فیلم/ ایثار آزادگان برای درمان اسرای بیمار
فیلم/ ایثار آزادگان برای درمان اسرای بیمار بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعپرس از خراسان رضوی، آیین رونمایی کتاب «زیر گوش صدام» روایتی داستانی از زندگی آزاده سرافراز دفاع مقدس «صادق پاشایی» همزمان با ایام بازگشت آزادگان به میهن اسلامی، دوشنبه ۲۷ مرداد ساعت ۹:۳۰ در کتابخانه مرکزی امام خمینی (ره) واقع در بلوار هفت تیر- میدان هشتصد برگزار خواهد شد.
در این مراسم که جمعی از نویسندگان دفاع مقدس و مقاومت و اهالی فرهنگ و ادب حضور خواهند داشت، سردار سرتیپ دوم پاسدار «حسینعلی یوسفعلیزاده» مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس و مقاومت استان و «محمدکمال سرویها» آزاده سرافراز دفاع مقدس به ایراد سخن میپردازند.
کتاب «زیر گوش صدام» به قلم «راضیه رضاپور» به رشته تحریر درآمده و نشر «نوید فتح» آن را در ۳۲۰ صفحه به زیور طبع آراسته هست.
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
برگزاری آیین رونمایی کتاب «زیر گوش صدام» در مشهد بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، آزاده لفظ بسیار بجایی بود که به اسرای آزاد شده ایرانی از چنگال دژخیمان ارتش بعث اتلاق شد. «غلامرضا علیزاده» از رزمندگان دفاع مقدس و از غواصان گردان یونس لشکر ۱۴ امام حسین (ع) در دوران دفاع مقدس بود که در جریان عملیات کربلای ۴ در سال ۱۳۶۵ به اسارت دشمن در آمد و بعد از آزادی از اسارت به این لفظ، یعین آزاده خطاب شد.
وی در بخشی از کتاب خاطرات خود (فرار از خود) به بیان گوشههایی از ملالتها و دشواریهای دوران اسارت پرداخته که بخشهایی از این خاطرات را می خوانید.
برپایی زیارت عاشورا با خوف و رجا
برای ایام تاسوعا و عاشورا در دوران اسارت، یک حرکتهایی در خفا میکردیم و این نبود که همینطور ساکت بنشینیم. مثلاً برای زیارت عاشورا خواندن یک مراقب میگذاشتیم. وقتی نگهبان عراقی پیدایش میشد، با اشارهای ما را خبر میکرد.
خواندن زیارت عاشورا در آسایشگاه ما طوری بود که نمیگذاشتند، فرد مزدور و جاسوس آسایشگاه بفهمد. وقتی خواب بود، فرصت مغتنمی تلقی میشد و یا وقتی بیرون آسایشگاه به سر میبرد، وقت مناسبی برای ما به شمار میآمد.
گاهی بعضی را هم متوجه میشد و زیرسبیلی رد میکرد و ندید میگرفت و چیزی به عراقیها نمیگفت، فرد مقیدی نبود ولی شاید از امام حسین (ع) شرمش میشد. اما گاهی هم گزارش میداد و یکی را درستوحسابی ناکار میکرد و اینگونه نبود که همه را ندید بگیرد.
البته کمی از بچهها ترس داشت. سجاد سلجوقی چندین بار تهدیدش کرده بود و به او گفته بود: اگر اینجا و در این آسایشگاه بخواهی دست از پا خطا کنی، میکشیمت.
البته یکبار رفت و به عراقیها گفت که سلجوقی مرا تهدید کرده هست. آنها هم سلجوقی و خود او را خیلی زدند و بعد آسایشگاهش را عوض کردند.
آن موقع ما از زیارت عاشورا هر چقدرش را حفظ بودیم، میخواندیم. یک مداح هم ما داشتیم که شعرهای زیبایی درباره امام حسین (ع) حفظ بود و برایمان با آرامی میخواند.
