مجاهدت

شماره ۲۵۹ ماهنامه فکه منتشر شد

شماره ۲۵۹ ماهنامه فکه منتشر شد


به گزارش خبرنگار نوید شاهد، شماره ۲۵۹ ماهنامه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی «فکه» منتشر شد. در این شماره مطالبی چون؛ عمری در جهاد (پیام رهبر معظم انقلاب به مناسبت شهادت سردار سرلشکر شهید عباس نیل فروشان)، افتخار جاودانه (نیم نگاهی به سخنان سردار سرلشکر حسین سلامی، فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در وصف سردار سرلشکر شهید حاج عباس نیل فروشان)، پیش مرگ ملت ایران (سردار سرلشکر شهید عباس نیل فروشان)، شهید از زبان شهید (خاطرات سردار سرلشکر پاسدار شهید عباس نیل فروشان درباره شهید شکرالله ابراهیمی از فرماندهان لشکر 8 نجف اشرف، دوست و همرزم ایشان) را می‌خوانیم.

شماره ۲۵۹ ماهنامه فکه منتشر شد

از دیگر بخش‌های این نشریه می‌توان به رفیق نیمه راه من (گفت و گو با مرضیه نکوئی، همسر سردار سرلشکر شهید حاج عباس نیل فروشان)، یک دل سیر تماشا (گفت و گو با دکتر زهرا نیل فروشان، دختر سردار سرلشکر شهید حاج عباس نیل فروشان)، یک دل سیر تماشا (گفت و گو با دکتر زهرا نیل فروشان، دختر سردار سرلشکر شهید حاج عباس نیل فروشان)، اندیشه قدس (گفت و گو با محمدامین نیل فروشان، پسر سردار سرلشکر شهید حاج عباس نیل فروشان) و… اشاره کرد.

این نشریه در ۶۸ صفحه و به سردبیری زهرا عابدی به چاپ رسیده است. موسسه فرهنگی هنری جنات فکه صاحب امتیاز این ماهنامه است.

 

انتهای پیام/



منبع خبر

شماره ۲۵۹ ماهنامه فکه منتشر شد بیشتر بخوانید »

شهید شیخ عزالدین قسام؛ اسطوره جهاد، بنیانگذار جنبش مسلحانه علیه صهیونیسم جهانی

شهید شیخ عزالدین قسام؛ اسطوره جهاد، بنیانگذار جنبش مسلحانه علیه صهیونیسم جهانی


شهید شیخ عزالدین قسام؛ اسطوره جهاد، بنیانگذار جنبش مسلحانه علیه صهیونیسم جهانی

به گزارش نوید شاهد، بیست و نهم آذر ۱۳۱۴ مطابق با ۱۹ دسامبر ۱۹۳۵ میلادی، روز جاودانه شدن اسطوره عزالدین قسام در تاریخ مقاومت و جهاد مردم فلسطين و سوریه در برابر استعمار فرانسه، استعمار ایتالیا، استعمار انگلیس و مولود نامشروع آن: صهیونیسم بین الملل است. روزی که بنیانگذار و آغازگر راه جهاد مسلحانه در برابر اشغال و پرچمدار احیای هویت اسلامی در منطقه، خون خود را بر نقشه ننگین سیاست‌های استعماری و قراردادهای تقسیم منافع و تعیین نفوذ نظام سلطه جهانی در جهان اسلام و سرزمین های عربی پاشید و نام خود را در شمار مصلحان و معلمان بزرگ‌ مکتب جهاد و شهادت، ماندگار کرد. اما شیخ عزالدین قسام، که امروز خون یحیی سنوار و شیخ احمد یاسین و عبدالعزیز الرنتیسی و سید حسن نصرالله و فواد شکر و سید هاشم صفی الدین و دیگر اسطوره های بزرگ مقاومت منطقه از سرچشمه خون او جوشیده است، چه مسیری را پیمود تا اینچنین اسوه و الگوی مبارزان و شهیدان آرمان آزادی قدس شریف شد؟

