مداخله نظامی آمریکا و هجومش به جمهوری اسلامی ایران، امری بعید و غیر ممکن نبود و با توجه به سوابق این کشور در جهان، لزوم آمادگی مردم برای مقابله و رویارویی را در کوتاهترین زمان ممکن آشکار میکرد. بر اساس این، امام امت در پنجم آذر سال ۱۳۵۸، یعنی در مدتی کمتر از یک ماه پس از انقلاب دوم، فرمان تاریخی تشکیل بسیج را صادر فرمودند. در متن این فرمان آمده بود: «یک مملکت بعد از چند سالی که بیست میلیون جوان دارد، باید بیست میلیون تفنگدار داشته باشد و بیست میلیون ارتش داشته باشد و یک چنین مملکتی آسیبپذیر نیست…»؛ همین بود که مردم دلسوخته و مسلمانان پاکباخته که دل در گرو عشق به انقلاب و هدفهای والای آن داشتند، با آمادگی و قصد و اراده خللناپذیر برای پاسداری از دستاورهای انقلاب، گروههای مقاومت مردمی را در پایگاههای بسیج و در آن زمان در مساجد سراسر کشور تشکیل دادند.
اولین تجربه آنها بهصورت عملی، یاری رساندن به سپاه و کمیته در قالب رویارویی با ضدانقلاب و خنثیسازی توطئههای آنها بود و از این راه نقش مؤثری در خدمت به انقلاب و اهداف الهی آن ایفا کردند. با هجوم و تجاوز ارتش عراق به کشورمان در شهریور سال ۱۳۵۹، این اعتقاد که یک سازماندهی برای تشکیل بهتر نیروهای مردمی بهوجود آید، قوت گرفت و از آن پس نیروهای مردمی و صاحبان اصلی انقلاب اسامی به منظور حضور گسترده در جبهه، گروهگروه به بسیج ملحق شدند و عملیاتهای موفقی، چون طریقالقدس، شکست حصر آبادان، فتحالمبین، والفجر ۸، کربلای ۵ و… از دستاوردهای عظیم این تشکیلات الهی بود.
اگر امروز توفیق این را داشتهایم که کشور اسلامیمان و ملت سلحشور آن را از گزند نابکاران و نااهلان تاریخ حفظ کنیم، بههیمن حضور گسترده بسیج بوده است. چنانکه رهبر فقید انقلاب اسلامی حضرت امام (ره) فرمودند: «رحمت و برکات خداوند بر بسیج مستضعفان که بهحق پشتوانه انقلاب است».
آیندهنگری امام خمینی (ره) در جنگ
تشکیل بسیج از سوی امام خمینی (ره)، جلوهای از آیندهنگری ایشان بوده و هست. در اینباره سردار «محسن رضایی» در گفتوگویی این ویژگی امام (ره) را اینگونه مطرح میکند: «ایشان معمولا آیندهنگر بودند و دستور ارتش بیست میلیونی را ۹ ماه قبل از شروع جنگ دادند؛ یعنی حس کرده بودند نیازمند یک ارتش میلیونی هستیم تا از کیان مملکت دفاع بشود. آن پیشبینی نشان داد اگر امام آن زمان این آمادگی را بهوجود نمیآورد، ایران در جنگ متحمل خسارتها و آسیبهای بیشتری میشد؛ پس امام آینده سیاسیگری و نظامیگری را نیز دیده بودند».
مبنای بسیج
مبنای حضور در بسیج، باورهای دینی و فرهنگی است. این باورها خود را در اشکال مختلف، مانند فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی، حضور در گروههای جهادی، اقدامات امدادی و بشردوستانه، حضور در میدان دفاع از آرمانهای اسلامی و انقلابی و دفاع از کشور نشان میدهد. بهعبارت دیگر، آنچه بسیج را آماده حضور در برابر هر پیشامدی میکند و در پرتو اطاعت از، ولی امر مسلمین در مقابل هر تهاجمی مقاومت میکند، فرهنگ دفاعی و باور اعتقادی است و برای اینکه بتوانیم نیروهای بسیج را از لحاظ کمی و کیفی در تراز بسیجی انقلاب اسلامی نگه داشته و در دهههای آینده بازتولید کرد، لازم است فرهنگ دفاعی را بهصورت جزئی تبیین و روشهای تعالی آن را متناسب با ضرورتها و نیازها، روزآمد کنیم.
مرور تاریخ دفاع مقدس نشان میدهد، برتری ایران در برابر نیروهای تا دندان مسلح رژیم بعثی عراق، در کنار رشادتهای نیروهای ارتش و سپاه، بهواسطه حضور داوطلبان بسیجی بود. ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شاهد تبلور و تکامل فرهنگ دفاعی کشور با باورهای جدید بود. این فرهنگ نمود عینی خود را با حضور بهترین فرزندان این مملکت بهصورت داوطلبانه در دفاع مقدس و سایر میدانهای نیاز انقلاب اسلامی نشان داده است و امروز باید بهمثابه یک تکیهگاه و ذخیره انقلاب اسلامی، همچون دردانهای مورد مراقبت قرار گیرد.
دیدارهای خصوصی با بسیجیان
تواضع، فروتنی، محبت و صمیمیت، از مهمترین ویژگیهایی است که حضرت امام خمینی (ره) در برابر بسیجیان از خود بروز میدادند. امام خمینی (ره) هرگاه در جمع رزمندگان و بسیجیان حضور مییافت، خود را خجلزده معرفی میکرد و خود را از خیل مشتاقان جنگ و شهادت عقب مانده میدانست. علاقه و محبت خاص امام خمینی (ره) به فرزندان معنویاش قابل انکار نبوده و نیست. در حقیقت، ارادت و علاقه این مرید و مراد، یک پیوند دو جانبه بود و جلوههای الفت و صمیمیت امام خمینی (ره) نسبت به رزمندگان در گفتار و کردار ایشان بهطور کامل نمایان بود. صحنههای دیدارهای خصوصی امام خمینی (ره) با رزمندگان مشحون صحنههای دلپذیر و ارتباط عاطفی و محبت بود.
دیدار پدر با پسر بعد از ۲۰ سال
«محسن رضایی» فرمانده سپاه در دوران جنگ میگوید: «امام به بچهها ابراز علاقه میکرد. یک روز من به یکی از دوستان گفتم این حرفهایی که از امام درباره نیروهای انقلاب منتشر میشود، یک دهم صحبتهای ایشان است. او پرسید چرا همه صحبتهایشان را علنا نمیگویند؟ من قصه حضرت یوسف را برای او گفتم. تأکید کردم مطمئن باش اگر امام بیشتر از این صحبت بکند، مسائلی بهذ وجود میآید که به ضرر ما تمام میشود. من کاملاً میفهمیدم. نمیخواهم شخصی صحبت کنم؛ اما فهمیدم که ایشان نسبت به بسیجیان و فرماندهان سپاه مثل شهید باکری، همت، خرازی و بروجردی ابراز علاقه شدیدی داشتند. وقتی این افراد را میدید، گویا یک پدری بعد از بیست سال پسرش را دیده است. من از این طریق فهمیدم آن چیزی که امام میگوید، خیلی مهمتر از آن چیزی است که در دلش وجود دارد».
انتهای پیام/ 113
منبع خبر