به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، ریاست جمهوری بنی صدر و عزل او در نتیجه بیکفایتی در اداره امور کشور در سالهایی که زندگی مردم در میان شعله جنگ و آتش افروزی صدام میسوخت از اتفاقات اثرگذار و پر درس انقلاب اسلامی است که مثل دیگر وقایع تاریخی دارای نکات عبرت آموزیست که میتواند چراغ راه آیندگان باشد.
بنی صدر با رای اکثریت مردم اولین رئیس جمهور ایران اسلامی شد، اما رفته رفته با بروز اختلافات و کج رویها و خودمحوری خود را در مقابل رای مردم و قانون ایستاد تا جاییکه نمایندگان حکم به عزل وی از سمت ریاست جمهوری دادند. علاوه بر این بنی صدر برای کسب حمایت و قدرت بیشتر به دامان منافقین پناه برد و باعث شد تا در همکاری با آنان زخمهای عمیقی بر پیکر نظام اسلامی وارد آورد که از جمله آن میتوان به تصمیمات نادرست در مقابله با حمله صدام و ترور مسئولان و بزرگان نظام اشاره کرد.
امام (ره) نیز در مواجه با بنی صدر رویه مماشات را پی گرفت تا در دورانی که جنگ مردم کشور را درگیر خود کرده بود آرامش روانی مردم و جو سیاسی حاکم بر کشور بیش از این برهم نریزد و از سوی دیگر خط و مشی بنی صدر کم کم بر مردم روشن شود، در کنار این همواره امام در سخنرانیها و رهبری خود مردم را از دسیسه و توطئههای گروهکها و جریانات ضد انقلاب آگاه میکرد.
رای به ریاست جمهوری بنی صدر ندادم
بعدها امام (ره) پس از عزل بنی صدر اعلام کردند که در انتخابات ریاست جمهوری به بنی صدر رای نداده است. امام در نامهای به تاریخ ششم فروردین سال ۶۸ به آقای منتظری پس از قسم به لفظ جلاله الله گفته بود: «والله قسم من رای به ریاست جمهوری بنی صدر ندادم و در تمام موارد نظرات دوستان را پذیرفتم.» مهمترین دلیل پنهان بودن انتخاب امام تا بعد از عزل بنی صدر، پذیرفتن انتخاب و رای مردم بود که پیش از این پایهگذار اصلی انقلاب اسلام و آیندهسازان آن بودند، چنانچه اگر امام کوچکترین اشارهای به عدم صلاحیت بنی صدر پیش از انتخابات میکرد با توجه به قدرت رهبری و مرجعیت فکری امام، رای نمیآورد؛ لذا ایشان با احترام به رای و نظر ملت انتخاب را به دست خود مردم سپرد. اما در حکم تنفیذ بنی صدر امام اشارهای به حدود قانون اساسی و توجه به آن را دارد و اعلام میکند «تنفیذ و نصب اینجانب و رای ملت مسلمان ایران محدود است به عدم تخلف ایشان (بنی صدر) از احکام مقدسه اسلام و تبعیت از قانون اسلامی اسلامی ایران.»
خودمحوری بنی صدر تا آنجا پیش رفت که نخست وزیر شهید رجایی را برنتابید و در نامهای به امام (ره) از شهید رجایی و هیئت وزیران گلایه کرده و اعتراض کرد که امام در پاسخ به وی نوشت: «این جانب دخالتی در امور نمیکنم، موازین همان بود که کراراً گفتهام و سفارش من آن است که آقایان تفاهم کنند و اشخاص مؤمن به انقلاب و مدیر و مدبر و فعال انتخاب نمایند.»
این بیانات امام نشان میدهد که وی همواره خود را نه در برابر افراد بلکه در برابر مردم و قانون مسوول میدانست و اقدامات و دستورات او نیز براساس این دو گزاره بود از این رو هیچگاه نه بر حرف مردم نه مسوولان بلکه براساس قانون و اسلام احکام و دستورات خود را ارائه میکرد و عزل بنی صدر به حکم مجلس و تائید امام (ره) نیز جز این نبود.