اسلام عزت، اقتدار و هویت، به روایت قسام

شیخ عزالدین قسام (۱۸۷۱ – ۱۹۳۵ میلادی)، فرزند عبدالقادر بن مصطفی قسام، از علما، سخنوران مذهبی و رهبران ضد استعماری و ضد صهیونیستی و بنیانگذار اولین سازمان جهاد مسلحانه در فلسطین در قرن سیزدهم و چهاردهم هجری قمری (نوزدهم و بیستم میلادی) در سال ۱۸۷۱ در روستایی نزدیک شهر لاذقیه سوریه به دنیا آمد و در همانجا بزرگ شد. قسام در مکتب خانه روستا، خواندن، نوشتن و تلاوت قرآن را آموخت و در این زمینه از تمامی هم سن و سالان خود برتر بود. پس از مدتی به دانشگاه الازهر مصر رفت و در جلسات درس شیخ محمد عبده شرکت کرد و بدین ترتیب روح تشنه خود را سیراب کرد. قسام در اغلب جلسات درس دانشگاه شرکت می کرد و بیشتر اوقات خود را در کتابخانه ها می گذراند. وی در کنار فراگیری علم، به جنبش های آزادی خواه توجه خاصی داشت. دریافته بود که اسلام دین عزت، اقتدار، آزادگی و جهاد است.
قسام در مصر با استعمار انگلیس و سلطه آن بر ملت و ذخایر ملی این کشور آشنا شد و در همان وقت در اندیشه ضرورت مبارزه با فئودالیسم و نیروهای استعمارگر بود. به اعتقاد او، این دو مشکل، دو روی یک سکه هستند. ظلم و ستم اگر بسط و انتشار یابد، انسان ها و آبادانی ها را از بین می برد. مشاهده این مسائل غیر اخلاقی وی را به شهرک جبله کشاند و خاطرات مصائب خانواده و هموطنانش، اعم از بیسوادی و اوضاع وخیم اقتصادی را در ذهن او زنده کرد
عزالدین قسام در سال ۱۹۰۶ پس از ده سال دانش اندوزی و کسب علم در الازهر و اخذ دانشنامه از این دانشگاه به جبله بازگشت. از آنجا برای آشنا شدن با شیوه تدریس در دانشگاه های ترکیه به این کشور سفر کرد. پس از بازگشت از ترکیه مانند پدرش در مسجد سلطان بن ادهم قطب الدین به تدریس مشغول شد. او به کودکان روستای جبله خواندن، نوشتن، حفظ قرآن کریم و علوم حدیث آموخت و در مسجد المنصوری، نماز جمعه برپا می کرد. مردم‌ همگی شیفته خطبه ها و شیوه تدریس و بیان او شده بودند. طولی نکشید که شهرت و آوازه او در مناطق مجاور هم‌منتشر شد. او مفاهیم‌ اسلام را با درکی عمیق و بینشی راهگشا، تبیین می کرد و رفته رفته محبوبیت بسیاری یافت و در میان مردم، از منزلت و موقعیت منحصر به فرد و ویژه ای برخوردار شد.

خانه اش را فروخت و با پولش ۲۴ قبضه تفنگ خرید!

عزالدین، فعالیت های سیاسی و مبارزاتی خود را همراه با عمر بیطار، از ۱۹۲۰ بر علیه استعمار فرانسه همزمان با ورود نظامیان اشغالگر این کشور به سوریه آغاز کرد. او خانه خود در سوریه را که تنها دارایی و سرپناه او بود فروخت و با پولش ۲۴ قبضه سلاح تهیه کرد و در اختیار جنگجویان ضد اشغالگری گذاشت.

یک تنه در جنگ با سه قدرت استعماری جهان: فرانسه، انگلستان و ایتالیا

۱- محکوم شدن به اعدام توسط استعمارگران فرانسوی: با آغاز مبارزه قسام با اشغالگران فرانسوی، آنان تلاش کردند تا با دادن پیشنهادهایی فریبنده نظیر دادن پست و مقام های عالی و پردرآمد، شیخ را از ادامه مبارزه بازدارند، اما او به تمامی این پیشنهادها پاسخ رد داد. اصرار قسام بر مقاومت، دادگاه نظامی فرانسه در اللاذقیه را بر آن داشت تا حکم اعدام وی و

شماری از یارانش را صادر کند. سپس شیخ به منظور رها شدن از تعقیب فرانسوی ها به دمشق و از آنجا به فلسطین رفت.
۲- مبارزه با استعمار ایتالیا به لیبی
در سال 1911 میلادی، ایتالیا تصمیم به تصرف طرابلس گرفت و در 30 سپتامبر 1911 آن شهر را محاصره کردند. هنگامی که خبر محاصره به گوش مردم شام رسید ، موج عظیمی از خشم به راه افتاد که قسام نقش برجسته ای در آن داشت. شیخ به خیابان ها آمد و توده های مردم را در جبله و لاذقیه و شهرها و روستاهای ساحلی رهبری کرد.
قسام همچنین با دولت ترکیه عثمانی تماس گرفت و موافقت آنان را برای انتقال داوطلبان به الکساندرتا و سپس انتقال آنها با کشتی را به لیبی به دست آورد.
۳- مبارزه با استعمار انگلیس و روشنگری نسبت به خطر ظهور صهیونیسم جهانی: قسام و یارانش در حیفا سکونت گزیدند و خانواده های آنان در منزلی در محله قدیمی این شهر در کنار یکدیگر زندگی کردند. این محله پناهگاه کشاورزان فقیری بود که در نتیجه حمله اشغالگران، خانه های شان در روستاها تخریب و موطن مهاجران یهودی شده بود.
قسام برای بهبود اوضاع معیشتی کشاورزان، تلاش بسیاری کرد. او با برپایی کلاس های شبانه به مبارزه با بی سوادی برخاست. اندکی نگذشت که کشاورزان ساکن منطقه شمالی و کارگران برای شیخ احترام ویژه ای قائل شدند و شیفته اخلاق و مجذوب منش متعالی و والای او شدند.
قسام با شیوه خاصی که داشت، به تنویر افکار عمومی فلسطینیان مشغول شد و آنان را از تهدیدات پیش رو، مطلع کرد و همواره این جمله را تکرار می کرد که “یهودیان برای نابودی ملت فلسطین و تشکیل دولتی یهودی تنها منتظر یک فرصت هستند”.
هنگامی که تهدیدات حمله نیروهای انگلیسی به فلسطین افزایش یافت، قسام “جمعیت جوانان مسلمان” را تاسیس کرد و در آن جوانان مسلمان را برای مبارزه و مقاومت در برابر استعمارگران، پرورش داد.

