شهید عثمان فرشته در سِمَت فرماندهی عملیات سپاه مریوان موفق شد با یاری همرزمان خود بسیاری از روستاها را از وجود ضد انقلاب پاکسازی کند. وی به هر روستایی که میرفت ماهیت گروهکها را افشا میساخت و اهالی روستاها را برای پیوستن به سازمان پیشمرگان مسلمان کرد دعوت میکرد، به طوری که تعداد زیادی از آنها دعوت شهید فرشته را پذیرفتند و در جمع مجاهدان نور علیه ظلمت قرار گرفتند.
وقتی که اسم شهید فرشته در میان کسانی که او را میشناختند و با او آشنایی داشتند آورده میشد، همه آنها به شجاعت و زیرکی او اذعان میکردند. او بیش از اندازه شجاع و نترس بود؛ رفتار بسیار عجیبی داشت؛ از هیچ چیزی نمیترسید. او در بیست و هشتمین روز از اردیبهشت سال ۱۳۶۱ در پایین کوهی به نام (تفین) به علت نقص در عمل کردن توپ به شهادت میرسد.
در ادامه دو خاطره درباره شهید فرشته را میخوانید.
جاودانه تاریخ
«برای پاکسازی منطقه «چشمیدر» و «بو ریدر» به اتفاق جمعی از پیش مرگان حرکت کردیم. عملیات بسیار سختی بود. مسوولیت عملیات را من و آقای داریوش چاپاری عهده دار بودیم. در روز اول عملیات، داریوش از ناحیه چشم زخمی شد. او را برای مداوا به شهرستان سنندج انتقال دادند و تمام مسئولیت بر دوش من قرار گرفت. در وضعیتی بسیار بحرانی قرار داشتم.
روز دوم با شهید «عثمان فرشته» آشنا شدم. از وضعیت منطقه از او سؤال کردم. او که جزو پیشمرگان مسلمان شهرستان مریوان بود، گفت: من با منطقه آشنایی کامل دارم، اگر کمکی از من ساخته است، آماده ام. تعدادی نیرو در اختیارش قرار دادم تا برای تسخیر ارتفاعات آنجا حرکت کند. با صلابت خاصی که داشت، آماده حرکت شد. لحظاتی پس از حرکت از ناحیه پا مجروح شده بود، اما علیرغم شدت جراحت، این موضوع را از نیروهای تحت امرش پنهان کرده بود و با این که از طریق بی سیم با من ارتباط داشت، در این زمینه به من چیزی نگفت.
با دشواری فراوان توانسته بود به نقطه هدف برسد و روستا را پاکسازی کند. پس از پاکسازی کامل و استقرار نیروها، موضوع زخمی شدن خود را به من اطلاع داد. وقتی رفتم او را دیدم، تصور میکردم در همان لحظه تماس زخمی شده است، اما وقتی متوجه شدم در شروع عملیات زخمی شده و این مدت طولانی را تحمل کرده است، به اوج مردانگی، صداقت و شهامت این انسان آزاده پی بردم. شهید فرشته تا وقتی که نیروها به طور کامل در آنجا مستقر شدند و از این امر اطمینان پیدا نکرد، برای معالجه و درمان نرفت. به راستی کجا میتوان این چنین صحنههایی را به نظاره نشست؟ آیا میشود دیگر این ایثار و گذشت و یکپارچگی را دید؟»
سینی برکت
«در بعضی از مقاطع تاریخی با انسانهایی روبه رو میشویم که ظرفیت وجودی آنها نه در مکان میگنجد، نه در زمان؛ در واقع بین آنها با نسلهای قبل و بعد از خود یک تفاوت ماهوی وجود دارد، چرا که شیوه سلوک و رفتار آنان بر مداری میگردد که با دیگران کاملا متفاوت است.
میتوان آن چه را که در سالهای بعد از انقلاب اتفاق افتاد، جزو همان مقاطع استثنایی به حساب آورد. ایمان، اخلاص و صداقت انسانهای آن زمان را به سهولت نمیتوان در دورانی دیگر نظاره کرد. اسطورههایی مانند شهید عثمان فرشته، شهید ابراهیم مرادی و عزیزان دیگر. گروهکهای ضدانقلاب در سالهای اولیه تشکیل پیشمرگان مسلمان کرد، یکی از اتهاماتی را که متوجه پیشمرگان مسلمان میکردند، این بود که آنها حقوق و مزایای کلانی از دولت میگیرند؛ اما واقعیت غیر از این بود. در آن زمان هیچ پیشمرگی حقوق مصوب ماهیانه نداشت. در پایان هر ماه مبالغی را در سینی میگذاشتند هر کس هر مبلغی را که نیاز داشت، متناسب با هزینههای ماهیانه اش بر میداشت. اکثر مبالغی که دوستان از سینی بر میداشتند بین ۲۰۰ تا ۵۰۰ تومان بود. از مهر سال ۱۳۶۰ تا فروردین سال ۱۳۶۱ ماهیانه ۲۰۰ تومان پول از سینی برمی داشتم و این مبلغ، بسیار برکت داشت، به گونهای که آن سینی به سینی برکت مشهور شده بود.»
انتهای پیام/ ۱۴۱
منبع خبر