نماد سایت مجاهدت

تفاوت ترامپ و بایدن در چیست؟

تفاوت ترامپ و بایدن در چیست؟



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، عبدالله گنجی در سرمقاله روزنامه جوان نوشت:

دیدگاهی در ایران نسبت به دو حزب امریکا وجود دارد که سگ زرد برادر شغال است و البته برای این موضوع تجربه‌ای ۴۲ ساله را یادآور می‌شوند. چند روز پیش دانشجویی سؤال کرد چطور ما در ایران معتقدیم رئیسی با روحانی متفاوت است (به‌رغم وجود رهبری در بالای سر قوا)، اما می‌گویید در امریکا بایدن-ترامپ عین هم هستند؟ پاسخ منطقی برای این سؤال چیست؟ بالاخره بایدن سه روز پیش نگاهش به آینده ایران و امریکا و برجام را در مصاحبه‌ای اعلام کرد.

برخی چنین ارزیابی کردند که همه چیز حل شده و برخی مجدداً به شغال و سگ زرد رسیدند. نگارنده معتقد است این دو رئیس‌جمهور حتماً در درون امریکا متفاوت عمل می‌کنند و اولویت‌های متفاوتی دارند، اما نسبت به ایران در عرصه راهبردی نگاه واحدی دارند، ولی در عرصه روش و تاکتیک حتماً باهم متفاوت هستند.

قبل از یادآوری تفاوت‌ها آنچه آنان را به جهت راهبردی مشابه هم کرده است دو مسئله است؛ اول تعهد هردو به آی پک که مبتنی بر حفظ امنیت و برتری نظام صهیونیست‌ها در قلب جهان اسلام و دوم اینکه مسئله امریکا با ایران مسئله وجود و ماهیت است نه حدود و مصادیق رفتاری ایران. تا مسئولان کشور ما به این باور نرسند که مسئله امریکا درگیری با وجود و ماهیت انقلاب اسلامی است، ریشه طمع «گشایش از مذاکره» کنده نخواهد شد، اما تفاوت‌های عمده‌ای بین بایدن-ترامپ و ایضاً جمهوریخواهان و دموکرات‌ها وجود دارد که دانستن آن برای ما ایرانیان لازم است وگرنه از تعادل خارج خواهیم شد و ممکن است به دیو و دلبر یا سفید و سیاه برسیم. براساس این تفاوت‌ها خواهید دید که خطر بایدن منطقاً بیشتر است. چرا؟

۱- ترامپ همه نیروهای سیاسی درون حاکمیت ایران را به یک چشم می‌دید و امید همه را قطع کرده بود، اما بایدن نیروهای سیاسی ایران را دو دسته دور و نزدیک یا بد و بدتر می‌داند و از قضا در ایران نیز نسبت به دموکرات‌ها این نگاه وجود دارد. نتیجه اینکه اولین تفاوت این است که بایدن در بین ما شکاف ایجاد خواهد کرد و همدیگر را هر روز متهم خواهیم کرد، اما ترامپ چنین نکرد. وزیر خارجه او با صراحت گفت: من تفاوتی بین قاسم سلیمانی با ظریف و روحانی نمی‌بینم. حال آنکه بایدن تفاوت می‌بیند و همین باعث خوش‌بینی و بدبینی حداکثری در ایران نسبت به امریکا خواهد شد.

۲- بایدن و ایضاً دموکرات‌ها تعامل بیشتر و بهتری با اروپا دارند و می‌توانند اروپا را با خود هماهنگ کنند. حال آنکه ترامپ تقریباً در اروپا (غیر از انگلیس) بی‌اعتبار شده بود. بایدن دو ماه پیش مسئله حقوق بشر را بخشی از اقدامات خود درخصوص ایران اعلام کرد. همین نقطه کانونی پیوند امریکا- اروپا علیه ایران است، چراکه در تقسیم‌بندی مواجهه با ایران معمولاً حقوق بشر به‌عهده اروپا بوده است، اما اکنون این مسئله باعث نزدیکی هر دو علیه ایران خواهد شد.

۳- بایدن می‌داند چطور با قواعد و عرف بین‌الملل به ما لگد بزند یا دیگران را همراه خود کند، اما ترامپ پرچمدار مبارزه با حقوق و عرف بین‌الملل بود و نه‌تن‌ها از برجام که از سازمان حقوق بشر، یونسکو، معاهده آب و هوایی و… خارج شد؛ بنابراین بایدن و ایضاً دموکرات‌ها طوری عمل می‌کنند که امریکا را منزوی نکنند و ایران را مقابل هنجارهای به‌اصطلاح بین‌المللی تعریف کنند نه مقابل سلیقه خود. ترامپ از حقوق و عرف بین‌الملل بویی نبرده بود.

۴- ترامپ ظاهراً و باطناً از بعد شخصی و شخصیتی فاقد وزانت بود. گویی آموزش انسانیت و تعامل را کلاً ندیده است، اما بایدن همانند اوباما اتوکشیده، روشنفکر، اندیشکده‌ای و اهل حساب و کتاب است. عربده نمی‌کشد و سر و صدا نمی‌کند، اما پنبه را به شمشیر ترجیح می‌دهد.

۵- تفاوت تعاملی آنان با ایران نیز روشی است و همین در ایران ایجاد طمع می‌نماید. ترامپ دنبال «شرطی کردن کلاسیک» ایران بود؛ به این معنا که اول پاسخ می‌خواست بعد قول پاداش می‌داد، اما بایدن روش «شرطی کردن کنشگر» را به کار می‌گیرد که بسیار مؤثرتر است، یعنی اول دانه می‌پاشد یا پاداش می‌دهد بعد تقاضای تغییر رفتار می‌کند. به تعبیر دیگر دموکرات‌ها آب نبات را نشان می‌دهند و خواسته‌های خود را مطالبه می‌کنند، اما ترامپ و دوستانش چنگ و دندان نشان می‌دهند و مطالبات خود را طرح می‌کنند.
به همین دلیل است که ما از اقدامات جمهوریخواهان در عراق پس از صدام بهره‌برداری حداکثری کردیم. آن‌ها صدام را برداشتند، اما دوستان انقلاب اسلامی به جای وی نشستند. اما اولین تحریم در سال ۱۳۵۹، تحریم نفتی (۱۳۹۱) و قانون داماتو (منع سرمایه‌گذاری در ایران) را دموکرات‌ها تصویب کردند.

کسانی که در ایران معتقدند با گفتگو و مذاکره مسائل ایران و غرب حل خواهد شد به تعبیر امام آب در هاون می‌کوبند، چراکه مشخص می‌شود نه انقلاب اسلامی را می‌شناسند و نه به راهبرد جهانی‌سازی فرهنگ و سیاست نظام سلطه باور دارند. این منازعه که می‌توان آن را منازعه حق و باطل، فقر و غنا و ایمان و رذالت نامید، براساس سنت‌های الهی از آدم تا ختم زندگی وجود دارد. مگر اینکه از هویت‌مان دست برداریم.



منبع خبر
خروج از نسخه موبایل