تشکیل هسته اولیه جهاد مسلحانه با (استعمارگری) و (صهیونیسم) در منطقه و جهان اسلام

کار بزرگ‌ قسام در این مقطع، تشکیل گروهی بود که هسته اولیه مقاومت و جهاد مسلحانه علیه استعمار و صهیونیسم شد. وی پس از چند سال سکونت در حیفا به آرزویش رسید و یک گروه زیرزمینی تشکیل داد. قسام در تعدادی از روستاهای استان شمالی، تشکیلات مسلحانه زیرزمینی، سازمان داده بود. وظیفه این گروه درگیری با نیروهای انگلیس و کمک به مجاهدین به هنگام درگیری ایشان با صهیونیست‌ها و انگلیسی‌ها بود. بعدها که فعالیت سازمان زیرزمینی قسام علنی شد، تعداد زیادی از همین جوانان، به آن ملحق شدند.

قیام قسام؛ الهام بخش و الگوی حرکت جهادی، ضد صهیونیستی ملت فلسطین تا امروز

عملیات مبارزان قسامی تنها به حمله به شهرک های اشغالی صهیونیست ها خلاصه نمی شد. همانگونه که امیل الغوری در کتاب خود با عنوان “فلسطین در گذر شصت سال” مطرح کرده است، این عملیات ها همچنین شامل تعقیب و شکنجه کسانی می شد که علیه ملت و مصالح آن خیانت می کردند نظیر همکاری با رژیم صهیونیستی، جاسوسی برای سازمان اطلاعات انگلیس یا فروش اراضی به یهودیان و دلالی برای آنان. مبارزه با گشتی های ارتش و پلیس، بستن راه ها و حمله به قرارگاه های ارتش و مراکز پلیس، حمله به نگهبانان شهرک های یهودی نشین و بمب گذاری، از دیگر اقدامات مبارزان قسامی شمار می آمد.
هنگامی که عملیات های قسام بسان روحی تازه در کالبد فلسطینیان دمیده شد و آنان را به تکاپو واداشت، دولت انگلیس اعلام کرد که هر کس درباره مجریان این عملیات اطلاعاتی ارائه دهد، پاداش خوبی دریافت خواهد کرد. این عملیات در واقع در دل و جان یهودیان نژادپرست، رعب و وحشت افکنده بود. یهودیان نخستین باری بود که می دیدند علیه شان عملیات های نظامی صورت می گیرد.

شهادت در لباس رزم و در هنگام مبارزه: پاداش یک مجاهد تسلیم ناپذیر

روزی یکی از هواداران شیخ به یک دستگاه خودروی گشتی انگلیس تیراندازی و بدین ترتیب عملیات نیروهای شیخ پیش از انجام نخستین مرحله نقشه لو رفت و به عبارت دیگر زمان نبرد مسلحانه را تسریع بخشید. سپس نیروهای پلیس انگلیس، مبارزان قسام را در جنگل های (شیخ زید) واقع در نزدیکی منطقه (یعبد) دستگیر کردند. با لو رفتن مخفیگاه گروه قسام و رسیدن نیروهای پلیس به آن، عده ای مزدور عرب از شیخ و طرفدارانش خواستند تا تسلیم شوند، اما شیخ هرگز تسلیم نشد و از یاران خود خواست تا افتخار شهادت را بر خواری ترجیح دهند و چنین نیز شد.
عزالدین قسام، شیخ مقاومت و جهاد و آموزگار راه ایمان و شهادت طلبی، با گلولهٔ نیروهای انگلیسی در تپه‌های جلیله به شهادت رسید. به علت محبوبیت او در تاریخ مقاومت فلسطین، شاخه نظامی حماس، گردان‌های عزالدین قسام نام دارد و موشک‌هایی با نام راکت قسام نیز تولید می‌شود. پس از شهادت قسام، دیگر همرزمان وی با شکستن حلقه محاصره، به شمال فلسطین گریختند و جنازه فرمانده شهید خود را به شهر حیفا بردند.

