سرویس جهان مشرق _ کشور ترکیه یکی از اصلیترین بازیگران منطقهای در جریان تحولات رخ داده در خاورمیانه و شمال افریقا بوده است. از ابتدای دهه اول ۲۰۰۰ میلادی و با روی کار آمدن حزب اسلامگرای عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان، دولت این کشور به تدریج سیاست ورود به مسائل منطقهای را با مسئله فلسطین و تجاوزات رژیم صهیونیستی به نوار غزه آغاز کرد.
اما با آغاز وقایع موسوم به بیداری اسلامی در ابتدای دهه دوم ۲۰۰۰، مدل رفتاری رهبران ترکیه نیز تغییر کرده و آنها تلاش کردند با سوار شدن بر موج اعتراضات در کشورهای عربی و اسلامی، دولتهای تحت حمایت خود و وابسته به تفکر اخوان المسلمین را به قدرت برسانند.
آغاز نا آرامیها در سوریه و تحریک شورشیان به جنگ مسلحانه
از ماه ژانویه ۲۰۱۱ میلادی به تدریج اعتراضات و نا آرامیهای جهان عرب به خاک سوریه نیز کشیده شد. با توجه به نزدیکی دولت سوریه به ایران و محور مقاومت، قدرتهای منطقهای و جهانی هر کدام بر اساس اهداف و منافع خود اقدام به تحریک، تجهیز و حمایت از شورشیان و ارسال تروریستهای تکفیری به خاک این کشور کردند.
در این میان نقش دولت، سازمانهای اطلاعاتی و ارتش ترکیه در تشدید بحران و تجهیز تروریستها برای شروع جنگ داخلی در سوریه بر کسی پوشیده نیست.
نیروهای نظامی و اطلاعاتی ترکیه برای این منظور از ۳ بازوی قدرت خود در خاک سوریه استفاده کردند. نخستین مورد، هستههای جریان اخوان المسلمین در خاک سوریه بودند که بخش زیادی از قوای ارتش سابق سوریه را نیز تشکیل میدادند و تنها ۶ ماه پس از شروع نا آرامی در این کشور اقدام به جدا شدن و تشکیل ارتش آزاد سوریه کردند.
دومین مورد تجهیز و سازماندهی جمعیت ترکمن شمال سوریه به ویژه در استانهای لاذقیه و حلب بود که با توجه به اشتراک هویتی و زبانی با نیروهای نظامی ترکیه، میتوانستند هدفگذاری بلند مدتی بر روی این گروهها برای تشکیل یک نیروی نیابتی نظامی در آینده انجام دهند. هدفگذاری که در حال حاضر منجر به تشکیل قوای موسوم به ارتش ملی سوریه SNA در شمال این کشور شده که به پتانسیل بیش از ۴۰ هزار نیرو رسیده و حتی هزاران نفر از این مزدوران به خاک لیبی و درگیریهای این کشور ارسال شدند.
سومین و خطرناکترین اقدام ترکیه تبدیل شدن این کشور به محلی امن برای سرازیر شدن ترویستهای خارجی از غرب چین تا مرکز اروپا، شمال افریقا و حتی در مواردی از قاره امریکا به خاک سوریه بود.
اگرچه در سالهای نخست جنگ سوریه با توجه به از دست رفتن کنترل خطوط مرزی این کشور، ترویستها از خاک اردن و لبنان نیز به سوریه وارد میشدند اما این دو معبر هرگز امنیت و سهل الوصول بودن مرز ترکیه را در خود نداشتند.
از پشتیبانی غیرمستقیم از تروریستها تا لشکرکشی به خاک سوریه
در سالهای نخست جنگ سوریه (تا سال ۲۰۱۶) اقدامات ارتش ترکیه در این جنگ محدود به ارسال سلاح و تجهیزات به شورشیان، حمایت اطلاعاتی، حضور برخی فرماندهان نظامی ترک در مناطق درگیری و گاهی ایجاد مزاحمت برای نیروی هوایی سوریه و سرنگونی هواگردهای این کشور میشد. اما پس از نا امیدی این کشور از پیروزی تروریستهای تحت حمایتش در جنگ سوریه و آغاز شکستها و عقبنشینیهای پیاپی آنها در مناطق مختلف سوریه، رهبران ترکیه تصمیم به تغییر راهبرد خود در این جنگ گرفتند.
