌ی معصومه (سلام الله علیها).

شایسته است افراد جامعه به‌ویژه دختران با الگوپذیری از حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) به گونه‌ای زندگی کنند و رفتار نمایند که برای دیگران برای انجام معروف و ترک منکر الگو باشند.

بدیهی است حضرت فاطمه معصومه (س) الگو و اسوۀ تام دختران و زنان‏ با ایمان به شمار می‌آید؛ داشتن زهد و پارسایى و بى اعتنایى به زرق و برق و تجملات دنیا، و توجه خاص به ایمان و عمل صالح و معنویت ‏به گونه‌ای است که مقام والای آن حضرت در عالم کشف و شهود نه‌تنها به خاطر فرزندی حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) و خواهری امام هشتم (علیه السلام) است، بلکه به واسطه مقام معرفتی آن حضرت حاصل شده است؛ لذا تعبیر حضرت رضا علیه السلام در رابطه با زیارت آن حضرت که فرمود: «مَنْ‏ زارَها عارفاً بِحَقِّها فَلَهُ الجَنَّةُ؛ هر کس با معرفت او را زیارت کند، بهشت براى اوست» اشاره به این است که زائر علاوه بر اینکه بداند که او خواهر امام است و دختر امام است و عمه امام است که دانستنِ خود اینها، نوعی معرفت به حق او است؛ همچنین شناخت داشته باشد که او دارای مدارج والا از معرفت خدا، معنویت، تقوا و عبادت فوق العاده بوده است.

اینگونه است که در زیارتنامه‌ی حضرت معصومه (سلام الله علیها) می‌خوانیم: «فان لکِ عند الله شانا من الشأن؛ تو نزد خدا شان و جایگاه بلندی داری» که نشان می‌دهد مقام آن حضرت نزد خداوند مقام فوق العاده‌ای است و به صرف اینکه ایشان دختر، خواهر و عمه‌ی امام است بسنده نمی‌شود.

با این تفاسیر در دنیای امروز که زنان و دختران را به عنوان ابزاری برای هوس‌های خود و تبلیغ کالا‌هایشان می‌خواهند، شایسته است دختران عفیفه در خودسازى و تهذیب نفس از سیرۀ آن بانوی معنویّت‏ تأسّی کنند تا به اهداف متعالی نائل ‏ آیند.

محبت و مباهات حضرت معصومه (سلام الله علیها) به امام هشتم

مدت ۲۵ سال تمام، حضرت رضا (علیه السلام) تنها فرزند نجمه خاتون بود. پس از یک ربع قرن انتظار، سرانجام ستاره‌ای تابان از دامان نجمه درخشید که امام (علیه‌السلام) توانست والاترین عواطف انباشته شده و در سودای دلش را بر او نثار کند. بین حضرت معصومه و برادرش امام رضا (علیه السلام) عواطف سرشار و محبت شگفت‌انگیزی بود که قلم از ترسیم آن عاجز است. در یکی از معجزات امام کاظم (علیه‌السلام) که حضرت معصومه (سلام الله علیها) نیز نقشی دارد، هنگامی که نصرانی می‌پرسد: شما که هستید؟ می‌فرماید: من معصومه، خواهر امام رضا علیه‌السلام هستم؛ این تعبیر، از محبت سرشار آن حضرت به برادر بزرگوارش امام رضا (علیه السلام) و نیز از مباهات ایشان به این خواهر- برادری سرچشمه می‌گیرد.

فاطمه معصومه (سلام الله علیها) از جهت شخصیت فردی و کمالات روحی، در بین فرزندان موسی بن جعفر (علیه السلام) بعد از برادرش، علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در والاترین رتبه جای دارد. این درحالی است که بنا بر مستندات رجالی، فرزندان دختر امام کاظم (علیه السلام) دست‌کم هجده تن بوده‌اند و فاطمه در بین این همه بانوی گران قدر، سرآمد بوده است. حاج شیخ عباس قمی آنگاه که از دختران موسی بن جعفر (علیه السلام) سخن می‌گوید، درباره فاطمه معصومه (سلام الله علیها) می‌نویسد: بر حسب آنچه به ما رسیده، افضل آن‌ها، سیده جلیله معظمه، فاطمه بنت امام موسی (علیه‌السلام) معروف به حضرت معصومه است.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حضرت معصومه (س) از بهترین الگو‌های رفتاری برای دختران بیشتر بخوانید »