یاد این رهبر مجاهد و خستگی ناپذیر و پیشتاز مبارزه با اشغالگران، زنده و جاوید باد.

 



منبع خبر

شهید شیخ عزالدین قسام؛ اسطوره جهاد، بنیانگذار جنبش مسلحانه علیه صهیونیسم جهانی بیشتر بخوانید »

آیین یلدای شهدایی

آیین یلدای شهدایی با حضور ۱۱۰ خانواده معظم شهدا برگزار شد


آیین یلدای شهدایی

آیین یلدای شهدایی

به گزارش نوید شاهد از روابط عمومی و امور بین الملل موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، آیین یلدای شهدایی شام چهارشنبه در سالن همایش های خلیج فارس موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس برگزار شد.
زهرا سادات خلیلی دبیر آیین یلدای شهدایی در خصوص اهداف برگزاری این مراسم اظهار داشت: ایده برگزاری این برنامه از سال ۹۸ زده شد و نیاز دیدیم که فرزندان خانواده معظم شهدا در برنامه های شاد و مفرح حضور داشته باشند.
وی افزود: خانواده های معظم شهدا نسبت به برگزاری آیین یلدایی شهدا از ما تشکر و نسبت به حضور در این برنامه استقبال خوبی داشتند و در این مراسم غرفه های بازی کودکان و نوجوانان و غرفه های مختلف پذیرایی یلدایی نیز دایر شده بود.

دبیر آیین یلدای شهدایی با بیان اينکه فرزندان شهدا نیز به بازی و تفریح نیاز دارند، خاطرنشان کرد: آمادگی داریم با کمک حامیان و خيران برنامه های مختلفی برای خانواده های معظم شهدا برگزار کنیم و معتقدیم شهدا همیشه زنده هستند و امیدواریم همه ما را شفاعت کنند.

شایان ذکر است، این مراسم با حضور ۱۱۰ خانواده شهدا از جمله خانواده شهیدان عجمیان، علی وردی، رضوان، کلباسی، قربانخانی و جمعی از خانواده معظم شهدای مدافع حرم و امنیت برگزار شد.

همچنین در این مراسم گروه نجم الثاقب به اجرای چند قطعه سرودهای حماسی پرداخت و در پایان از جمعی از فرزندان معظم شهدا تجلیل بعمل آمد.

انتهای پیام/



منبع خبر

آیین یلدای شهدایی با حضور ۱۱۰ خانواده معظم شهدا برگزار شد بیشتر بخوانید »

تمام آزمایش‌ها موید این بود که شهید تندگویان زیر شکنجه های دشمن به شهادت رسیده است/ شهید تندگویان یک‌ وزیر انقلابی نمونه بود

تمام آزمایش‌ها موید این بود که شهید تندگویان زیر شکنجه های دشمن به شهادت رسیده است/ شهید تندگویان یک‌ وزیر انقلابی نمونه بود


تمام آزمایش‌ها موید این بود که شهید تندگویان زیر شکنجه های دشمن به شهادت رسیده است/ شهید تندگویان یک‌ وزیر انقلابی نمونه بود

به گزارش خبرنگار نوید شاهد؛ امروز ۲۹ آذرماه روز بازگشت پیکر و تجلیل از مقام وزیری مجاهد است که غریبانه و در چنگال دشمن به شهادت رسید در حالی که تا پای جانش از اسرار نظام و کشور محافظت کرد و نگذاشت در شرایط بحرانی که کشور در آن زمان در آن قرار داشت، اطلاعاتی از شریان اصلی کشور به دشمن بعثی برسد و در این راه هستی خود را فدای کشور و مردمش کرد.
مهندس محسن یحیوی از همراهان شهید محمدجواد تندگویان در زمان اسارت ایشان در گفتگو با خبرنگار نوید شاهد درباره شرح روزی که به اسارات نیروهای بعثی درامدند، گفت: چهل روز از انقلاب اسلامی گذشته بود و دشمن به شهرهای جنوب حمله کرده و بخشی از خرمشهر و آبادان را تصاحب کرده و خط انتقال نفت خام پالایشگاه آبادان را نیز قطع کرده بود و من به همراه شهید محمدجواد تندگویان به بندر رفتیم تا کمی به اوضاع و آشوبها سروسامان بدهیم در آن زمان من مدیر مناطق نفت خیز بودم. ما در کنار رود بهمنشیر به اسارات نیروهای دشمن درامدیم. نیروهای دشمن زمانی که جایگاه ما را شناختند، ما را به اردوگاه های اسرای معمولی نبردند در نتیجه ما را به زندان سازمان امنیتی عراق در بغداد (استخبارات) انتقال دادند. بنده، معاون وزیر و شهید تندگویان را به آنجا برده و دو محافظ و راننده را از ما جدا کردند و ما سه نفر را به سلولهای انفرادی انتقال دادند.