بسیاری از تحلیلگران اعتقاد دارند بر خلاف اسراییل یا برخی کشورهای عربی و غربی که به دنبال ساقط شدن نظام سوریه و ضربه زدن به محور مقاومت در منطقه بودند، دولت ترکیه اهمیت چندانی به سقوط یا ادامه کار بشار اسد رییس جمهور سوریه نمیداد. آنچه برای رهبران ترکیه اولویت داشت تشکیل یک منطقه امن و حائل در شمال سوریه با حضور گروههای تحت حمایت این کشور در آینده نزدیک و احتمالا ضمیمه شدن این مناطق در سالهای بعد به خاک ترکیه بود.
پس از شکست تروریستها در رسیدن به این هدف و همزمانی این واقعه با قدرت گرفتن شبه نظامیان کرد YPG تحت حمایت امریکا که مشغول مبارزه با تروریستهای داعش در شمال سوریه بودند، رهبران ترکیه کلیت طرح خود را در آستانه فروپاشی میدیدند. بدین جهت راهبرد ترکیه از پشتیبانی غیر مستقیم از شورشیان، به ورود نظامی مستقیم به خاک سوریه تغییر کرد.
تشکیل کمپین سپر فرات و فاجعه نبرد الباب
نبرد شهر کوبانی در شمال استان حلب در سال ۲۰۱۴ و پشتیبانی نیروی هوایی امریکا از مدافعین این شهر در برابر هجوم داعش موجب شد تا طرح جدیدی در شمال سوریه اجرا شود. ائتلاف بینالمللی ضد داعش به رهبری امریکا تصمیم گرفت تا با سازماندهی گروههای مسلح کرد، عرب و برخی دیگر از قومیتها و حمایت هوایی از آنها اقدام به پس گرفتن مناطق تحت اشغال داعش در شمال سوریه کند.
از آنجایی که بدنه اصلی این گروهها را شبهنظامیان کرد YPG که در واقع شاخه سوری گروه تروریستی PKK بودند تشکیل میداد این مسئله با اعتراض و ابراز نگرانی شدید دولت ترکیه مواجه شد اما مقامات امریکایی به دولت ترکیه تضمین میدادند که این گروهها در چارچوب مشخص شده توسط ارتش امریکا و تنها برای مبارزه با تروریستهای داعش عمل خواهند کرد.
از سال ۲۰۱۵ تا ماههای ابتدایی ۲۰۱۶ نیروهای دموکراتیک سوریه SDF تحت حمایت ائتلاف اقدام به تصرف خطوط مرزی سوریه-ترکیه در استانهای حسکه، رقه و حلب تا کرانه شرقی رود فرات کردند. اما تصمیم این گروه به عبور از رود فرات و وارد شدن به بخش غربی آن برای تصرف شهر منبج در واقع عبور از آخرین خط قرمز ارتش ترکیه بود.
دولت ترکیه به خوبی میدانست که تصمیم شبه نظامیان کرد برای تصرف منبج و پیشروی به سمت غرب نه برای مبارزه با داعش بلکه برای رسیدن به رویای دیرینه اتصال کانتون جزیره(حد فاصل قامشلی تا کوبانی) به منطقه تحت محاصره عفرین بود. از آنجاییکه دولت و ارتش ترکیه دیگر به ضمانتهای امریکا برای عدم اتصال مناطق کردنشین سوریه و ترکیه و قدرتگیری گروه PKK اعتمادی نداشتند تصمیم به مداخل مستقیم و ممانعت از پیشروی نیروهای SDF در گام اول گرفتند.
نیروهای SDF از ماه ژوئن تا آگوست ۲۰۱۶ سه ماه طلایی و سرنوشت ساز برای پیشروی تا شهر اعزاز و بیرون راندن قوای تحت حمایت ترکیه و اتصال به منطقه عفرین را از در راه تصرف شهر منبج از دست دادند و سرانجام پس از ۳ ماه نبرد به علت مقاومت سرسختانه تروریستهای داعش در این شهر با وساطت امریکا ناچار به مصالحه و تضمین خروج امن نیروهای داعش از شهر منبج به استان رقه شدند.
