مجاهدت

گل کردن خلاقیت بچه‌های جهادسازندگی با تشویق شهید بقایی


گل کردن خلاقیت بچه‌های جهادسازندگی با تشویق شهید بقایی

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌ پرس، سرلشکر شهید مجید بقایی در سال ۱۳۳۷ در شهر بهبهان استان خوزستان در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد که تربیت دینی پدر و مادرش باعث شد تا با مهر اهل بیت (ع) پرورش یابد. او در بسیاری از عرصه‌های دانش آموزی از قبیل علم، سیاست، دین و ورزش بسیار تلاش می‌کرد، رشد فکری و دید ژرف او همراه با علاقه به مذهب، وی را چنان رشد داد که میان دوستانش زبانزد شد.  

در بحبوحه‌ی انقلاب، وی با تعدادی از همرزمانش با گروه «منصورون» فعالیت‌های انقلابی و ضد رژیم پهلوی داشت. از جمله فعالیت‌های او در این گروه، هدایت بخشی برنامه‌های چریکی و ترور داوودی از افسران عامل خفقان در بهبهان بود.

شهید بقایی پیش از جنگ تحمیلی، سابقه فعالیت در دادگاه انقلاب اهواز برای مبارزه با جریان «خلق عرب»، فعالیت‌های تبلیغاتی در قالب هنر‌های خطاطی و نقاشی برای افشای ستم‌های پهلوی و تلاش به منظور تشکیل و سامان بخشی جهاد سازندگی بهبهان را در کارنامه خود دارد.

با آغاز جنگ تحمیلی او نیز همچون بسیاری از جوانان متعهد و انقلابی پا به عرصه جهاد گذاشت و مسؤولیت‌هایی، چون فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شوش، فرماندهی قرارگاه فجر، معاونت فرماندهی قرارگاه کربلا و فرماندهی قرارگاه (قوای یکم) قرارگاه کربلا و مدیریت چندین تیپ و لشکر را عهده دار شد.

برخی تصمیمات و ژرف اندیشی و تدبیر شهید بقایی در اتاق جنگ لشکر ۹۲ زرهی در زمان فرماندهی، تعجب فرماندهان ارتشی را برانگیخت. همچنین او با زیرکی خود متوجه حرکات بنی صدر و هوادارانش در ارتش شد و به تجزیه و تحلیل و نظریه پردازی آن‌ها پرداخت و به مقامات سپاه منتقل کرد.

وی سرانجام روز ۹ بهمن سال ۱۳۶۱ هنگامی که با گروهی از رزمندگان برای بازدید از منطقه‌ عملیاتی والفجر مقدماتی به فکه رفته بود، بر اثر اصابت گلوله خمپاره دشمن به شهادت رسید.

خاطراتی که در ادامه می‌آید متعلق به کتاب این شهید با عنوان «تا چشمه‌ی بقا» به قلم عزیزالله سالاری است.

همرزم شهید

مجید از جمله جوانانی بود که به محض صدور فرمان جهاد سازندگی از طرف امام خمینی (ره)، برای تشکیل این نهاد تلاش کرد.

امام (ره) توصیه می‌کردند که بعد ویرانی‌های به جای مانده از نظام شاهنشاهی باید برویم و روستا‌ها را آباد کنیم. من هنوز به آن خودباوری نرسیده بودم و برایم سؤال بود که چه کار می‌توانم انجام دهم که مجید می‌گفت تو که رشته‌ات برق است، برق رسانی به روستا‌ها را سامان بده.

وقتی که می‌گفتم بلد نیستم، مرا راهنمایی کرد و همیشه به هر مشکلی که برمی‌خوردیم، با او درمیان می‌گذاشتیم و او راه حل مناسبی را پیشنهاد می‌داد.

رفته رفته به خودباوری رسیدیم و احساس کردیم کاری از دست ما ساخته است. آنجا بود که فهمیدم مجید در هر صحنه‌ای چند قدم از دیگران جلوتر است.

برادر شهید

در ایام مبارزه علیه رژیم ستم پیشه‌ی پهلوی و تظاهرات مردمی، مجید بسیار پرشور و پرجنب وجوش بود.

مردم بهبهان به سبب پیشینه‌ی درخشان مذهبی و غیرت حماسی و انقلابی خود به پیروی از حضرت امام خمینی (ره)، قامت قیام و مجاهدت برافراشتند و برگی زرین بر تاریخ گرانمایه‌ی تشیع اضافه کردند.

وقتی ساواکی‌ها و نیرو‌های پلیس برای سرکوب و دستگیری تظاهرکنندگان یورش می‌بردند و نهایت وحشیگری را به نمایش می‌گذاشتند، مادران در این میان از روی احساس و عاطفه‌ی خود در تب و تاب فرزندان و حفظ جان آنان بودند.
مادر مجید هم از روی عشق و علاقه‌ای که به فرزندش داشت، همیشه توصیه می‌کرد که سخت مواظب باشد تا دستگیر نشود و یا گلوله‌ای به او اصابت نکند و مجید از باب مزاح و شیرین بیانی می‌گفت این مادران ترسو باید طلاق بگیرند.

انتهای پیام/ 118



منبع خبر
خروج از نسخه موبایل