گروه استانهای دفاعپرس – «ابوالقاسم محمدزاده»؛ از محضر سقا و علمدار کربلا اذن گرفتهام و پا به بینالحرمین میگذارم.
پاهایم روی زمین است اما راه رفتن به اختیارم نیست و حالت هروله گرفتهام و بیقرارِ رسیدن به صحن و سرای اربابم؛ زمزمه میکنم:
کرب و بلات ای آقا جون
از آدما دل میبره
آدم گم کرده ره و
آقا به منزل می بره..
صحن و سرات ای آقا جون
کِشتی گم کرده ره و
آقا به ساحل میبره…
در میان امواجی که قصد رسیدن به سرچشمه فیض دارند گم میشوم و چون موجی به ساحل امن و دریای محبت اباعبدالله (ع) پا میگذارم و میخواهم به مرقد شش گوشه برسم.
سلامی به حبیب میکنم و سلامی به مولای حبیب، حبیب ابن مظاهر را میگویم که در ورود و خروج باید از او گذشت.
تلنگری به خودم میزنم و میپرسم:
– مگر حبیب چه کرد که در رفت و برگشت زیارت باید به او احترام کرد و عرض ادب….نقبی به گذشته تاریخ میزنم.
حبیب از اصحاب رسول الله (ص) بود و محضر پدر و برادر حسن بن علی (ع) را درک کرده بود. نزد سیدالشهدا (ع) مقام ارجمندی داشت و آن امام همام او را علمدار سمت چپ لشکرش قرار داده بود و وقتی او شب عاشورا بیکسی امام را مشاهده کرد، از امام و مولای خود اذن گرفت و به چند فرسخی کربلا رفت تا خود را به قبیله بنیاسد برساند و آنها را به یاری پسر پیغمبر دعوت کند.
حبیب ابن مطاهر با کهولت سنی که داشت و در سن پیری، جنگ نمایان و شایستهای کرد تا خللی به خاندان نبوت و خدشهای به ساحت حسین علیه السلام وارد نگردد. و کلامش این بود؛
– ما در پیش خدا و رسولش عذری نداریم که زنده باشیم و مولایمان حسین کشته شود..
چون کریمان صبر کردند و وفا
با خوشی حق مکارم شد ادا
با تن صدپاره اندر قتلگاه
روی خاک گرم شان گردید جا
و چون حبیب به شهادت رسید، سرش را جدا کردند و اولین سری بود که پیش از دیگر سرهای شهدا به کوفه برده شد تا قاتلش از عبیدالله ابن زیاد پاداش بگیرد او نمیدانست پاداش حبیب در این دنیا، دوبار زیارت زوار حسین بن علی است و در رفتن به زیارت قبر شش گوشه باید از قبر حبیب بگذری و پس از زیارت هم حبیب را زیارت کنی و این کمترین پاداش پیرمردی است که پس از جنگیدن در رکاب رسول الله (ص) در رکاب فرزندش جنگیده و به شهادت رسیده…
و حالا که به زیارتش رسیدهام میخوانم ؛
شهر کوفه شده سراپا چشم
همه گشتند بر تماشا چشم
سر نی بر سر نو داشت نگاه
کار میکرد هر طرف تا چشم
دین حق را زخون توست حیات
اشهد ان قد اقمت صلات
باغ دین را زخون توست حیات
بر جمال حبیب شهید صلوات…
کاش پیش غمت زمان میسوخت
لامکان خرمن مکان می سوخت
کاش، با افتادنت به زمین
خیمه هفت آسمان میسوخت
باغ دین را زخون توست حیات
بر جمال حبیب شهید صلوات…
همین زمزمه مرا بس که از حبیب ابن مظاهر بگذرم و به زیارت قبر شش گوشه نائل گردم و مشرف…
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است