زندگینامه شهدا

عاشور بر جان شیاطین جهان رعشه می‌اندازد

عاشور بر جان شیاطین جهان رعشه می‌اندازد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، «رضا سلیمی مقدم» دلاورمردی از تبار عاشورائیان است که در سال‌های آغازین جوانی، راه جهاد و شهادت در پیش گرفت و جان شریف خود را فدای میهن اسلامی کرد.

وی ۵ تیر ۱۳۴۱ در هریس متولد شد و از آن‌جا که پدرش قاری قرآن بود، خیلی زود با کلام الهی مأنوس شد و در حفظ و قرائت تسلط یافت؛ تحصیلات خود را تا اخذ دیپلم ادامه داد و در همان دوران مسئولیت انجمن اسلامی دبیرستان شهید «مدنی» را عهده‌دار شد.

برادرش «بهلول»، در سال ۱۳۶۰ به درجه شهادت نائل آمد و این موضوع «رضا» را برای حضور در جبهه مصمم‌تر ساخت. وی به قافله مجاهدان پیوست و پس از مدتی حضور در جبهه‌های کردستان و جنوب، سرانجام در جریان عملیات والفجر یک هنگامی که فرماندهی دسته‌ای را در گردان فجر برعهده داشت، ۲۴ فروردین ۱۳۶۲ در شرهانی به شهادت رسید. پیکر مطهر وی مدت‌ها در منطقه باقی ماند و در سال ۱۳۷۸ توسط جست‌وجوگران نور، کشف و در زادگاهش به خاک سپرده شد.

این شهید والامقام، در دوران تحصیل خود در انشایی با موضوع «عاشورای خونین حسینی چه سرمشقی برای شما آموخت؟» دیدگاه‌های خود را درباره این حماسه بزرگ تاریخ چنین بیان کرده است که متن آن را از کتاب «فهمیده‌های آذربایجان» اثر «جلال شمع سوزان» می‌خوانیم:

سلام بر حسین (س)

سلام بر حسین ثارالله، سلام بر حسینی که پیامبر درباره او می‌فرماید: حسین از من است و من از حسینیم. سلام بر معلم شهادت و شهامت و فضیلت و بالاخره سلام بر او که حادثه عاشورا را آفرید و مکتبی بزرگ را پایه‌گذاری کرد. چهارده قرن پیش در ماه محرم حادثه‌ای را آفرید که نه‌تنها هنوز از خاطره‌ها محو نشده بلکه روز به روز بر شکوه و عظمت و جلالش نیز افزوده می‌شود.

حادثه عاشورا حادثه‌ای است بسیار قوی و نیرومند و مانند اقیانوس بیکران که در هر زمان جاری است. هر حادثه‌ای اینطور نیست هر قدر حادثه‌ای بزرگ باشد و قوی در مقابل اقیانوس زمان محکوم به مرگ و نیستی است. حداکثر این است که شبحی از آن در تاریخ می‌ماند. تازه آن هم کهنه می‌شود و کم‌کم جای خود را به حوادث قوی‌تری می‌دهد ولی عاشورا اینطور نیست.

عاشورا در حدود ۱۳۰۰ سال پیش درخشیدن گرفت و با ابدیت پیوند خورد. از حدود و قوانین مادی پا فراتر گذاشت و حاکم بر زمان‌ها و مکان‌ها شد و زمانه را با تمام قدرتش در مقابل خود تسلیم نمود. از دشت‌ها و دریاها عبور کرد و کوه‌ها و اقیانوس‌ها را در هم نوردید و به تمام جهان بشریت رسید و حتی از مرز جسم‌ها هم پا فراتر نهاده و به روح و روان بشر نیز نفوذ کرد. قلب‌ها را تسخیر کرد و حاکم بر عواطف و احساسات میلیون‌ها و شاید میلیاردها مردم آزادی‌طلب دنیا شد.

عاشورای حسینی به جان‌ها شجاعت و شهامت بخشید و در برابر هر ستمی، حس ستم‌شکنی ایجاد کرد. این درس عاشورای حسینی است که هر روز در سراسر جهان تکرار می‌شود و ستمگران بزرگ و کوچک را می‌لرزاند. این همان عاشورا است که در قلب ما ملت ایران شعله‌ور می‌شود و بر جان تمام ابر شیاطین بزرگ جهان رعشه می‌اندازد که هیهات من‌الذله که مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی.

این عاشورا است که رزمندگان ما را در جبهه‌‎های جنگ هر چه مصمم‌تر و پایدارتر می‌کند و آن‌ها هر روز بر دشمن کافر می‌تازند و در فکر آن هستند که دشمن متجاوز را از خاک عزیزشان به بیرون رانده و پوزه صدام را به خاک بمالند و به آمریکا و دیگر ابرقدرت‌ها بفمانند که ای آمریکا و ای سرمایه‌داران و ای کسانی که در فکر استثمار ملل محروم دنیا هستید بدانید که ما هرگز به زیر ذلت نخواهیم رفت و با شما مبارزه خواهیم کرد و تا شما را منزوی نکنیم از پای نخواهیم نشست زیرا رهبر ما حسین (ع) تن به ذلت و خواری نداد و دنیا در نظر ما کشتزاری است که میوه آن را در آخرت باید خورد.