وی در ادامه تشریح کرد: ما را در زندان هایی در ابعاد یک متر و ۲۰ در دو متر منتقل کردند که یک گوشه توالت و یک گوشه حمام قرار داشت و شهید تندگویان نیز دو سال در آن زندانها اسیر بودند. پس از دو سال من با اعتصاب غذا در خواست کردم که هر ۳ نفرمان را در یکی از این زندانهای یک متر و ۲۰ در متر قرار دهند، نماینده صلیب سرخ و نماینده جمهوری اسلامی را هم ببینیم. در نتیجه بعثی ها وعده دادند که بعدها این کار را انجام میدهند. در نتیجه هر کدام از ما دو سال در این زندانها اسیر بودیم.

مهندس یحیوی با بیان اینکه پس از مدتی متوجه شدیم که صدایی از سلول وزیر نمی آید و سراغ ایشان را که گرفتیم گفتند ایشان فوت شده است، اظهار کرد: ما پرسیدیم چگونه اعتماد کنیم که ایشان فوت شده است؟ و در ملاقاتی که با رییس زندان داشتیم دوباره پاسخ دادند چون ایشان وزیر بوده به زندان بهتری انتقال یافته است و در نتیجه درخواست ما، من و معاون وزیر آقای بوشهری را به یکی از همان سلولهای انفرادی منتقل کردند. در واقع ما جزو اسرای صلیب ندیده بودیم و نه دولت ایران و نه خانواده از اسارت ما هیچ اطلاعی نداشتند.

وی افزود: ما ۱۰ سال در عراق اسیر بودیم، در این شرایط آتش بس اعلام شد و ما نیز در تبادل انبوه آزاد شدیم. در آن زمان ما متوجه شدیم که شهید تندگویان به میهن برنگشته است در نتیجه من و پدر شهید تندگویان در ملاقاتی با عزت ابراهیم معاون صدام سراغ شهید تندگویان را گرفتیم و ایشان در جواب همان موضوع را مطرح کردند که ایشان به جای بهتری منتقل شده اند. زندان اسرای عراقی را بازدید کردیم تا شاید کسی از ایشان اطلاعی داشته باشد، اما هیچ کسی خیری از شهید تندگویان نداشت. تا اینکه عزت ابراهیم برای مذاکرات به ایران آمد و سراغ وزیر را که گرفتیم اذعان کردند که ایشان فوت شده اند.

وی تشریح کرد: ما حرفهای عزت ابراهیم را باور نکردیم و در نتیجه قرار شد در هیاتی برای بررسی ادعای بعثی ها به عراق سفر کنیم. در نتیجه بنده به همراه پدر و برادر خانم شهید تندگویان و نماینده صلیب سرخ به عراق سفر کردیم و چون تصور میشد پیکر مطهر شهید پس از این مدت طولانی متلاشی شده باشد آقای دکتر توفیقی رییس وقت پزشکی قانونی کشور را همراه خود به عراق بردیم.

مهندس یحیوی همچنین اظهار کرد: پس از نبش قبر، تابوت فلزی در آنجا قرار داشت و تابوت چوبی نیز در درون آن تابوت فلزی قرار داشت، زمانی که پیکر را مشاهده کردیم دیدیم که پیکر مطهر شهید مومیایی شده است و با اشعه ایکس متوجه آثار جراحات و شکستی بر پیکر مطهر شهید شدیم و مشخص شد که ایشان خفه شده اند. نماینده صلیب سرخ این موضوع را تایید کردند و تمامی آزمایشهایی که بر پیکر ایشان صورت گرفت موید شهادت شهید محمدجواد تندگویان زیر شکنجه های دشمن بود.

وی تشریح کرد: در نتیجه پس از طی مراحل قانونی و همینطور تشییع پیکر در عتبات عالیات ، شهید تندگویان به کشور بازگردانده شد و پس از تشییع در شهرهای قم و مشهد، پیکر مطهر ایشان به دلیل اینکه از وزرای شهید رجایی بود در قطعه ۷۲ تن و در کنار ایشان و شهید بهشتی به خاک سپرده شد.