توی یکی از این محرمها، بچهها تصمیم گرفتند که همه باهم زیارت عاشورا بخوانند. همه در حس و حال عجیبی رفته بودند و داشتند آرام، آرام گریه میکردند که نگهبان عراقی یکهو آمد و گفت: چکار میکنید؟ و شروع کرد به دادوبیداد که علی شاه نظری به عهده گرفت و گفت: من بودم.
ما نگذاشتیم او تنها باشد و گفتیم ما ده نفر بودیم که کل بچههای آسایشگاه تنبیه نشوند. ما ده نفر را فردایش بیرون آوردند و زدند؛ اما آنها نمیدانستند و ما هم نگفتیم که ما داشتیم زیارت عاشورا میخواندیم.
پوشیدن لباس ماشیرنگ به نشانه عزا
ما از عاشورا تا آخر ماه صفر را به دلیل آنکه پیراهن مشکی نداشتیم به نشانه عزاداری، لباسهای ماشیرنگ میپوشیدیم.
اصلاً بدون این چیزها مردههای متحرکی بیش نبودیم و با همین ثابت میکردیم که درست هست که از آسایشگاههای دیگر بیخبریم و نمیتوانیم تعاملی باهم داشته باشیم، اما اشتراکات باورها و نمادهای اعتقادیمان را حتی با همین پوشیدن پیراهنهای ماشیرنگ بهجای لباس مشکی که نداشتیم، نشان میدادیم و با همین حرکت ساده هزاران حرف میزدیم که راه ما راه امام حسین (ع) هست و ذلت و خواری تسلیم در برابر دشمن، جایی در مرام ما ندارد.
بزرگ فلسفه قیام شه دین این هست
که مرگ سرخ به از زندگی ننگین هست
حسین (ع) مظهر آزادگی و آزادی هست
خوشا کسی که چنینش مرام و آئین هست
انتهای پیام/ 119
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
زیارت عاشورای با خوف و رجا بیشتر بخوانید »
ساسان ناطق، مدیر دفتر هنر و ادبیات اسارت گفت: ما شاهدان زیادی از دوران جنگ تحمیلی داریم، اما تعداد شاهدان دوران اسارت کمتر است. از میان همه آزادگان، تعدادی از دنیا رفتهاند. این هم به ما برمیگردد…

به گزارش مجاهدت از مشرق، آیین رونمایی از سه کتاب «مطبخ» تالیف مشترک حسن و حسین شیردل، «برادران قلعه فراموشان» تالیف ساسان ناطق و «شبهای سفید» تالیف حسین قربانزاده که توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده در سالن صفارزاده، حوزه هنری برگزار شد.
در این مراسم، داوود امیریان، مصطفی محمدی و امیر محمد عباسنژاد، پژوهشگران حوزه ادبیات دفاع مقدس؛ به عنوان منتقد ادبی همچنین حجتالاسلام علی لقمانپور، رئیس سازمان ادبیات و تاریخ دفاع مقدس و مرتضی سرهنگی، نویسنده و پژوهشگر ادبیات پایداری به عنوان مهمانان برنامه حضور داشتند.
کتاب «مطبخ» نگاه نو و تازهای دارد
حسن شیردل، مولف کتاب «مطبخ» با اشاره به کمکاری نویسندگان در بیان خاطرات اسرا و آزادگان بیان کرد: آخرین آماری که دارم این است که استان مازندران تقریباً ۱۳۰۰ اسیر دارد. ما در این زمینه کار کردهایم، ولی مطمئنم بیشتر از انگشتهای دست برای اسرای مازندران کار نشده. اگر هم کاری انجام شده باشد، بیشتر از ۱۰ جلد نیست. با اینکه حدود ۳۰ سال از آزادی اسرا میگذرد هنوز شرایط و فضایی برای بیان خاطرت اسارت خود ندارند و تا حالا امکانش را نداشتند و جایی نبوده که حتی سختیها و فشارهای ایام اسارتشان را بگویند. بعضی اسرا بهشدت اذیت شدهاند به طوری که حتی برای خانوادهشان هم خاطرات خود را تعریف نکردند.

