یکی از رزمندگان فاطمیون میگوید: با فرات فاصله چندانی نداشتیم؛اما برای برداشتن آب نمیتوانستیم به آن نزدیک شویم؛ چون از آن طرف شط به سمتمان تیراندازی میشد. بچهها میگفتند: رسم فرات، همین است!
به گزارش مجاهدت از مشرق، امروز، روز تاسوعای حسینی است، روزی که تداعیکننده نقش حضرت ابوالفضل العباس (ع) در دفاع حرم است. روزی که ذاکران اهل بیت عصمت و طهارت (ع) داستان رود فرات و نرسیدن آب به خیمه را برای عزاداران حسینی بازتعریف میکنند. اما این بار، روایت مصطفی نجیب از مدافعان حرم درباره رود فرات و حکایت دوباره زنده شدن آن مرثیه است. آنچه در ادامه میخوانید روایت این رزمنده لشکر فاطمیون از آزادسازی شهر بوکمال سوریه از کتاب «ابوباران» است:
فرات این بار آب رودش را از مدافعان حرم دریغ کرد
در حالی که ما با شط فاصله چندانی نداشتیم، برای برداشتن آب نمیتوانستیم به آن نزدیک شویم، چون به سمتمان از آن طرف شط تیراندازی میشد. بچه ها با این قضیه کنار آمده بودند و بین خودشان میگفتند: رسم فرات، همین است؛ کسانی را که نزدیکش هستند، تشنه نگه میدارد.
فردا صبح، چند ماشین برای انتقال مردم به آنجا آمد؛ چون احتمال هجوم داعش زیاد بود و گاهی هم خانهها را با خمپاره شصت میزدند. از مردم خواستیم وسایلی را که میخواهند همراه خود ببرند، جمع کنند و بعد سوار ماشینها بشوند. ما نهایت تلاش خودمان را میکردیم عزت و احترام مردم حفظ بشود و بچهها نترسند، اما باز هم بسیاری از کودکان با صدای بلند گریه می کردند، و مادرانشان نمیتوانستند آرامشان کنند.
در همین زمان، یکی از دوستانم را دیدم که سید بود. در گوشهای ایستاده بود و گریه میکرد. رفتم کنارش، و پرسیدم: چرا گریه میکنی؟. همانطور که دستش را روی پیشانیاش گذاشته بود و شانههایش تکان میخورد، گفت: مگر نمیبینی؟ ما به این مردم اینقدر احترام کردیم و حواسمان بود آب توی دلشان تکان نخورد، اما بچهها ترسیدهاند و گریه و زاری میکنند. حالا ببین کربلا چه خبر بوده و با فرزندان امام حسین چه کردهاند؟.
به خاطر دل پاکش، پیشانیاش را بوسیدم و چند دقیقه ای کنارش ماندم.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است