مجاهدت

بزرگ‌ترین آفت و خطر تهدیدکننده انقلاب خطر نفوذ خطوط انحرافی است


بزرگ‌ترین آفت و خطر تهدیدکننده انقلاب، خطر نفوذ خطوط انحرافی استبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید محسن وزوائی در سال ۱۳۳۹ در تهران متولد شد. وی تابستان ۱۳۵۸ به جهاد سازندگی پیوست و سیزدهم آبان ۱۳۵۸، در جمع دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در اشغال سفارت آمریکا در تهران حضور داشت و دی‌ماه ۱۳۵۹، با سمت فرماندهی گردان ۹ سپاه تهران، به جبهه‌های غرب رفت.

وی در اردیبهشت ۱۳۶۰، به همراه شهید غلامعلی پیچک، علیرضا موحد دانش و محسن حاج‌بابا، در عملیات بازی دراز نقش‌آفرینی کرد. سپس به فرماندهی سپاه گیلانغرب منصوب شد و در مرحله دوم عملیات بازی دراز در شهریور ۱۳۶۰ شرکت کرد و به‌شدت مجروح شد.

در ۲۰ آذر ۱۳۶۰، بار دیگر به جبهه رفت و در عملیات مطلع الفجر مجروح شد. در ۸ اسفند ۱۳۶۰، با سازمان‌دهی یک گردان رزمی در پادگان، ولی عصر (عج) سپاه تهران، راهی خوزستان شد و به نیرو‌های تیپ ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) در پادگان دوکوهه پیوست. در آنجا به فرماندهی گردان حبیب بن مظاهر منصوب شد.

در مرحله اول عملیات فتح‌المبین، محسن وزوائی و گردانش، موفق به تسخیر ارتفاعات «علی گره زد» و تصرف مواضع توپخانه سپاه ۴ ارتش رژیم بعثی شدند. پس از اتمام عملیات فتح‌المبین، او به تهران بازگشت و در ۱۵ فروردین ۱۳۶۱، در حکمی رسماً به فرماندهی تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع) منصوب شد.

پس از توافق با احمد متوسلیان، تیپ‌های ۱۰ سیدالشهدا (ع) و ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) با هم ادغام شدند و وزوائی به سمت معاونت عملیاتی و فرماندهی یکی از دو محور تیپ ۲۷ در عملیات بیت‌المقدس منصوب شد.

وی سرانجام در تاریخ ۱۰ اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۶۱ در مرحله اول عملیات بیت‌المقدس (آزادسازی خرمشهر)، کنار جاده اهواز- خرمشهر، بر اثر اصابت گلوله توپ دشمن شهید شد.

فراز‌هایی از وصیت‌نامه شهید

حقیر بزرگ‌ترین افتخار خودم را عبودیت به درگاه احدیت می‌دانم. می‌خواهم بگویم؛‌ای عازمان و‌ای عاشقان لقاءالله،‌ای مخلصین اخلاق و‌ای کسانی که مشغول ریاضت کشیدن جهت نزدیکی به درگاه خدا هستید! بیایید تا ببینید، در جبهه‌ها چگونه برادران شما به آن درجه از نزدیکی به درگاه خدا رسیده‌اند که نوجوان تازه‌داماد، پس از سه ساعت که از عروسی‌اش می‌گذرد، در جبهه‌ها حاضر می‌شود.