او ادامه داد: به نظر خودم، با سابقهای که حدود ۲۵ سال در زمینه خاطرهنگاری دارم، اگر دفتر اسارت مازندران تشکیل نمیشد یا ایده کار راه نمیافتاد، ما شاید هیچ وقت سراغ اسرا نمیرفتیم و این فکر بهکل فراموش میشد. ما تا الآن سه چهار کتاب کار کردهایم و آدمهای جدیدی هم پیدا شدهاند. این آدمهای جدید، خاطرات بسیار ارزشمندی دارند که امیدوارم بتوانیم از بین آن ۱۳۰۰ اسیر مازنی، بهره بگیریم. امیدوارم شرایط مهیا شود. اگر آن شرایط فراهم نباشد، ادامه کار برای این بچههای ما تقریباً غیرممکن است.
امکان نوشتن در ایام اسارت
در ادامه داوود امیریان، منتقد ادبی، با اشاره به عدم پایبندی حزب بعث به کنوانسیون ژنو گفت: عراقیها به هیچ آیین و قراردادی پایبند نبودند. اولاً که اصلاً کنوانسیون ژنو را قبول نداشتند؛ میگفتند این مربوط به جنگ جهانی دوم است و به ما ربطی ندارد. بسیاری از اسرا را ثبتنام نمیکردند، راحت میکشتند، شکنجه میدادند و متأسفانه بعد از جنگ هم هیچکدام از فرماندهان اردوگاهها به عنوان جنایتکار جنگی تحت تعقیب قرار نگرفتند. خیلی از همین افرادی که آزادگان ما را به شهادت رساندند، قطعنخاع کردند یا بهشدت مجروح کردند، هرگز پاسخگو نشدند. حالا من کاری ندارم که برخی از این افراد چه رفتاری با اسرا داشتند یا دقیقاً چه اتفاقی افتاده یا نیفتاده.
او با اشاره به نقاط مثبت کتاب «مطبخ» گفت: این کتاب نگاه تازه و جدیدی دارد. روایت نو تازهای است. به عنوان مثال در این خاطرات اسرا گفته شده که امکان نوشتن در ایام اسارت وجود نداشت، قلم و کاغذ داشتن جرم بود. با این حال، بچهها زبان انگلیسی و فرانسه یاد میدادند، ورزش میکردند، و مقاومت اسرا بهخوبی ثبت شده است؛ اینکه چطور نماز میخواندند، چطور مراسم عاشورا را برگزار میکردند، حتی دو نفر همزمان نگهبانی میدادند تا یکی مراسم را بخواند. همچنین به موضوع عدم تنوع غذایی در اردوگاههای بعثی اشاره شده است.
این منتقد در ادامه گفت: تصور کنید در تمام این سالهای اسارت، حتی یکبار هم غذایی متنوع نخورده بودند. شاید که همین اسرا دلشان لک زده بود برای کوکو سبزی ایرانی، اما باز باید همان غذاهای تکراری را میخوردند. من کتاب را دوست دارم، برادران شیردل خیلی زحمت کشیدهاند. بخشی از دوران اسارت در این کتاب آمده که تاکنون کمتر به آن پرداخته شده، آشپزخانه. یا مثلاً آن آدمهایی که آدمفروش بودند. خیلی علاقه داشتم آقای شیردل بیشتر به این موضوع بپردازند. شاید دستشان بسته بوده یا برای حفظ آبرو عنوان نکردند، اما میشد با نام مستعار از آنها یاد کرد.
