در آن حادثه همه وسایل اتاق پذیرایی سوخت ولی حاج حمید صدمهای ندید. تکههای نارنجک به سقف و دیوار اتاقها پخش شده بود. همسایه سپاهیمان حادثه را به حفاظت سپاه اطلاع داد.
به گزارش مشرق، پروین مرادی همسر فرمانده شهید، سردار حاج حمید تقوی فر با بیان خاطره ای از همسر شهیدش در شبکه های اجتماعی نوشت:
در زمان جنگ تحمیلی حاج حمید نقشه کشتن صدام را کشیده بود. در آن عملیات، فرزند صدام ۱۳ تیر خورد. آن زمان در اهواز بودیم، چند روز بعد از این عملیات، حاج حمید در پذیرایی نشسته و اخبار تلویزیون نگاه میکرد که از شدت خستگی خوابش برد. ساعت حدود ۱۱ شب نارنجکی داخل پذیرایی خانه انداختند. همراه با دخترم مریم در اتاق مشغول خواندن درس بودیم. با شنیدن صدای مهیب از اتاق خارج شدیم و او هم به سمت هال دوید. در آن حادثه همه وسایل اتاق پذیرایی سوخت ولی حاج حمید صدمهای ندید. تکههای نارنجک به سقف و دیوار اتاقها پخش شده بود. همسایه سپاهیمان حادثه را به حفاظت سپاه اطلاع داد. حفاظت احتمال میداد که بخاطر عملیات کشتن صدام که نقشه حاج حمید بود این ترور از طرف منافقین یا نفوذیها انجام شده است.آن زمان این مسئله رسانهای نشد. فردای آن روز هوا بسیار سرد بود. از طرف حفاظت سپاه هم یک سرباز را برای نگهبانی به درب منزلمان فرستادند. حاج حمید گفت "نیازی به نگهبانی نیست. بروید … آن سرباز رفت و مجدد سرباز دیگری آمد. حاج حمید با دیدن سرباز ناراحت شد و گفت "در این هوای سرد نیازی به نگهبانی نیست! اتفاقی نمیافتد. بروید." با سپاه هم تماس گرفت که دیگه سربازی نفرستند.
تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم و همانجا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد. نمیدانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوتهها مخفی شدم. در پشت آن بوتهها چند دختر جوان مشغول شنا بودند.
به گزارش مشرق، محسن نوری، از دوستان شهید احمدعلی نیری که از کودکی با او بوده، خاطره نابی از او نقل میکند: من نزدیکترین دوست احمد بودم. ما رازدار هم بودیم. یک بار از او پرسیدم: احمد! من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم اما سؤالی از تو دارم؛ نمیدانم چرا در این چند سال اخیر، این قدر رشد معنوی کردی اما من… لبخندی زد و خواست بحث را عوض کند اما دوباره سؤالم را پرسیدم. بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟ با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟ گفت بنشین تا بهت بگم.
نفس عمیقی کشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچههای مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید. همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت احمدآقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اونجا رودخانه است برو اونجا آب بیار. من هم را افتادم. راه زیادی نبود از لابلای بوتهها و درختها به رودخانه نزدیک شدم. تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم و همانجا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد. نمیدانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوتهها مخفی شدم. در پشت آن بوتهها چند دختر جوان مشغول شنا بودند. همانجا خدا را صدا زدم و گفتم: «خدایا کمکم کن. الآن شیطان مرا وسوسه میکند که نگاه کنم. هیچ کس هم متوجه نمیشود اما به خاطر تو از این گناه میگذرم.»
بعد کتری خالی را از آنجا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچهها مشغول بازی بودند. من هم شروع به آتش درستکردن شدم. خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همینطور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد حاج آقا [حقشناس] گفته بود: «هرکس برای خدا گریه کند خدا او را خیلی دوست خواهد داشت.» من همینطور که اشک میریختم گفتم از این به بعد برای خدا گریه میکنم. حالم خیلی منقلب بود. از امتحانی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همینطور که داشتم اشک میریختم و با خدا مناجات میکردم خیلی با توجه گفتم: یاالله یا الله..
