مجاهدت

درس بزرگ شهید سلیمانی به مسئولان برای خدمت به مردم/ روایتی از راز انگشتر سبز رنگ حاج قاسم


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، خدمت نام مقدسی بود که با نام قاسم از سال‌ها قبل گره خورده بود. وقتی که از کودکی برای کار و خدمت به پدر از قنات ملک رابر، راهی شهر کرمان شد، تا روز‌های جنگ و جهاد که او و همرزمانش در قاموس دفاع از میهن خدمت را در جبهه و جنگ معنای جدیدی بخشیدند و بعد از دفاع مقدس که کار زمین‌مانده زیادی در منطقه شرق کشور و هدایت نیروی قدس سپاه پاسداران وجود داشت، او را به میدان خدمتی جدید سوق داد.

جنگ سوریه و حضور میدانی مرد خدمت و میدان اما، وجهه بین‌المللی و اثرگذارش را در حوزه‌های مهم جهانی آشکار ساخت. اگر تا پیش از این قاسم سلیمانی تنها نامی منحصر به مرز‌های ایران و فرمانده یگان برون مرزی سپاه پاسداران بود، با جریانات به وجود آمده در منطقه به ویژه حمله داعش و تکفیری‌ها به سوریه و شام نامش آوازه جهانی گرفت.

خدمت حاج قاسم محدود به جنگ نبود، طبع بلند و روحیه والایش او را خادم خانواده شهدا کرده بود، خادمی‌اش در حرم‌های اهل بیت و در جریان جنگ سوریه و عراق، دفاع از حرم‌ها روایت جدیدی از دلدادگی به اهل بیت بود که در پایان نشان شهادت را بر سینه‌اش نشاند. در سیل خوزستان او مرد میدان عمل بود لذا خود را به میان سیل زدگان رساند و استقبال مردم به ویژه عرب‌های خوزستان عشق دو سویه سردار به مردم و مردم به سردار را به نمایش گذاشت. او خود گفته بود که دفاع از خوزستان دفاع از اهل بیت (ع) است و عامل به این سخن و گفتار شد.

ارزش جان برای سرداری که یک عمر در میدان مبارزه هر لحظه احتمال شهادتش می‌رفت در مقام جان خود، چنان بی ارزش بود که در مقابل جانش را برای جان مردم به خطر می‌انداخت. جان عزیز مردم بود که سردار را به سوریه و عراق کشاند و در شرایطی که دیگر کسی به عادی شدن شرایط در این کشور امید نبود و شهر‌ها یکی پس از دیگری به تسلط تکفیری‌ها می‌آمد او با جان‌فدایی خود، مسیح جان بخش و امیدآفرین این مناطق شد.

او خود را همواره خدمتگذار انقلاب، اسلام و مردم می‌دید. دهه‌ها پوشیدن لباس سبز پاسداری‌اش موید این نکته بود و شاید همین خدمت صادقانه به مردم بود که او را خادم شریف حرم امام رضا (ع) کرد، تا آنجا که آستان مقدس شمس الشموس میزبان پیکرش شد و در آیین تشییع در حرم رضوی به همان نحوی که سفارش کرده بود پیکرش را نزد امام مهربانی‌ها آوردند.

سربازی مزین به لباس خادمی

یکی از روز‌های دهه کرامت در سال ۱۳۹۷ بود، حاج قاسم این‌بار میهمان ویژه آستان امام رضا (ع) شد که برای امر مهمی به زیارت حرم آمده بود. حجت الاسلام رئیسی تولیت آن زمان آستان قدس رضوی در مراسمی حکم خادمی را به پاس خدمات و فداکاری‌های این سردار بزرگ اسلام به وی اعطا کرد. شب جمعه‌ای بود که سردار لباس خادمی حرم را به تن کرد و از آن پس نشان خادمی بر سینه‌اش نشست. او در تشرفات بعدی خود به حرم به عنوان خادم حرم امام رضا (ع) به خدمت رسانی مشغول شد، هر بار که برای خادمی به حرم مطهر مشرف می‌شد عده زیادی از مردم دور او حلقه می‌زدند و دوستانش جمعیت را کنار می‌زدند که حاج قاسم مانع این کار می‌شد. تاکید می‌کرد من که به زیارت آقا امام رضا (ع) آمده‌ام دوست دارم در راه برگشت اگر خدمتی از دستم برای زائرین ایشان بر می‌آید انجام دهم.

