در زمان تدفین این دانشآموز شهید، به دلیل متلاشی شدن مغزش و، چون نمیتوانستند خون سر را متوقف کنند، به ناچار سر شهیده سهام را در یک کیسه نایلونی قرار دادند و او را آماده خاکسپاری کردند. در ادامه روایتی از شهادت این کودک و قیام مردم هویزه علیه نیروهای رژیم بعث را میخوانید.
هشتم مهر ماه، روز دوم اشغال هویزه بود. دشمن، تصفیه خانه شهر را گرفته بود. آب قطع بود. با هزار ترس و لرز میرفتیم لب رودخانه آب بیاوریم یا ظرف بشوییم. سربازهای بعثی همه جا بودند. مردم به ستوه آمده بودند. همان روز قیام کردند. تقریبا ۳۰۰ نفر با سنگ و چوب به سوی بعثیها یورش بردند. نیروهای زرهی دشمن در ۵ کیلومتری شهر سنگر گرفته بودند. هویزه، دست تعدادی نیروی پیاده و چند بعثی بود. آنها ترسیده بودند. وحشیانه به هر طرف شلیک میکردند. برای فرار از شهر باید از رودخانه میگذشتند. همانجا که من و سهام و چند نفر دیگر بودیم. سهام، دختر نوجوان ریز اندامی بود. دانش آموز بود. ۱۲ سال بیشتر نداشت. ۲ متر بیشتر با دشمن فاصله نداشتیم. سهام سربازان فراری دشمن را با سنگ میزد. ناگهان یکی از سربازها به سویش شلیک کرد. گلوله مستقیم به پیشانی سهام خورد و از بینی تا کاسه سرش را برد. مغز سهام به اطراف پاشید و در کنارم نقش بر زمین شد در حالی که هنوز روسری دور سرش، بود.
ساعتی نکشید که هزاران تظاهر کننده خشمگین از شهادت سهام، سربازان دشمن را غافلگیر کردند. درگیری ساعتی طولی کشید. همان روز هویزه از وجود ارتش بعث، پاکسازی شد.
انتهای پیام/ ۱۴۱
منبع خبر