به محض اینکه این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم. ناخودآگاه بلند شدم. از سنگریزهها و کوهها و درختها صدا میآمد؛ همه میگفتند: «سُبوحُُ قُدّوس، ربُنا و ربُالملائکهِ والرّوح» وقتی صدا را شنیدم ناباورانه به اطرافم نگاه کردم. دیدم بچهها متوجه نشدند. در آن غروب، با بدنی که میلرزید به اطراف میرفتم و از همه ذرات عالم این صدا را میشنیدم. از آن موقع کمکم درهای عالم بالا به رویم باز شد. این را برای تعریف از خودم نگفتم. گفتم تا بدانی انسانی که گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد اما تا زندهام جایی تعریف نکن.
شهید احمدعلی نیری در سن ۱۹ سلگی در ۲۷ بهمن ماه ۱۳۶۴ در عملیات والفجر ۸ و در اروندرود به شهادت رسید و کتابی از خاطرات او با نام عارفانه توسط نشر شهید ابراهیم هادی منتشر شده است.
این روزها سالگرد شهادت سرلشکر شهید اسماعیل دقایقی است؛ کسی که پایه گذار فرهنگ بسیجی در میان مردم عراق است.
به گزارش مشرق، این روزها سالگرد شهادت سرلشکر شهید اسماعیل دقایقی است؛ کسی که پایه گذار فرهنگ بسیجی در میان مردم عراق است. شاید خیلی ها ندانند، اما یکی از قدرتمندترین سازمانهای جهادی عراق که امروزه به مصاف تروریست های حرامی داعش رفته است و در واقع این شهید را باید مبدع فرهنگ بسیجی در میان عراقی ها نامید. همان چیزی که به عنوان حشد الشعبی در میان عراقی ها نام گرفته است.
اسماعیل دقایقی هنگامی که فرماندهی«تیپ ۹بدر» را پذیرفت، گردان های توابین و احرار را از میان اسیران عراقی تشکیل داده و لشکر ۹ بدر را بنا نهاد. آنها به رغم آنکه اسیر بودند، با علاقه و اشتیاق در این لشکر با ارتشی که خودشان سالها در آن ارتش بودند، میجنگیدند و بسیاری از آنها هم به شهادت رسیدند و حالا بسیاری از تربیت شدگان شهید دقایقی امروز به یاد او سازمان بدر را که در عراق با داعش جنگید ، پایه گذاری کرده اند. شهید گرانقدر ابومهدی المهندس از جمله شاگردان شهید دقایقی و معاون ایشان در لشکر بدر بود. ۲۸ دیماه سی و سومین سالگرد شهادت سرلشکر شهید اسماعیل دقایقی است.
صفحه رسمی اینستاگرام سرلشکر قاسم سلیمانی با انتشار تصویری از مراسم ختم حاج حسن سلیمانی خطاب به جهاد مغنیه نوشت: جایت خالیست.
به گزارش مشرق، دو سال پیش صفحه رسمی اینستاگرام شهید سپهبد قاسم سلیمانی با انتشار تصویری از مراسم ختم حاج حسن سلیمانی خطاب به جهاد مغنیه نوشت: جایت خالیست.
شهید جهاد مغنیه در سال ۱۹۹۱ در لبنان در خانواده ایی مبارز متولد شد. جهاد چهارمین شهید از خانواده مغنیه می باشد وی یک خواهر و یک برادر به نام های فاطمه ومصطفی داشت. وی تحصیلات عالیه را در رشته مدیریت در دانشگاه آمریکایی بیروت یکی از بهترین دانشگاه های خاورمیانه شروع کرد و تنها یک درس باقی مانده بود تا مدرکش را بگیرد که به مقام والای شهادت نائل شد. در طول سال های جنگ داخلی سوریه، حزب الله توانست به کمک ایران و سوریه زیر ساختهای جولان را بدست گیرد و پایگاه مهمی در آن جا دایر کند که مسئول اول این پایگاه شهید جهاد مغنیه پسر شهید عماد مغنیه بود که در سال ۲۰۰۸ در توافق تبادل اسراء میان اسرائیل و حزب الله آزاد شد. اولین بار وقتی مردم با چهره جهاد آشنا شدند که او در مراسم ختم والده سردار سلیمانی شرکت کرده بود درست پشت سر سردار ایستاده بود و به مهمانان خوش آمد می گفت. گاهی شانه های سردار را می بوسید و سردار گاه برمی گشت و با او نجوا می کرد. رابطه صمیمانه حاج قاسم و این جوان او را در کانون توجهات قرار داد. سردار گاه او را به بعضی از مهمان ها معرفی می کرد و آنها با لبخند او را به آغوش می کشیدند. بر اساس اعلام حزب الله لبنان در ۱۸ ژانویه ۲۰۱۵ سالروز پایان جنگ ۲۲ روزه غزه و شکست اسرائیل در این جنگ گروهی از رزمندگان حرب الله در حین بازدید از شهرک های سوریه مورد حمله موشکی اسرائیل قرار گرفتند و به مقام والای شهادت نائل شدند. این شهید بزرگوار نیز در بین آنها بود.
