نماد سایت مجاهدت

راه حجاب اسلامی را در پیش گیرید

راه حجاب اسلامی را در پیش گیرید


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از ساری، دفاع مقدس گنجینه‌ای ماندگار از حضور عارفانه انسان‌های برگزیده خداست که شهادت‌طلبی، ایثارگری، گذشت، شجاعت، رشادت، مردانگی و جوانمردی را می‌توان از جمله خصوصیات بارز شخصیتی و اخلاقی‌شان نام برد.

همانان که جان برکف برای دفاع از دین و ناموس، ارزش‌ها و آرمان‌های این نظام دل به جاده زدند و در کربلای ایران حماسه‌های بی‌بدیل خلق کردند و بر دشمن بعثی پیروز شدند. شهیدانی که هر کدام‌شان نمونه و الگوی ایستادگی و مقاومت هستند.

«ایمان‌علی دانش‌خواه» یکی از ۱۰ هزار و ۴۰۰ شهید استان مازندران و اهل شهرستان «چالوس» است که در ادامه زندگی‌نامه و فرازی از وصیت‌نامه این شهید را از نظر می‌گذرانیم.

زندگی‌نامه شهید

«ایمان‌علی دانش‌خواه» همگام با دوّمین روز از مرداد ماه ۱۳۴۴، چونان آفتاب در کاشانه «امیر و محترم» تابید. کودکانه‌های «ایمان­علی» در کوی و برزن «سینوا» از توابع چالوس خاطره شد. او با طی دوره ابتدائی، وارد مدرسه راهنمائی شهید «تندیس» فعلی این شهر شد؛ اما در پایه سوّم این مقطع، به دلیل عزیمت به جبهه، ترک تحصیل کرد.

به استناد گفته‌های خانواده، «شب­های جمعه به اتفاق دوستانش دعای کمیل و زیارت عاشورا می­‌خواند. علاوه بر آن، علاقه­ زیادی به قرآن داشت و اغلب در اوقات فراغت، به تلاوت آیه­های حق می­‌پرداخت.» در بیان اوصاف اخلاقی او، همین بس که در ادب و تواضع نسبت به والدین زبانزد بود و در خوش­خلقی و مردم­داری بین همگان محبوب.

«علی­مردان»، بعد دیگری از شخصیت برادرش را این­گونه به تصویر می­‌کشد: «یک­بار که کتانی­‌اش پاره شد، مادرم برایش یک کفش از شرکت تعاونی خرید. گفت:، چون آن را خریدی، می­‌پوشم؛ ولی اگر کسی کفش نداشته باشد و چشمش به این کتانی بیفتد، من جواب خدا را چه بدهم؟»

زمزمه­‌های انقلاب که در شهر پیچید، این نوجوان بابصیرت نیز به صفوف تظاهرات­ کنندگان پیوست و بانگ آزادی و دادخواهی سر داد. بعد از پیروزی انقلاب و تشکیل بسیج، به عضویت این نهاد انقلابی در آمد و در زمینه‌های فرهنگی و سیاسی مشغول به کار شد.

ایمان­علی بعد از طی دوره آموزشی بسیج در رشت و پادگان «المهدی» چالوس، به عنوان کمک­ آر. پی. جی ­زن، راهی کردستان و جنوب شد. سپس با عضویت در سپاه نوشهر، در سال ۱۳۶۱، با سِمَت فرمانده اطلاعات ـ عملیات به جبهه جنوب عزیمت کرد. برادرش «فرامرز» در این­ خصوص می­‌گوید: «دوستانی که در واحد اطلاعات ـ عملیات لشکر با او هم­رزم بودند، می­‌گفتند که او در مرحله اول عملیات محرم از ناحیه پا مجروح شد، ولی حاضر نبود عقب برگردد؛ تا این­که بعد از چند روز، به اصرار بچه­‌ها سوار آمبولانس شد و عقب برگشت. می­‌خواست تا آخر عملیات حاضر باشد.»

ناگفته نماند که او به مدت یک­سال­‌ونیم، در طرح جنگل مازندران و گیلان به انجام وظیفه پرداخت. این پاسدار خستگی‌­ناپذیر، در طول مدت حضورش در میدان­‌های نبرد، چند مرتبه‌­ای آسیب دید و در بیمارستان سرخسار جاده آبعلی و تهران بستری شد.