مهندس یحیوی در پاسخ به این سوال که چرا بعثی ها پیکر شهید تندگویان را مومیایی کرده بودند، اظهار کرد: بعثی ها با علم به اینکه می دانستند بر سر پیکر شهید تندگویان پیگیری جدی از دولت ایران صورت خواهد گرفت و این موضوع برای مذاکرات خیلی مهم است، این کار را انجام دادند. دولت عراق زمانی که ما را اسیر کرد می‌دانست که بر حسب شرایط کشور درآمد نفتی شریان اصلی برای کشور خواهد بود و بنابراین اطلاعاتی که وزیر نفت داشت برای آنان بسیار با ارزش بود و شهید تندگویان نیز زیر شکنجه بعثی ها برای گرفتن اطلاعات به شهادت رسید. البته ما را نیز شکنجه می‌کردند اما نه به اندازه شخص وزیر؛ در حقیقت ما قبل از اسارت به شکل کامل و زمانی که در مسیر بردن به استخبارات بودیم بنا را گذاشتیم که هر چه از ما پرسیده شد و اطلاعاتی که از ما خواستند این جواب را بدهیم که دولت ما جدید است و ما اطلاعاتی نداریم و البته این موضوع تا حد زیادی موثر واقع شد.

وی در پاسخ به این سوال که آیا در این مدت دو سال شما سه نفر یکدیگر را می دیدی یا خبر و چگونه از احوال هم با خبر می شدید، اظهار کرد: سه سلول انفرادی ما در یک راهرو قرار داشت، تنها راه ارتباطی ما قرائت قرآن و شعارهایی بود که گاهی سر می‌دادیم و البته به دلیل اینکه مجبور بودیم بلند صحبت کنیم تا صدای یکدیگر را بشنویم مسئولان زندان متوجه می شدند و خیلی زود این ارتباط را قطع میکردند. در این مدت حتی یکدیگر را نمی دیدیم. بنده زمانی که صدای شهید تندگویان قطع شد دو سه روزی بود که اعتصاب غذا کرده بودم که کنار یکدیگر قرار بگیریم تا بتوانیم یکدیگر را ببینیم.

مهندس یحیوی تشریح کرد: شهید تندگویان از مردان انقلابی نمونه بود و آشنایی ما به زمان دانشجویی هر دو ما و فعالیت های انقلابی که در آن زمان داشتیم، برمیگردد، این مرد بزرگ تمام شکنجه ها را تحمل کرد برای اینکه اسرار نظام محفوظ مانده و منافع کشور به خاطر نیفتد و در همین راه جان شیرین خود را فدا کرد، ان‌شاالله با مجاهدتهایی که این شهدا کردند انقلاب اسلامی در جایگاه درست خود مانا باشد و باید بدانیم که در واقع شهدا زنده هستند و راه آنان ادامه خواهد داشت.

انتهای پیام/

 



منبع خبر

تمام آزمایش‌ها موید این بود که شهید تندگویان زیر شکنجه های دشمن به شهادت رسیده است/ شهید تندگویان یک‌ وزیر انقلابی نمونه بود بیشتر بخوانید »

شهید محمدجواد تندگویان؛ اسیر عشقی و هفت آسمان، غبار پر توست...

شهید محمدجواد تندگویان؛ اسیر عشقی و هفت آسمان، غبار پر توست…


شهید محمدجواد تندگویان؛ اسیر عشقی و هفت آسمان، غبار پر توست...

به گزارش نوید شاهد، روز بیست و نهم آذر، روز تجلیل از نام و مقام غریب ترین، مظلوم ترین و مخلص ترین وزیر در تاریخ جمهوری اسلامی است. وزیری که در حین خدمت و گره‌گشایی از بحران در سخت ترین شرایط جنگ و در اوج هجوم دشمن متجاوز به سرزمینمان، به اسارت دشمن درآمد، سالها سخت ترین و وحشیانه ترین شکنجه ها را تحمل کرد و سپس در غربت به شهادت رسید، بی آنکه هیچ خبر و نشانی از محل اختفا و اسارت او توسط جانیان بعثی داده شود. و سالها پس از شهادت، بقایای پیکر رنجدیده اش به وطن بازگشت. حماسه استقامت و آزادگی وزیر بسیجی شهید محمدجواد تندگویان، یکی از جانانه ترین و جاودانه ترین جلوه های سربلندی ملت ما در تاریخ غرورآفرین دفاع مقدس است. وزارت چهل روزه ی او تجسمی از خلوص تعهد در مکتب خدمت تا همیشه ی تاریخ است و اسارت او، تبلوری از جانفشانی در راه مسئولیت و در طریق غیرت…