این نویسنده به وجود شخصیتهای متفاوت در میان اسرا اشاره کرد و گفت: در دوران اسارت، هر کس جنبهای دارد. هرکس ظرفیتی دارد. اینطور نیست که فکر کنیم هرکس به جبهه رفته، حتماً شجاع بوده. در همان جبهه هم برخی از ترس خودشان را خیس میکردند. اوضاع واقعاً ترسناک بوده. اینگونه نبوده که مثلاً در فیلمها میبینیم یکی فریاد میزند و یکتنه حمله میکند. این موارد بسیار نادر بوده. خود من در یکی از عملیاتها از شدت تب و لرز چهار پنج پتو انداختند روی من تا حالم بهتر شود. هم سرما بود، هم ترس. قابل کنترل نبود. من همان زمان یادم هست، سال ۶۹، زمانی که آزادگان برمیگشتند، آقای سرهنگی و سایر مسئولان رفته بودند به قلب کشور و خبر میآمد که مثلاً در یکی از کمپها ناگهان ۱۵ نفر میریختند سر یک نفر، او را میزدند، بعد مشخص میشد که آن شخص آدمفروش بوده. خیلی علاقهمند بودم جنبههای دیگر ماجرا نیز بررسی میشد.
امیریان به بیان نقاط ضعف و قوت کتاب «مطبخ» پرداخت و گفت: نثر کار خوب است، اما در بخشهایی دو پاره به نظر میرسد. از فصل ۹ به بعد، حس میشود فرد دیگری آن را نوشته. چرا که برخی اطلاعات تکراریاند و اشتباهات تاریخی نیز وجود دارد. مثلاً عملیات در اواخر سال ۶۶ بوده، نه ۶۷. آزادی اسرا سال ۶۹ بوده، نه ۶۸. پیام امام خمینی نیز مربوط به سال ۶۷ است، نه ۶۸. این اشتباهات مخاطب را گیج میکند. بهترین بخش کتاب مربوط به همان آشپزخانه و دزدیهایی است که برای جلوگیری از گرسنگی بچهها انجام میشده و حتی خود عراقیها نیز از سهمیه کم اسرا دزدی میکردند. با این حال، کار جذابی است. من توصیه میکنم که این کتاب خوانده شود.
خاطرات اسرا با ملاحظات و احتیاطهای زیادی همراه است
حسین قربانزاده، مولف کتاب «شبهای سفید» به آثار روحی بعد از نوشتن خاطرات جنگ اشاره کرد و گفت: هر وقت من کتاب جنگی مینویسم، واقعاً حال و هوایم عوض میشود، منقلب میشوم، یک مدت آدم در آن حالوهوا میماند. گاهی حس میکنم خودم اسیر بودم. واقعاً اینطور است. بعضی وقتها واقعاً فکر میکنم چند وقت جبهه بودم، در حالی که اصلاً نبودم. من وقتی ۱۳ سالم بود، قصد داشتم به جبهه بروم، اما پدرم نگذاشت و نشد که بروم.
دلم بود، ولی قسمت نشد. با این حال، هر وقت فکر میکنم، حس میکنم یک مدت در جنگ و عملیاتها بودهام. حسی عجیبی است. برای همین تصمیم گرفته بودم که دیگر زیاد ننویسم یا اصلاً در این حوزه کار نکنم. چون هرچه مینویسیم، پشتش یک خاطره است؛ مثلاً خاطره نوزادی یکروزه که موشک به خانهشان خورده و او زیر گهواره زنده مانده. تمام خانوادهاش از بین رفتهاند و فقط او مانده؛ و حالا آن کودک شده همان کتاب «پسر نخلهای پری برگ» که برای خودم خیلی خاطرهانگیز بود.
او درباره روایت جدید سوژه این کتاب اظهار کرد: ساسان ناطق پیشنهاد داد که برویم سراغ اسرا و دربارهشان کار کنیم. من استقبال کردم. رفتیم سراغ چند نفر از راویان و دوستان گفتند آقای طالبی اسارتش ویژگیهایی دارد که میشود به آن پرداخت. علت اینکه به سراغ او رفتیم این بود که تا دو سال اصلاً نمیدانستند ایشان اسیر شده. پدرش خانهاش را فروخته بود، مراسم ختم گرفته بودند، قبر درست کرده بودند، ختم مفصلی برگزار کرده بودند. ما تقریباً یک هفته با ایشان مصاحبه کردیم، حدود ۱۷ یا ۱۸ ساعت. شروع کردیم به نوشتن. بعضی وقتها وسط کار میزد زیر گریه یا حتی با عصبانیت میگفت: «چرا این کار رو کردی؟ چرا اینجوری شد؟»
قربانزاده ادامه داد: همانطور که جناب شیردل اشاره کردند، واقعاً نعمت بزرگی است که راوی حافظه خوبی داشته باشد. من در این مدت با برخی از راویها مواجه شدم که فقط در همین حد روایت میکردند: “خیلی سخت بود، رفتیم، زخمی شدیم، ” و خب خودتان میدانید، اکثر مخاطبان اهل کتاب و جزئیات هستند. در کار آخر، ۱۵ ساعت با آقای طالبی مصاحبه کردیم. سعی کردیم حداقل اثری قابلخواندن ارائه کنیم تا عزیزانی که آن را میخوانند، چیزی برای بهدستآوردن داشته باشند.