«گلناز» از برادرش می­‌گوید: «زمانی که مجروح بود و به چالوس آمد، ابتدا برای شرکت در مراسم دعای توسل به خانه یکی از شهدای محل رفت. وقتی به منزل برگشت، مادرم به او گفت: تو مجروحی، سالم نیستی. چرا به خانه نیامدی؟ گفت: اول می‌بایست به خانواده شهدا سر می‌زدم.»

وی ادامه داد: «زمانی که می­‌خواست به جبهه برود، به ما می­‌گفت: شما نیایید؛ من خودم می‌­روم. بعد، من و خواهرانم را صدا زد و گفت: اگر می­‌خواهید مرا ببوسید، ببوسید. در حالی­که هیچ­وقت نمی­‌گذاشت ما او را ببوسیم. بعد به مادرم گفت که شاید شهید شوم. مادرم گفت: این حرف را نزن. من بدون تو می­‌میرم. گفت: مادر! دعا کن به شهادت برسم. مادرم گفت: کدام مادر دعا می‌کند که پسرش شهید شود؟ ایمان، اما با آرامش گفت: وقتی شهید شدم، مانند حضرت زینب (س) صبور باشید و گریه نکنید.»

در نهایت، ایمان­‌علی در بیستم خرداد ۱۳۶۴ در جزیره مجنون به جمع یاران شهیدش ملحق شد. جسم پاکش نیز، با بدرقه مردم شهیدپرور سینوا، در بوستان شهدای این روستا آرام گرفت.  

فرازی از وصیت‌نامه شهید

برادران و خواهران! جهاد کنید در راه عقیده‌ای که جهت آن بسوی خدا باشد، خداوندی که آفریننده آسمان‌ها و زمین است. من معتقدم که عبادت انسان (جهاد) موجب سعادت اوست. ما در راه خدا جهاد می‌کنیم تا این آیه قرآن «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» روی ما صدق کند، زندگی در راه حق و رضای خدای متعال پایان ندارد. یعنی از دید جهان بینی اسلامی انسان نمی‌میرد بلکه هجرت است بسوی الله.

چند سفارش به خواهران حزب اللهی که باید به آن‌ها بگویم: «ای خواهر! حجاب تو وقار توست و وقارت افتخار ماست» راه حجاب اسلامی را در پیش گیرید و به متاع دنیوی و لباس‌های رنگارنگ نیندیشید و در راه پیاده کردن زندگی زینب‌گونه بیندیشید و به یاد خدا باشید و با مشرکان و منافقان در ستیز باشید و احساس مسئولیت زینب گونه بکنید و نماز را از یاد نبرید و همیشه یاد سوره والنصر باشید.

چند کلمه به برادران حزب اللهی!

برادران من! از خدا بترسید، تقوا پیشه خود کنید که خداوند با متقیان است، نکند خدای نکرده از یاد خداوند غفلت ورزید و پیرو نفس شوید، برادران در پیاده کردن مفاهیم اسلامی بکوشید که این راه سعادت ماست و احساس مسئولیت بکنید تا جامعة اسلامی زودتر و بهتر ساخته شود و به روحانیتی که در خط اسلام هستند وفادار باشید که این راه پیروزی شما بر کفر است و پیرو امام خمینی باشید که او رهبری صالح اسلامی است و شما را از گرداب فحشا نجات داده، به قرآن بیندیشید که شما را هدایت کند. یاد قیامت باشید تا گناهان کمتر شود، قرآن را با ترجمه و تفسیر بخوانید تا هدایت شوید و نماز را از یاد نبرید که ستون دین است.

پدر و مادر و خواهر و برادر! تا آخرین قطره خون و تا آخرین نفس‌ها در سینه پیرو خط امام بوده باشید و در شهادت من غمگین نباشید که طبق فرمان امام شهادت سعادت است، چون هدف من پیروزی اسلام است لیکن در راه هدفم استوار پیش خواهم رفت، حتی اگر لازم شد خونم را در این راه بریزم خواهم ریخت در نتیجه خدا را از یاد نبرید، که خداوند منکران به وعده او را نمی‌آمرزد.

پدر عزیزم و مادرجان! این را می‌دانم که انسان هر لحظه که از عمرش می‌گذرد یا در حال گناه است و یا در حال رضای خدا، چه بسیار امکان داشته باشد مواقعی که من پشت سر برادران غیبت کرده باشم، چه بسیار امکان داشت مواقعی من برادران را ناراحت کرده باشم و همچنین خواهران خلاصه از برادران خواهشمندم در پیشگاه خداوند اینجانب را ببخشید.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

خروج از نسخه موبایل