در همین دوره ارتش ترکیه با تشکیل کمپین سپر فرات (درع الفرات) با سازماندهی هزاران نفر از شبه نظامیان ترکمن از گروههایی نظیر لشکر حمزه و تیپ سلطان مراد (اعضای سابق ارتش آزاد) همراه با ورود لشکرهای زرهی و توپخانهای و حمایت نیروی هوایی این کشور به بهانه مبارزه با گروه داعش (که تا پیش از این هیچ اقدامی علیه آن انجام نمیداد) و در اصل برای جلوگیری از پیشروی شبه نظامیان کُرد اقدام به ورود به خاک سوریه کرد.
تروریستهای داعش که ادامه حضور در مناطق مرزی ترکیه و مبارزه همزمان با هر دو طرف را بیفایده میدانستند بدون مقاومت خاصی شروع به عقبنشینی کرده و شهرهایی مانند جرابلس، دابق، صوران، مارع و کلجبرین به سرعت تحت کنترل قوای سپر فرات درآمد. این نیروها به سرعت خود را به منطقه العریمه در غرب منبج رسانده و اقدام به درگیری با نیروهای پیشرو SDF در این منطقه کردند.
پس از این واقعه پیشروی نیروهای SDF متوقف و رویای اتصال کانتونهای کردنشین شمال سوریه برای همیشه فراموش شد.
اما ارتش ترکیه برای اینکه جای پای خود را در این منطقه محکم کند نیاز به پایگاه و شهری بزرگ در شمال استان حلب داشت. بدین منظور شهر الباب به عنوان دومین شهر بزرگ و پر جمعیت استان حلب انتخاب شد.
از ماه نوامبر ۲۰۱۶ ارتش ترکیه با همراهی قوای سپر فرات حمله نهایی برای تصرف شهر الباب که پیش از جنگ داخلی ۳۰۰ هزار نفر جمعیت داشت را آغاز کردند.
کلیه تروریستهای داعش در منطقه شمال استان حلب که از شهرها و روستاهای این منطقه عقب نشینی کرده بودند، وارد شهر الباب شده و تحت رهبری ابوخالد الاردنی والی داعش در این شهر قرار گرفتند. برخلاف درگیریهای گذشته اینبار اما نیروهای داعش قصد عقب نشینی و تسلیم شهر را نداشته و با استعدادی در حدود ۳ هزار نفر و ذخیره کافی سلاح قصد مقاومت در برابر پیشروی ارتش ترکیه را داشتند.
دو موج اولیه حملات نیروهای سپر فرات با پشتیبانی آتش توپخانه ارتش ترکیه به فاجعه تمام عیار تبدیل شد و این نیروها با تلفات شدید مجبور به عقب نشینی شدند. بدین ترتیب ارتش ترکیه تصمیم به ورود مستقیم با استفاده گسترده از ادوات زرهی به نبرد الباب میگیرد.
اما ارتش ترکیه که تا پیش از این نبرد تجربه درگیری فرامرزی آنهم بر علیه یک گروه شبه نظامی در جنگ چریکی را نداشت، با استفاده از تاکتیکهای اشتباه و عدم درک کافی از شرایط جنگ شهری نیروها و تانکهای خود را به قتلگاه الباب ارسال کرد.
در طول ۴ ماه نبرد سنگین در حومه الباب حدود ۶۰ نظامی ارتش ترکیه و بیش از ۵۰۰ تن از قوای سپر فرات کشته و صدها نفر دیگر زخمی شدند، آنهم در شرایطی که تنها ۳ هزار تروریست داعش با تسلیحات متوسط نظیر خمپاره و موشک ضد زره و خودروهای انتحاری با آنها مقابله میکردند.
همچنین ۱۸ دستگاه ادوات زرهی ارتش ترکیه از جمله ۸ عراده تانک اصلی میدان نبرد Leopard۲A۴ در طی نبرد الباب توسط موشک های ضد زره داعش نابود شد.
سرانجام در روز ۲۳ فوریه ۲۰۱۷ میلادی ارتش ترکیه و نیروهای تحت حمایتش موفق به تصرف شهر الباب و بیرون راندن تروریستهای داعش شدند اما بهای سنگینی که ارتش ترکیه به دلیل نداشتن تجربه چنین میدان نبردی پرداخت موجب شد تا فرماندهان این کشور در عملیاتهای بعدی خود در خاک سوریه با احتیاط بیشتر و راهبردی متفاوت عمل کنند.
ادامه دارد …