«خادمی» شیوه رندانه حاج قاسم در عاشقی

یادگاری همیشه همراه

نزدیکان حاج قاسم خبر از علاقه سردار به انگشتر و تسبیح داشتند، اما حکایت انگشتر سبز رنگی که به دست داشت ماجرای دانه‌های اناری بود که از دل حرم، روی دست‌های حاج قاسم جا گرفته بود، ماجرا برمی‌گشت به انفجار تروریستی خرداد سال ۱۳۷۳ در حرم امام هشتم، همزمان با عاشورای حسینی، خود حاج قاسم دربره این انگشتر گفته بود: «با خودتان نگویید که حاج قاسم انگشتر زمرد در دستش دارد، نه، نگین این انگشتر، شیشه‌های کریستال‌های شکسته شده حرم مطهر امام رضاست در زمان انفجار».

جان من هزاران بار فدای مردم

«حاج قاسم معنای جدید از خدمت را معنا بخشید»، این گفته زینب سلیمانی در اجتماع «زیر سایه خورشید» در وصف خدمات پدرش بود و در توضیح آن گفت: «خدمت منحصر در مکان و زمان خاصی نیست و می‌تواند همه مظلومان و مستضعفان در هر نقطه‌ای از زمین را در بر بگیرد.» تاریخ گواه می‌دهد آنچه مردم را عاشق حاج قاسم و مرام او کرد همین خدمت صادقانه و خالصانه‌ای بود که ابعاد کوچکترش را در سیل خوزستان و زلزله بم، و ابعاد بزرگترش را در دفاع مقدس و دفاع از حرم‌ها نشان داد، تصدیق دستنوشته حاج قاسم که در وصیتنامه‌اش نوشته: «جان من هزاران بار فدای مردم»

حاج قاسم و جهاد مغنیه در حرم امام رضا (ع)

گرفتن مزد نوکری از امام رضا (ع)

همه می‌دانند شهادت مزد یک عمر نوکری حاج قاسم در دستگاه اهل بیت (ع) بود، البته که زینب دخترش اشاره مستقیم دارد حاج قاسم برات شهادتش را از امام رضا (ع) گرفته. او خود می‌دانست عاقبت خاک نشینی و مجاهدت در بیابان‌های خوزستان و سوریه، همنشینی با افلاکیان شهید است از این رو پیش از شهادت به فکر برنامه‌های پس از شهادتش هم بود. امیر عارف یکی از خادمین حرم امام رضا روایت کرده است: «قرار بود شستشوی حرم در روز کشیک ما انجام شود؛ طبق روال همیشگی مشغول آماده کردن فضا بودیم که دیدم سردار هم خیلی ساده و بی‌آلایش وارد شدند. ما همدیگر را از قبل می‌شناختیم و به همین دلیل به محض چشم در چشم شدن، به من اشاره کردند که چیزی نگویم و به حضورشان واکنشی نشان ندهم، من هم اطاعت کردم؛ لوازم شست و شو را به ایشان دادم و سردار هم شروع کردند به تمیز کردن روضه منوره. من هم شروع کردم به خواندن این ابیات: «ای صفای قلب زارم هر چه دارم از تو دارم / تا قیامت‌ای رضا جان سر ز خاکت بر ندارم» …، که ناگهان متوجه شدم حال سردار سلیمانی منقلب شد، سرش را روی ضریح گذاشت و شروع کرد به گریه کردن.»

او می‌گوید: «یکبار دیگر این شعر را در مراسم اعطای حکم خادمی حاج قاسم و به سفارش خود ایشان خواندم و دیدم که حاجی با شنیدن این شعر حس و حال عجیبی دارد. حتی یادم هست به من گفته بود که اگر توفیق شهادت نصیبشان شد، وقتی که تابوتشان را برای طواف به حرم رضوی آوردند هم همین شعر را برایش بخوانم. روزی که پیکر پاک حاج قاسم وارد روضه‌منوره شد یکدفعه این خواسته شهید را به یاد آوردم و حال خودم هم منقلب شد. وقتی هم که شروع به خواندن کردم، حس و حال عجیبی در حرم ایجاد شد و صدای هق هق و گریه همه بلند شد.»

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

خروج از نسخه موبایل