خاطرات اسرا هنوز بسیار ناتمام است
مصطفی محمدی، منقد ادبی، به فشارهای روحی و جسمی اسرا اشاره کرد و گفت: به عقیده من، هیچکس بهاندازه یک اسیر نتوانسته دستکم جنگ ایران و عراق را لمس و تجربه کند. واقعیت این است که اسارت از هر نوع رزمندگی دشوارتر است؛ چراکه یک اسیر، در واقع نه زندانی، بلکه گرفتار قیامت و برزخی در حیات خود میشود. بهواسطه شکنجههای روحی و جسمی، انواع تعرضها، تحقیرها و فشارهایی که به او وارد میشود و کسی هم نیست که شهادت بدهد یا حتی جرئت کند از آن بگوید. اسارت بسیار سختتر از مرگ است، چون شاید هر ساعتش برای فردی که اغلب در سن رشد، سن بلوغ و نوجوانی قرار داشته، نوعی مرگ زودرس محسوب میشود.
او به احتیاط مولفان در خاطرهنگاری اسرا پرداخت و گفت: درباره نوشتن از خاطرات اسرا واقعاً باید گفت این گنجینه، پایانی ندارد. آنچه تاکنون نوشته شده، هر چقدر هم خوب، هنوز بسیار ناتمام است. آنهایی هم که نوشته شده با ملاحظات اخلاقی و احتیاطهای زیاد است، ولی حقیقتاً قبول دارم که کار بسیار دشواریست. نوشتن خاطره سختتر از گفتن آن است. این کتابی که خواندم پرسشهای زیادی برایم پیش آمد.
به نظرم، رمان وظیفهاش طرح پرسش است، اما کار مستند، زندگینامه و خاطرهنگاری باید پاسخی در خود داشته باشد نه اینکه پرسش ایجاد کند. در بعضی موارد کتاب رد پای نویسنده در روایت دیده میشود. این آزادگان همچنان خود را در معرض شکنجه یا تعقیب میبینند. پس از آزادی، ماجرا تازه وارد مرحله پیچیدهتری میشود، اینکه آن اسیر حالا چطور با زندگی کنار میآید. نحوه اسارت، نگهداری از اسرا و برخورد زندانبانها یک چیز تکراری و عمومی است. هر چقدر بتوانیم روایتها را شخصی کنیم جالبتر میشود.
او ادامه داد: در اینجا نویسنده، کار را بهصورت جمعی و با کمک خاطرهنگار انجام داده؛ متأسفانه یا خوشبختانه، این خود مسئلهایست. چه بهتر که اگر ایرادی در کار باشد، در یک کار شخصی باشد و مسئولیت آن متوجه همان یک نفر. اما وقتی کار جمعیست، انتظار میرود کمترین خطاها در آن وجود داشته باشد؛ همانطور که عرض کردم، نباید چیزی بیپاسخ بماند یا برای خواننده پرسشی بیجواب ایجاد شود. یا خدای نکرده تناقضی در کار نباشد. معمولاً چنین پروژههایی کارشناسان محتوایی و نظامی دارند. البته همه اینها از ارزش کار کم نمیکند.