اولین جلد رده هنرهای تجسّمی انقلاب مجموعه «گنج: تاریخ شفاهی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» با نام «انقلاب رنگها» خاطرات شفاهی علیرضا خالقی را دربردارد.
به گزارش مشرق، کتاب «انقلاب رنگها: خاطرات شفاهی علیرضا خالقی» با تحقیق و تدوین حسن سلطانی به همت انتشارات راه یار منتشر شد.
اولین جلد رده هنرهای تجسّمی انقلاب مجموعه «گنج: تاریخ شفاهی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» با نام «انقلاب رنگها» خاطرات شفاهی علیرضا خالقی را دربردارد. حسن سلطانی کار تحقیق و تدوین کتاب را بر عهده داشته است. نوشتن این کتاب از اردیبهشت ۱۳۹۰ آغاز شده و حاصل ۶۰ ساعت مصاحبه است که در دو دوره انجام شده است. آنچه این کتاب را متمایز می کند، اهداف مشخص شده این مجموعه است. نویسنده در این کتاب به تأثیر هنر انقلاب می پردازد و در عین حال به هنر محدود نشده است. راوی و مؤلف اتفاقات و کنشها را مطرح میکنند و این روایتها باعث می شوند خواننده علاوه بر شناخت هنر انقلاب از وقایع تاریخی نیز مطلع شود.
با توجه به مهارت راوی در هنرهای تجسّمی و فیلمبرداری بسیاری از جزئیات به طور روشن در کتاب مطرح شده اند که این امر به کم نقص شدن روایتها کمک بسزایی میکند. البته با توجه به رواج هنرهای خیابانی، به خصوص نقاشی دیواری مؤلف می توانست نگارش خاطرات را تاکنون ادامه دهد که این کار باعث می شد اطلاعات جالبی درباره نقاشی های دیواری به دست بیاید.
نقاش پُرتره معروف امام خمینی(ره) کیست؟
علیرضا خالقی نقاش یکی از اولین پُرتره های امام خمینی(ره) است که مدتها در صف اول راهپیماییها حمل میشد و بسیاری از کسانی که در سالهای انقلاب حضور داشتند، چهره ایشان را با همین تصویر شناختند. به نقل از متن کتاب، گفته آیت الله خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره این اثر، در پشت جلد کتاب هم آمده است که: «… عکس بزرگی از امام(ره) ساخته شده بود که طولش شانزده یا هفده متر بود و به همین تناسب عرض داشت. این را همیشه جلو راهپیماییها حرکت می دادند و می بردند. دوستان می گفتند، این مثل علامت مخصوص بنی اسرائیل است که در هر جنگی این را با خودشان می بردند، پیروز می شدند. آن روز هم (۹ دی ۱۳۵۷) که این عکس بزرگ را با خودمان حمل می کردیم، دلهایمان قُرص بود که امروز هم حادثه ای پیش نمی آید.»
محتوای کتاب
کتاب «انقلاب رنگها: خاطرات شفاهی علیرضا خالقی» سه فصل اصلی همراه با بخشهای «پوستر و نقاشی ها»، «ضمائم» و «اعلام» را در خود دارد. در لابلای فصلها هم آلبوم هایی از عکس های مرتبط با متن کتاب قرار گرفته است که اسناد تصویری وقایع و اتفاقهای بیان شده توسط راوی محسوب می شوند.
در اولین فصل به سالهای اولیه زندگی علیرضا خالقی پرداخته و وقایعی چون اولین تجربه شرکت در مسابقات نقاشی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، اولین تابلونویسی، یادگرفتن سیاه قلم و کارکردن در این شاخه، نرفتن به حزب رستاخیز و فعالیتهای ضدطاغوتی او، اولین دستگیری و اولین جرقه های اعتراضات انقلابی مطرح می شود.