محبوبیت من از امام (ره) بیشتر است
ابوالحسن بنی صدر با ۱۱ میلیون رای اولین رئیس جمهوری منتخب مردم در انتخابات پنجم بهمن سال ۵۸ نظام جمهوری اسلامی شد. سابقه مبارزاتی و تحصیلاتی او نشان میداد که وی فردی روشنفکر و مسلمان است، اما پس از ریاست او بر قوه مقننه رفته رفته تصمیمات و رفتارهایی بروز پیدا کرد که از معیارهای انقلاب فاصله داشت. رای بالای مردم باعث غرور در بنی صدر شد او گمان میکرد محبوبیتش به حدی است که مردم حاضرند امام را به خاطر او کنار بگذارند و بارها در شورای انقلاب گفته بود که بررسیها نشان میدهد محبوبیت من الان از امام بیشتر است! همین تفکر باعث شد او بپندارد که ملت بنا بر رای به وی در همه حال پشت او خواهد ماند، از این رو تکرویها و تصمیمات غلط و پر ابهام او باعث شد تا در جریان جنگ تحمیلی، عراق ضربه سنگینی به ایران وارد آورد تا جایی که رفتارهای بنی صدر به خیانت در قبال کشور تعبیر شود. تغییر رویه و پافشاری او بر تصمیمات نادرست و بیکفایتی بنی صدر باعث شد تا امام عنوان فرماندهی کل قوا را از وی بگیرد.
ارتباط با منافقین
بنی صدر در سال ۶۰ و پس از ریاست جمهوری ملاقاتهایی با منافقین داشته است. ارتباط او بااین گروهک به پیش از این باز میگردد و گفته میشود بسیاری از تجهیزاتی که در خانههای تیمی این گروهک در تهران کشف شد از طرف بنی صدر به آنان داده شده است، اما آشکارترین ارتباط بنی صدر با منافقین به ۲۰ خرداد سال ۱۳۶۰ و عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا بازمیگردد که در این اطلاعیه منافقین ضمن حمایت از بنی صدر با اخطار به سو نیت به جان رئیس جمهوری حفاظت از جان او را وظیفه خود دانستند. منافقین در جای دیگری و پس از طرح بیکفایتی بنی صدر در مجلس اطلاعیه دیگری منتشر کرد و نوشت: «سازمان مجاهدین خلق ایران به تمامی نمایندگان که در مجلس حضور مییابند، نسبت به کلیه عواقب گسترده عزل رئیسجمهور در فضای هیستریک ارتجاعی حاکم، زنهار میدهد.»
در سال ۶۰ چندین ترور و سو قصد به جان مسوولین نظام صورت گرفت که باعث به شهادت رسیدن تعدادی از مسوولان شد که رد پای بنی صدر در این ترورها و ارتباط با منافقین مشخص شد، سودابه سدیفی مشاور و از اعضای دفتر بنی صدر در اینباره تعریف کرده است: «بنیصدر به وسیله حسین نواب صفوی با مجاهدین در ارتباط بود. روزی من و عدهای در حضور بنیصدر بودیم، نواب در ارتباط با مجاهدین دو پاکت و یک روزنامه، که فکر میکنم در آن دفاع از بنیصدر مطرح بود، آورد. یکی از نامهها از سازمان مجاهدین خلق بود، نامه دیگر هم اعلامیه چاپی از ناحیه همان سازمان بود. همه را به بنیصدر داد. نواب اصرار داشت که بنیصدر با یکی از سران مجاهدین تماس حاصل کند. بنیصدر پافشاری میکرد که با خود رجوی رودررو گفتگو کند. نواب گفت: ترتیب یک تماس تلفنی را با رجوی خواهد داد، ولی بنیصدر معتقد بود که تماس تلفنی دردی را دوا نمیکند و جز سلام علیک پشت تلفن حرف دیگری نمیشود زد و این مثمر ثمر نیست. نواب استدعا کرد که اگر پیامی به رجوی دارد او میتواند حامل پیام باشد و بنیصدر پیامش را چنین اعلام کرد: باید شروع به زدن راسهای آنها کرد، چاره دیگری نیست.»
بنی صدر که برخی از بزرگان نظام را در مقابل امیال و خواستههای خود میدید سعی داشت تا با از میان برداشتن آنان به سمت اهداف خود و قدرت گرفتن بیشتر حرکت کند. مسعود رجوی سرکرده گروهک منافقین به صراحت گفته بود: «آنچه بنیصدر از مبارزه مسلحانه مجاهدین انتظار داشت، اساساً چیزی جز دفع شر تعدادی از مهرههای بالای رژیم نبود.»
انتهای پیام/ 112
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است