مقاومت زیر شکنجه های ساواک و تحمل ۱۱ ماه زندان

محمدجواد تندگویان در تاریخ ۲۲ خردادماه سال ۱۳۲۹ در محله خانی آباد تهران متولد شد پدر او که یکی از طرفداران محمد مصدق بود در میدان بهارستان یک مغازه کفاشی داشت.
محمدجواد تندگویان در سال ۱۳۳۶ به مدرسه رفت و در سال ۱۳۴۶ موفق به اخذ مدرک دیپلم شد. در سال تحصیلی ۱۳۴۸_۱۳۴۷ به عنوان دانشجوی دوره کارشناسی رشته مهندسی نفت، گرایش پالایش وارد دانشکده نفت آبادان شد و پس از گذشت مدتی فعالیت خود را در انجمن اسلامی دانشجویان آغاز کرد. او در این انجمن، نقش وسیع و موثری داشت و اقدامات بزرگی انجام داد که همین امر نیز سبب شد ساواک نسبت به فعالیت‌های او در انجمن اسلامی دانشجویان حساس شود. از جمله او برنامه حضور و سخنرانی شخصیت‌هایی چون: استاد شهید مرتضی مطهری، دکتر علی شریعتی و علامه محمدتقی جعفری را در دانشگاه ترتیب داد. وی در دوران سربازی نیز توسط ساواک دستگیر و پس از تحمل شکنجه‌های بسیار به ۱۱ ماه حبس محکوم شد.

شاگرد اول دانشگاه؛ ممنوع الاستخدام و مجبور به مسافرکشی!

به گفته مهندس یحیوی همکار و همراه شهید از دوران تحصیل تا وزارت و اسارت، می‌توان از شهید تندگویان به‌عنوان یک الگوی متعهد و متخصص در مجموعه وزارت نفت نام برد. کسی که در دوران دانشکده، در عین داشتن ریاست جامعه اسلامی مهندسین دانشکده و فعالیت‌های وسیع فوق‌برنامه، به‌عنوان دانشجوی رتبه اول شناخته می‌شد. از نظر فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی با وجود اختناق دوران ستم‌شاهی، ایشان با جرأت و جسارت به همراه دیگر هم‌رزمانش فعالیت‌های وسیعی را در سطح آبادان داشتند. پس از فارغ‌التحصیلی به‌عنوان کارشناس نفت به استخدام پالایشگاه نفت تهران درآمد و با وجود داشتن زن و فرزند و نیاز به داشتن فعالیت تمام‌وقت در پالایشگاه، ارتباط خود را با دانشکده نفت آبادان و به‌ویژه انجمن اسلامی دانشکده نفت حفظ کرد. همین هم بود که باعث شد کرمی، رئیس وقت دانشکده، گزارشی را برای ساواک درباره او بفرستد، چون اقدام‌های شهید تندگویان باعث حفظ روحیه دانشجویان فعال دانشکده می‌شد. تندگویان پس از این گزارش دستگیر شد و مدت یک سال را در زندان ساواک به سر برد. آن هم در شرایطی که در تمام این یک سال مورد شکنجه‌های سخت ساواک قرار می‌گرفت. پس از آزادی از زندان ساواک، ممنوع‌الاستخدام شده بود در نتیجه از پالایشگاه اخراج شد و چون هر جا که برای کار رجوع می‌کرد، از او کارت عدم سوءپیشینه می‌خواستند، مجبور شد مدتی به‌صورت متفرقه کار کند. در این دوره حتی برای مدتی هم به کار مسافرکشی پرداخت. پس از مدتی از سوی بهروز بوشهری که در آن زمان مدیر کارخانه پارس توشیبا بود و به‌واسطه وجود ایشان وجود کارت عدم سوءپیشینه قابل‌چشم‌پوشی بود، دعوت به کار شد و شهید تندگویان راهی رشت شد تا در پارس توشیبا مشغول کار شود.

الگوی کار جهادی، روح ابتکار، ظرفیت سازی، فرصت آفرینی و تخصص در مسئولیت

پس از انقلاب و با روی کار آمدن دولت شهید رجایی، با توجه به تخصص و تجربیاتی که داشت، از او دعوت شد به‌عنوان وزیر نفت در کابینه، قبول مسئولیت کند. در طول مدت کوتاه وزارت شهید تندگویان که بیش از ۴۰ روز دوام نداشت، او بیشتر ایام را در

