نماد سایت مجاهدت

«چریک ساوالان»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از اردبیل، کتاب «چریک ساوالان» خاطرات «میرداود خراسانی مقدم» پدر شهید «سیدجعفر خراسانی‌مقدم» به نویسندگی «صغری جوادی قوزلو» توسط انتشارات «خط هشت» در هزار نسخه با حمایت مالی اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان اردبیل به چاپ رسیده هست.

این کتاب خاطرات پدر شهید سیدجعفر خراسانی مقدم را نقل می‌کند نویسنده کوشیده هست تا از زبان پدر بزرگوار و همرزمان این شهید ابعاد زندگی او را به رشته تحریر درآورد. شهید خراسانی مقدم از رزمندگان غیور و دلاور اردبیل بود که در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل در کنار شهید دکتر چمران حماسه‌های به یاد ماندنی را خلق کرد.

در بخشی از کتاب آمده هست: 

سیدجعفر سلیقه خاصی دارد. معمولا تنهایی برای شناسایی می‌رود. گاهی چند روزی پیدایش نمی‌کنم وقتی اورا میبینم، می‌گوید: (با هماهنگی فرمانده به شناسایی رفته بودم). یکی از بچه‌ها که در شناسایی همراهش بود، می‌گفت:در منطقه شموس به محاصره افتادیم. امیدمان ناامید شده بود. در انتظار شهادت بودیم. سیدجعفر با گفتن «باید محاصره را بشکنیم» به طرف عراقی‌ها حمله کرد. او این طرف و آن طرف می‌پرید تا گلوله بهش نخورد. هر گوشه‌ای از محاصره را می‌شکست بچه‌ها را از مهلکه بیرون می‌فرستاد. او آخرین نفری بود که نارنجکی بین عراقی‌ها انداخت و به دنبال گروهان آمد.

عبدالرضا از حال و هوای جبهه و شجاعت‌های سیدجعفر می‌گفت و قند توی دلم آب می‌شد. از یک طرف به داشتن همچین پسری افتخار می‌کردم و از طرف دیگر نگرانش بودم. به ساعت نگاه کردم. یک ساعت بود او می‌گفت، من گوش می‌کردم. آماده می‌شدم که بروم نصرت نسل سراحی آم. دوستی نصرت با سیدجعفر به زمان کودکی شان برمی گشت. هم بازی بودند.

بعد از احوال پرسی نصرت شروع به گفتن از سیدجعفر و دوستی شان کرد:هر کس در زندگی یکی را به عنوان سرمشق زندگی شان انتخاب می‌کند. آن قدر از سیدجعفر پاکی، صداقت و مردانگی دیده ام، شده سرمشقم و معلم بزرگ زندگی ام. سال ۱۳۵۵ سال آخر تحصیلم بود. در تهران درس می‌خواندم. از سید جعفر نامه‌ای به دستم رسید. داخل پاکت دو هزار تومان پول گذاشته، نوشته بود:بدون دغدغه درست را بخوان.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

خروج از نسخه موبایل