این منتقد ادبی به حذف برخی خاطرات اسرا توسط نویسندگان اشاره کرد و گفت: اکثر نویسندههایی که سراغ خاطرات اسارت میروند، خیلی رعایت حال راوی، یعنی آزادهها را میکنند و بهجای راستنویسی به درستنویسی گرایش دارند. خواننده باید بتواند تصور کند؛ اما مخاطبان امروز کمکم متوجه میشوند که بسیاری از مسائل یا نوشته نشده یا گفته نشده. مسائلی استثنایی، وحشتناک و حتی شنیدنی، که اصلاً به آنها پرداخته نشده است. به جای راستگویی، بیشتر به سمت درستگویی رفتهاند. بنابراین برخی نویسندهها احتیاط زیادی به خرج دادهاند. برای مثال، در کتابی خاطرهای از اسیری که میشناختم آمده بود، ولی حتی این قسمت حذف شده بود که وقتی پدرش برای استقبال میآید، تند تند سیگار روشن میکند، اما بخاطر ملاحظاتی که پدر یک آزاده چنین تصویری نباید داشته باشد آن را حذف کرده بودند.
نشانههای وطن دوستی در میان اسرا
ساسان ناطق، مولف کتاب «برادران قلعه فراموشان» و مدیر دفتر هنر و ادبیات اسارت به نشانههای وطن دوستی در میان اسرا اشاره کرد و گفت: یکی از نشانههای روشن وطندوستی و وطنپرستی، در دوران اسارت خودش را بهخوبی نشان میدهد؛ چون همه آدمها به خاطر دفاع از سه کلمه بود که در آنجا اسیر شدند «خاک، خانه و خانواده» همین سه کلمه است که مفهوم ایران را شکل میدهد. ایران مثل مادر میماند؛ هر چقدر مادرمان را دوست داریم، طبیعتاً وطنمان را هم دوست خواهیم داشت. به همین دلیل، همه آزادگان این سه کلمه را دوست داشتند و این سه، برای ما جنبهای وحدتآفرین دارند.
او به بیان کمکاری در بازگویی خاطرات اسرا پرداخت و گفت: نوع روایت در حوزه اسارت و جنگ، خیلی وقتها دقیق و درست نیست و نسیانهایی در آن دیده میشود؛ این موضوع طبیعی است و در واقع ضعف ما بوده، چون در سالهای ابتدایی سراغ آزادگان نرفتیم. اسارت جزو آن دسته از رویدادهاییست که بهواسطه جنگ به وجود آمده و باید آن را بهدرستی بشناسیم. چون بخشی از روابط علت و معلولیِ شروع جنگ یا آن بخشهایی از واقعیت که اطلاعات ما دربارهشان کمرنگ است، در دل سیمهای خاردار و بلندیهای اردوگاههای بعثی پنهان شدهاند. ما شاهدان زیادی از دوران جنگ تحمیلی داریم، اما تعداد شاهدان دوران اسارت کمتر است. از میان همه آزادگان، تعدادی از دنیا رفتهاند. این هم به ما برمیگردد؛ ما باید زودتر به سراغ آنها میرفتیم و نگذاریم این گنجینههای ارزشمند از دست بروند.
وفور پیوند فرهنگی در سراسر کتاب
امیر محمد عباسنژاد، منتقد ادبی، به نکات مثبت کتاب «برادران قلعه فراموشان» اشاره کرد و گفت: صحبت در خصوص این اثر برایم بسیار دشوار است. دلیلی نیز برای این سختی وجود دارد و آن این است که در این مسیر، از ساسان ناطق در زمینه خاطرهنویسی بسیار یاد گرفتم. یکی از ویژگیهای شاخص کتاب «برادران قلعه فراموشان» پرداخت دقیق به خردهفرهنگهاییست که موجب میشود مخاطب با زیستبوم، جغرافیا و هویت راوی ارتباط برقرار کند. این پیوند فرهنگی بهخوبی در سراسر کتاب دیده میشود. همچنین طرح جلد و مهندسی اثر از کیفیت بسیار بالایی برخوردار است. از نظر نگارش، کتاب ساختار روان، یکدست و خوشخوانی دارد و پایانی بسیار قوی و تأثیرگذار برای آن در نظر گرفته شده است.
