نماد سایت مجاهدت

«ولایتمداری»؛ از غدیر تا پذیرش قطعنامه ۵۹۸

«ولایتمداری»؛ از غدیر تا پذیرش قطعنامه ۵۹۸


گروه استان‌های دفاع‌پرس- «غلامرضا بنی‌اسدی» پیشکسوت دفاع مقدس و رونامه‌نگار؛ این نوشته یک شأنِ نگارشِ اول دارد که غدیر است. عید اکبر که برای کرامت و بزرگی انسان تقدیر و در سرنوشت انسان تحریر شده است.

شأنِ نگارش دوم- که باز ذیل این مفهوم بلند تعریف می‌شود- رابطه ما با امام خمینی (ره) است و پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت. در شأنِ اول، نگاه ما به غدیر نه به‌عنوان یک مناسکِ مذهبی بلکه یک مکتبِ معرفتی است.

باور ما به این روز و عید و واقعه‌ای که این روز را کرامت بخشید، از جنسِ باور به ولایت به‌عنوان اکسیژن حیات معنوی و حتی اجتماعی است. همان که حضرتِ استاد صفائی حائری، که رحمت و رضوان خدا بر او باد، در کتاب ارجمند غدیر، دقیق و همه جانبه می‌گوید؛ «کسانی كه ولايت را قبول كردند، آنهايى هستند كه يافتند ماشين پيچيده وجود آنها را امام و ولى بهتر از خود آنها رهبرى مى‌كند و در اين راه شلوغ هستى كه اعمال و افكار انسان غوغايى بپا كرده، او بهتر انسان را به مقصد می‌رساند و نجات مى‌دهد.»

اقبال ما به امامِ غدیر، از نوع اعتماد به حق است و در جستجوی راه کمال. این را هم آیت‌الله صفائی حائری زیبا تبیین می‌کند که؛ «توضيح اين ولايت و سرسپردگى در همين آگاهى نهفته است. وجود ما، جسم ما، جان ما، براى خداست و از اوست. هر كس كه اينها را بهتر به كار بگيرد، در اينها حق تصرف دارد. و همين است كه رسول خدا (ص) و پيشوايان اولويت دارند. به تصرف در هستى ما، سزاوارتر از ما هستند و همين است كه پدر بر فرزند و بر اموال فرزند ولايت دارد و حق تصرف دارد.» چون می‌تواند بهتر از او اداره کند و ارزش او را بیفزاید و ارزش افزوده کالایش را تضمین کند، با امضای عقل خردمند هم می‌رسد. «النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؛ پیغمبر اولی و سزاوارتر به مؤمنان است از خود آنها» که در آیه ۳۳ سوره مبارکه احزاب می‌خوانیم، قاعده‌سازی خدای علیم و حکیم است که ما را به فهم نو از «ولایت» می‌رساند.

زیستن در این هندسه است که شأنِ دوم نگارش این یادداشت را هم مفهومی بدیع و همواره نو می‌بخشد. ما رابطه خود را با امام خمینی (ره) در دایره ولایت تعریف کردیم. در همه فراز و فرودها کوشیدیم به ترازی خود نظم دهیم که او تعیین می‌فرمود لذا وقتی فرمود اگر این جنگ ۲۰ سال هم طول بکشد ما ایستاده‌ایم. گفتیم چشم و بر پای زخمی‌مان نهیب ایستادن زدیم.

وقتی در ۱۳ تیر ۱۳۶۷ به خروش آمد که؛ «امروز تردید به هر شکلی خیانت به اسلام است، غفلت از مسائل جنگ، خیانت به رسول الله – صلی الله علیه و آله و سلم – است. «با یقینِ غنی شده قبضه تفنگ‌هامان را فشردیم. وقتی هم در ۲۷ تیر همان سال، دقیقا دو هفته بعد از آن پیام استقامت و جهاد، در پیامی فرمود «با قبول قطعنامه و آتش‌بس موافقت نمودم، و در مقطع كنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می‌دانم.»

بر خواست خود چشم پوشیدیم و پای تصمیم امام ایستادیم. با این که برای‌مان از تلخ هم تلخ‌تر بود. با این که هزاران چرا داشتیم اما وقتی تصمیم خود را «به‌واسطه حوادث و عواملی كه از ذكر آن فعلا خودداری می‌كنم.» اعلام کرد. گفتیم چشم. باور داشتیم ولایت را باید ذیل «النَّبِی أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ” باید پذیرفت. پس پذیرفتیم تا نسبت عاشورایی باشد نه چنان که بعد از غدیر اتفاق افتاد. همان که در کلام تبیینی رهبر فرزانه انقلاب چنین نقش بسته است که؛ غدیر کربلای عوام بود؛ و کربلا، غدیر خواص. در غدیر با آنکه بیعت گرفته شد، «جفا» شد؛ و در کربلا با آنکه بیعت برداشته شد «وفا».

در دفاع مقدس از لحظه اولین شلیک برای دفاع تا آخرین خاموشی تفنگ‌ها به فرمان امام شأنِ ولایت را در امتداد رسالت حفظ کردیم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

خروج از نسخه موبایل