مناطق جنگی حضور می‌یافت و ضمن هدایت کارکنان، باعث ایجاد روحیه و دادن قوت قلب به آنان می‌شد.
در زمان جنگ تحمیلی و در شرایطی که برنامه‌های روزمره هر روز، با روز قبل تفاوت می‌کرد، برنامه‌های کوتاه‌مدت، بلندمدت و نگاه درازمدت برای آینده صنعت نفت پس از جنگ تحمیلی قاعدتاً فراروی هر مدیری در مجموعه نفت و به‌ویژه شخص وزیر بود. شهید تندگویان در این شرایط به‌خوبی از عهده برنامه‌ریزی برای تنظیم تولید، توزیع و صادرات نفت برمی‌آمد، به‌گونه‌ای که ما در این زمینه مشکلی نداشتیم. از دیگر برنامه‌هایی که مدنظر ایشان بود، برنامه‌ریزی برای توسعه شبکه گازرسانی در کشور بود که در این زمینه اقدام‌های خوبی را هم انجام دادند. به جرأت می‌توان گفت آنچه تندگویان در عمر کوتاهش انجام داد، در زمان حیاتش بسیار مفید بود و پس از اسارت و شهادتش زیربنایی برای کار دیگر وزرا قرار گرفت.
بی‌تعلقی شهید تندگویان با وجود صدارت بر دومین شرکت بزرگ نفت دنیا از روح عارفانه او نشات می گرفت.
مهندس یحیوی در مورد نگاه شهید تندگویان به کار و زندگی می‌گوید: طول همکاری ما در وزارت نفت مربوط به همان ۴۰ روز وزارت ایشان در وزارت نفت بود. تندگویان در پاسخ به نصیحت‌کنندگانی که از ایشان می‌خواستند به جای حضور در مناطق جنگی، وقت خود را برای پیگیری امور، در داخل مرکز بگذراند، اعتقاد داشت: «در شرایط سخت کنونی که ما از کارکنان نفت می‌خواهیم در منطقه حضور داشته باشند،‌ نمی‌توان در میان آنها نبود.» به همین دلیل هم وقتی کارکنان می‌دیدند خود وزیر نفت با حضورش در مناطق خطرناک انجام وظیفه می‌کند با عشق و امید و انگیزه بیشتری کار می‌کردند.

وسایل زندگی اش یک وانت را هم پر نمی کرد!

پس از چند سال که به‌عنوان مهندس فعالیت می‌کرد و مدیریت کارخانه پارس توشیبای آن زمان را به‌عهده داشت و بعدها هم به‌عنوان مدیر مناطق نفت‌خیز جنوب فعالیت می‌کرد، موقعی که به ساختمانی که ما هم در آن سکونت داشتیم نقل‌مکان کرد، وسایل زندگی‌اش حتی یک وانت‌بار پیکان را هم پر نمی‌کرد!

اسارت در حین سرکشی به مناطق نفتی تحت محاصره و آتش دشمن

در طول چهل روز وزارت، به منظور نظارت مستقیم بر این عملیات، سه بار به آبادان رفت، اما در چهارمین سفرش به آبادان، در ۹ آبان ۱۳۵۹ نیروهای عراقی ــ که صبح آن روز جاده فرعی ماهشهر ـ آبادان را در اختیار گرفته بودند ــ وی را به همراه دو معاونش، و دو تن از محافظانش به اسارت گرفتند. تمامی تلاش‌های جمهوری اسلامی برای پیگیری وضعیت تندگویان، به نتیجه نرسید و رژیم بعثی عراق، هیچ نشانی از وزیر نفت ایران نداد.
پس از گذشت حدود یازده سال، با آزاد شدن تدریجی اسرای ایرانی در ۱۳۶۹ شمسی، اخباری حاکی از زنده بودن تندگویان انتشار یافت، ولی دولت عراق به دروغ اعلام کرد که وزیر نفت سابق ایران در ۱۳۶۱ شمسی ۱۹۸۲میلادی در سلولش خودکشی کرده است!

خاکستر ما قصه ی طوفانی عشق است…

پس از قطعی شدن شهادت تندگویان، عراق از استرداد پیکر او امتناع کرد که سرانجام با پیگیری و پافشاری ایران، پس از گذشت یازده سال از زمان اسارت، تحویل گرفته شد و به ایران انتقال یافت و در ۲۹ آذر ۱۳۷۰ در قطعه ۷۲ تنِ (شهدای ۷ تیر) در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

با طنین صوت قرآن و مناجاتش در راهروهای اسارتگاه می فهمیدیم زنده است!

مهندس یحیوی از دوران اسارت شهید چنین روایت می کند: در تمام مدت اسارت در سلول‌های انفرادی نگهداری می‌شدیم و تنها راهی که می‌توانستیم مطمئن باشیم تندگویان هنوز زنده است و در میان ما حضور دارد صدای قرآن و مناجات او بود که در راهروی زندان می‌پیچید. او با شهامت با مأموران بازجوی عراقی برخورد می‌کرد و زندان سازمان امنیت عراق را همانند سنگری برای مقابله با دشمن در خانه خود دشمن قرار داده بود.

یاد این شهید غریب و وزیر بسیجی و خادم خاکی و خالص مردم، در روز بازگشت و تدفین پیکرش در خاک مقدس میهن لاله های عشق و حماسه و ایثار، در کنار شهیدان گلگون کفن، گرامی باد.

انتهای پیام/



منبع خبر

شهید محمدجواد تندگویان؛ اسیر عشقی و هفت آسمان، غبار پر توست… بیشتر بخوانید »