او ادامه داد: در حقیقت، این کتاب چندین ارزش افزوده دارد؛ نخست اینکه، به موضوعی پرداخته شده که پیشتر کمتر دربارهاش سخن گفته شده بود. دوم، نوع نگاه کتاب است که از دوران کودکی آغاز میشود و به خاستگاههای فرهنگی، فردی و اجتماعی شخصیت اصلی میپردازد. یکی از نقاط قوت کتاب، حضور شخصیتهای فرعیست که بهدرستی در روایت جا گرفتهاند و موجب درخشش قهرمان اصلی میشوند. نکته مهم اینجاست که در این کتاب، قهرمانسازی تصنعی صورت نگرفته و همه چیز به شکلی طبیعی و باورپذیر پیش رفته است. همچنین خاستگاه مذهبی و دینی راوی بهزیبایی در کتاب برجسته شده و خواننده بهخوبی میتواند به آن دسترسی پیدا کند.
آزادگان مظلومیت خاصی دارند
علی لقمانپور، رئیس سازمان ادبیات و تاریخ دفاع مقدس، با تاکید بر مظلومیت آزادگان گفت: بچههای آزاده مظلومیت خاصی دارند چه در آن زمان اسارت چه در زمان حال که کمتر به آنها پرداخته میشود. آنها اصالت ذاتی داشتند، اصالتی که در دوران اسارت، شکلی خاص داشت و امروز نیز در قالبی دیگر ادامه دارد، اما دیده نمیشود. آن روزها، همه میدیدند، فیلم ساخته میشد، ثبت میشد؛ اما امروز برخی از دستگاههای حاکمیتی هنوز قادر به درک عمق این مظلومیت نیستند و متأسفانه مسئولیتی را که بر عهده آنهاست، نمیپذیرند. ما در همین جنگ ۱۲ روزه، شاید تلنگری دریافت کردیم از جامعهمان که یادمان بیندازد آنهایی که روزی جنگیدند، هنوز هم هستند؛ کسانی که هشت سال دفاع مقدس را با جان و دل گذراندند و امروز نیازمند توجهاند.
دسترسی به پنج میلیون نامه از اسرا
در پایان مرتضی سرهنگی، نویسنده و پژوهشگر ادبیات پایداری به نامههای بدست آمده از اسرا به عنوان منبع مطالعاتی اشاره کرد و گفت: انسانیگونهترین شکل ادبیات، ادبیات اسارت یا اردوگاهی است. خوشحالم که بعد از چند سال، این نوع ادبیات توانسته صاحب یک دفتر مستقل شود و با مدیریتی منسجم، کار را بهخوبی پیش ببرد. ما نزدیک به ۵ میلیون نامه از اسرا در اختیار داریم که بین آنها و خانوادههایشان رد و بدل شده و این مجموعه، یک منبع مطالعاتی عظیم به شمار میرود. خوشبختانه نمونههای اولیهاش توسط همین دفتر در حال انتشار است. تاکنون ۱۲ هزار نامه جمعآوری کردهایم که ۴ هزار مورد آن از آقای دهنمکی دریافت شده؛ اینها از اسناد محکم دوران جنگ محسوب میشوند. این حرکت، بهتدریج در حال به ثمر نشستن است و من به دفتر هنر و ادبیات اسارت بسیار امیدوارم و از کارهایی که در حال انجام است، قدردانی میکنم.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
خاطرات اسرا هنوز بسیار ناتمام است بیشتر بخوانید »


گروه استانهای دفاعپرس- «علیاصغر زینلی» فعال رسانهای؛ دیدار با آزادگان سرافراز گاهی ناخواسته اتفاقات جالب و بی نظیری را رقم میزند که در نوع خود بسیار جالب توجه میباشد.
هرچند شاید این ویژگیها برای واجدان آنها چندان جالب توجه نباشد، اما وقتی چنین خصایصی در درون یک خانواده بزرگ قرار میگیرد جالب توجه بوده و جای تامل دارد.