فصل بعدی از مسائل مربوط به انقلاب آغاز شده است و تا پیروزی آن ادامه دارد. خالقی در این فصل از حضور در کمک رسانی به زلزله زدگان طبس، اوجگیری انقلاب در مشهد، فیلمبرداری از تظاهرات مردم، ساخت کلیشه تصویر امام، فعالیتهای انقلابی خود در مشهد، فعالیتهای انقلابی اش در تهران و… سخن می گوید.
سومین فصل نیز از هشت سال دفاع مقدس تا زمان رحلت امام خمینی(ره) را شامل می شود. در این فصل جزئیاتی درباره اتفاقاتی که پیرامون جنگ تحمیلی ارتش صدام علیه ایران در مشهد و تهران رخ می داد، مطرح می شود. همچنین در آن اهمیت و تأثیر هنرهای تجسّمی در زمان جنگ بررسی شده است؛ برای نمونه در آن دوره از هنر در بخش تبلیغات بسیار استفاده می شد.
در بخش بعدی کتاب تعدادی از مشهورترین پوسترها و نقاشیهای دیواری خالقی آورده شده است تا خواننده بیش از پیش با این هنرمند و نحوه کار او آشنا شود. یکی از آخرین بخشها نیز به ضمائم اختصاص داده شده است. در همین بخش کتاب مطلبی درباره اهمیت هنر انقلابی و فعالیت های علیرضا خالقی با عنوان «هنرمندی صادق و انقلابی از خطّه مقدس خراسان» از دکتر مصطفی گودرزی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و عضو پیوسته فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران چاپ شده است.
برشی از کتاب
سال ۱۳۶۲ بعد از رفتنم به آستان قدس، برای اولین بار به منطقه هویزه اعزام شدم. صدام اوایل جنگ هویزه را با خاک یکسان کرده بود؛ به همین خاطر حضرت امام(ره) به آستان قدس دستور داد که شهر هویزه را بازسازی کند. خب طبیعی است که وقتی میخواهند آنجا کار شود به کارهای تبلیغاتی هم نیاز دارند. من اولین بار از طریق آستان قدس به منطقه هویزه رفتم. آنجا پردهنویسی میکردم، عکس امام(ره) را نقاشی می کردم، دیوارنویسی می کردم؛ مخصوصاً زمانی که شهر داشت شکل میگرفت. همان موقع صدام برای دومین بار و حتی سومین بار هویزه را زد، اما ما برای اینکه نشان بدهیم کم نمی آوریم سخنان امام را روی دیوارها می نوشتیم که هرچقدر بزنید ما دوباره هویزه را می سازیم.
آشنایی با مجموعه کتب گنج
«گنج» نام مجموعه کتابهای واحد تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی است. منتشر در این مجموعه به تأثیر انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بر هنر و فرهنگ و علم پرداخته میشود و کتاب های آن بر اساس مصاحبه با افرادی که در این حوزه ها فعالیت کرده اند، تدوین شده است. این مجموعه که در دسته تاریخ شفاهی قرار میگیرد، اطلاعاتی درباره سالهای آغاز انقلاب تاکنون و افراد موثر و نخبه که در این دوره فعالیت کرده اند به مخاطب می دهد.
مشخصات
چاپ دوم کتاب «انقلاب رنگها» در ۳۵۲ صفحه، قطع رقعی، شمارگان ۱۰۰۰ نسخه و قیمت ۴۰۰۰۰ تومان عرضه شده است. این کتاب را پیشتر دفتر نشر معارف منتشر کرده بود. جلد دوم رده هنرهای تجسمی به کتاب «ساده رنگ: خاطرات فرهنگی و هنری مجید دلدوزی» (هنرمند و گرافیست تبریزی) اختصاص دارد. علاقهمندان برای تهیه این کتابها، علاوه بر کتابفروشیها میتوانند به واحد فروش دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی واقع در میدان انقلاب اسلامی، خیابان ۱۶آذر، روبروی پورسینا، پلاک ۶۰، حسینیه هنر (۰۲۱۴۲۷۹۵۴۵۴) یا سایتهای عماریار ammaryar.ir و پاتوق کتاب فردا bookroom.ir و من و کتاب www.manvaketab.ir مراجعه و یا نام کتاب را به شماره ۰۹۱۹۹۰۳۸۲۷۰ پیامک کنند.