آخر در کدامین مکتب، چنین ارزش‌هایی را سراغ دارید؟

خدا را شاهد می‌گیرم هنگامی‌که در ۱۴ شهریور ۱۳۶۰، در سرپل ذهاب، به‌واسطه اصابت گلوله تانک زخمی شده بودم، خون زیادی از بدنم رفته بود، وقتی به کمک الهی نجات پیدا کردم، در بیمارستان زجر زیادی می‌بردم؛ آن‌گونه که شاید قابل‌تصور نباشد، به‌طوری‌که در یک‌شب، ۱۰ عدد والیوم ۱۰ به من تزریق شد تا کمی آرام گرفتم، اما هنگامی‌که درد می‌کشیدم، در عین زجر بدنی، از لحاظ معنوی و روحی لذت می‌بردم. حس می‌کردم که بار دوشم سبک می‌شود و هنگامی‌که شخص پرستار مراقب من، به سخره می‌گفت «چرا این کار را کردی و خودت را به این روز انداختی، به خمینی بگو تا بیاید درستت کند!» به او گفتم «خدا خودش درست می‌کند» و همین‌طور هم شد؛ و الله قسم وقتی‌که از فشار کارم کم می‌شود، در خود احساس ضعف و کوچکی می‌کنم. آخر می‌دانید‌ای امت شهیدپرور ایران! امروز در شرایطی هستیم که لحظه‌ای غفلت، خیانت به اسلام و قرآن است. باید باهم برای خدا تا آنجا که توان داریم، کوشش کنیم.

امروز تمام مزدوران و طاغوتیان به مقابله با انقلاب عزیز اسلامی پرداخته‌اند، در رأس آنان به تعبیر امام، شیطان بزرگ آمریکا و به دنبال او تمامی وابستگان دیگرش.

پس از خدا غافل نشوید که پشیمانی سودی ندارد و ما باید به تعبیر امام، تکلیف را عمل کنیم. اگر توانستیم پیروز می‌شویم و اگر کشته هم شویم، شهید هستیم و این نیز خود پیروزی است. پس ما نباید نگرانی داشته باشیم.

این منافقان از خدا بی‌خبر باید بدانند که ملت آن‌ها را شناخته است. اکنون‌که ملت در جبهه‌ها حاضر شده است، شما بیشتر ملت بی‌گناه را ترور می‌کنید. شما نامردان تاریخ هستید که روی تمامی جباران تاریخ را از یزید بن معاویه گرفته تا هیتلر سفید کرده‌اید. شرمتان باد؛‌ای خودفروختگان به اجنبی! آخر چگونه حاضر می‌شوید از کودکان شیرخوار گرفته تا روحانیون معظم و جان‌برکف، این راهیان راه الله را ترور نمایید؟

این امت باید بداند از بزرگ‌ترین خطراتی که انقلاب را تهدید می‌کند، آفت نفوذ خطوط انحرافی، در خط اصلی انقلاب، یعنی همانا خط امام است. پس خط امام را دنبال کنید و امام را تنها نگذارید که نمی‌گذارید.

شما امت مسلمان ایران؛ در تاریخ جهان نمونه هستید. شما فرزندانی تربیت نموده‌اید که شهادت را بالاترین سعادت خود می‌شمارند و فقط روی پشتوانه الهی حساب می‌کنید و شکست در راه چنین حرکتی مفهومی ندارد؛ و از خدا می‌خواهم که شهادت در راهش را نصیبم فرماید و از خدا می‌خواهم که مرا به حال خود وامگذارد که بنده‌ای حقیر و زبون هستم و به درگاه کسی غیر از او نمی‌توانم رو بیاورم؛ و در آخر برادران و خواهرانم! به امید این‌که انقلاب حرکتی است به‌منظور اثبات حق و این مسئولیت به گردن همگی ماست. دستورات الهی را فراگیرید و در عمل نیز آن‌ها را به‌کارگیرید.

امروز از نعمت حکومت اسلامی برخوردارید و این بزرگ‌ترین موهبتی است که خداوند بر شما ارزانی داشته است. قدر آن را بدانید و شکر نعمتش را به‌جا آورید.

اگر نتوانستید جنازه‌ام را به عقب بیاورید، آن را به روی مین‌های دشمن بیندازید تا اقلاً جنازه من کمکی به اسلام کرده باشد.

منبع: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس

انتهای پیام/ 141



منبع خبر
خروج از نسخه موبایل