در ادامه دیدار با آزادگان سرافراز عرصه نیمه پنهان دفاع مقدس، به دیدار آزاده عزیزی رفتیم که سه ویژگی خاص داشت که یکی از این ویژگیها منحصربهفرد هست!
شاید برای شما هم جالب توجه باشد بخواهید بدانید اولین شماره صلیب سرخ به کدامیک از اسرای ایرانی در اردوگاههای عراق تعلق گرفت!

حتی ما هم مثل همه آزادگان عزیزمان از دارنده اولین شماره صلیب سرخ در زمان اسارت بیاطلاع بودیم تا اینکه در دیدار اخیرمان با آزاده سرافراز «براتعلی عباسزاده» متوجه شدیم ایشان همان آزاده عزیزی هست که دارنده شماره «۱» صلیب سرخ در زمان اسارت میباشد.
او علاوه بر این جزو «اولین اسرای ایرانی» هست که در «اولین روزهای آغازین جنگ تحمیلی» به اسارت دشمن بعثی در میآید و همچنین جزو «اولین آزادگانی» هست که به کشور باز میگردد؛ و تجمع چنین اولینهایی در وجود یک نفر به ندرت اتفاق میافتد.
آزاده سرافراز عباسزاده با افتخار ۵۰ درصد جانبازی و ۱۰ سال اسارت از معدود آزادگانی هست که در سومین روز از آغاز جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران و درحالیکه بهعنوان سرباز در پاسگاه مرزی سرپل ذهاب مشغول خدمت بوده هست توسط گروهک کومله به اسارت درآمده و تحویل دشمن بعثی میشود.
این برادر عزیز آزاده پس از طی تشریفاتی و نیز پس از چندبار جابجایی نهایتا در اردوگاه موصل یک ماندگار میشود.

او در مدت اسارت خود شاهد شکنجهها و ماجراهای زیادی بوده هست، از ماجرای اجبار به بلوکهزنی تا وقایع مربوط به شورش در اردوگاه و حتی تصرف اردوگاه توسط اسرا که میتوانست عواقب خطرناکی برای اسرا داشته باشد، از شهادت و مجروح شدن ۱۵ نفر از اسرا در جریان شورش و نیز زندانی شدن چهارماهه اسرایی که در این شورش نقش داشتند، بوده هست.
آزاده سرافراز عباسزاده از مامورین بعثی گفت که شکنجه سرگرمی آنها بوده و به نقل از یکی از بعثیها که گفته بود «شلاقش نباید بیکار بماند و از شکنجه کردن لذت میبرده هست…».
اما در کنار عذاب و شکنجه، فرشته رحمتی همچون سیدآزادگان نیز در کنارشان بوده هست تا تحمل آلام اسارت برای آنها راحت باشد و چقدر عجیب هست این نکته که بدون استثاء همه آزادگان از مرحوم ابوترابی به نیکی یاد کرده و او را مشاور، دلسوز، وارسته و یک پدر معنوی میدانند.
آزاده عزیزمان بواسطه صدای خوبی که داشته هست در آسایشگاه نقشهایی، چون قرائت اخبار و مقالات را برای اسرا بر عهده داشته هست.
عباسزاده شاهد دیگری از فرار موفق سه اسیر ایرانی هست که توانستند با همکاری یک مامور عراقی شاغل در آشپزخانه از یکی از منافذ موجود در حمام اردوگاه فرار کرده و خود را به ایران برسانند.

در میان آثار بجا مانده از دوران اسارتش نقاشیهای زیبایی توجه ما را به خود جلب کرد که آزاده عزیزمان از آنها بهعنوان کارتهای هدیه دوران اسارت نام برد، این نقاشیها با هنرمندی آزاده عزیز «عباس فلاحی» نقاشی شده و به عنوان جایزه در مناسبتهایی به اسرا هدیه میشد.
انتهای پیام/
دیدار با اولین اسیر ایرانی! بیشتر بخوانید »