ما از عاشورای حسین آموخته‌ایم که اگر در دنیا ظلم دیدیم علیه آن قیام بکنیم اگر در دنیا تباهی دیدیم باید آن را از بین ببریم و تمامی زنجیرهای اسارت را باید پاره کنیم و آزادانه و بدون هیچ‌گونه مانعی به زندگی ادامه دهیم. ما از عاشورای حسینی می‌آموزیم که خون بر شمشیر پیروز است حتی اگر دشمن به اندازه صد برابر ما باشد. ما با سلاح ایمان در مقابل دشمن می‌ایستیم و هرگز سستی به خود راه نمی‌دهیم و بالاخره پیروز هم می‌شویم.

تنها بدبختی یک ملت این نیست که از منافع طبیعی و سرمایه‌های اقتصادی خود بهره‌مند نشود، بلکه بدبختی و بلای بزرگ‌تر این است که یک ملت سرمایه‌های معنوی خود را نیز فراموش نموده و استفاده‌های لازم را از آن‌ها نکند این شعاری است که امام حسین (ع) در عاشورا می‌خواند و شمشیر می‌زد.

درست است که امام حسین (ع) در کربلا شهید شد و خانواده او به اسارت یزید درآمد. اما آیا نام حسین (ع) از دل‌ها کنده شد و از بین رفت؟ آیا هدف امام در همان موقع شهادت، به شهادت رسید؟ نخیر بطوری که نام و مکتب او روز به روز زنده‌تر می‌شود و بر پیروان او نیز افزوده می‌شود. در سایه خون امام حسین است که امروز اسلام بعد جهانی به خود گرفته است و نام او در دل تمام مسلمانان و غیر مسلمانان جهان زمزمه می‌شود و هر روز عده کثیری بر مکتب نجات بخش او روی می‌آوردند. در اقصی نقاط دنیا روز به روز انقلاب اسلامی بعد وسیع‌تری بخود می گیرد جوانان ایرانی و مسلمانان لبنان، فلسطین، فلیپین و … به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین‌مان لبیک می‌گویند و به سوی جنگ می‌شتابند تا هدف حسین را زنده بدارند و شعار هیهات من‌الذله او را حقیقت بخشند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عاشور بر جان شیاطین جهان رعشه می‌اندازد بیشتر بخوانید »

فرازی از زندگینامه شهید «احمدعلی کاظمی»

فرازی از زندگینامه شهید «احمدعلی کاظمی»

به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از ارومیه، «احمدعلی کاظمی کردلر» فرزند خلیل سال ۱۳۴۲ در قریه گل پاشین از توابع شهرستان ارومیه به دنیا آمد. بعد از طی دوران کودکی و اخذ مدرک دیپلم وارد حوزه علمیه تبریز شد و از آنجا برای ادامه تحصیل به دانشگاه مشهد رفت.

احمدعلی جوانی مومن و شخصی پایبند به احکام دینی بود و در انجام فرایض دینی کوتاهی نمی‌کرد. در راهپیمایی‌های قبل از انقلاب با مردم انقلابی همگام و همصدا بود و بعد از پیروزی انقلاب با همکاری در جهاد سازندگی مشغول به تاسیس اماکن فرهنگی از جمله کتابخانه بود و تابستان‌ها بعد از امتحانات خود با سپاه پاسداران در بخش تبلیغات احکام و قرآن همکاری و البته نقش مؤثری نیز داشت.

وی بسیار معتقد و علاقمند به امام خمینی (ره) بود، به طوریکه اغلب سخنرانی‌های ایشان را جمع آوری نموده بود. احمدعلی در طول مدت تحصیل هفت بار به جبهه‌های نبرد از طریق جهاد دانشگاهی اعزام شد و در اغلب جبهه‌های جنوب از جمله گیلان غرب، اسلام آباد، سومار، حاجی عمران و ایلام شرکت فعال داشت.

وی از تجاوزات رژیم صدام به حریم جمهوری اسلامی ایران سخت نگران بود و همیشه آرزو می‌کرد که کاش مدرسه‌ها را تعطیل می‌کردند تا در جبهه حضور می‌یافت. سرانجام بعد از مدت زمان طولانی حضور در جبهه ها، در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۳۶۵ در منطقه حاج عمران در عملیات بازپس گیری تپه شهداء در رویارویی با دشمن به شهادت رسید و پیکر پاکش مفقودالاثر شد.

در بخشی از وصیت نامه شهید کاظمی آمده است:

توصیه حقیر بر کسانی که شهادت نامه‌ای را می‌خوانند این است که در شناخت و معرفت احوال ائمه اطهار بیش از پیش تفحص و تحقیق کنند تا اینکه انشاءالله محبت آن‌ها به ائمه اطهار (س) همراه با معرفت باشد و باب شفاعت آنان بر روی خویش بدین وسیله مفتوح کنند.

به یقین و به تحقیق حضرت امام خمینی این یادگار سلاله پاک نبوی و محمدی و اسوه و نمونه مجسّم و ممثّل ولایت علوی و سمبل رشادت و شهامت و قیامت و استقامت حسینی است.

مدرسه ام و دانشگاهم را به سوی جبهه و کربلای حسین (ع) به همراه راهیان کربلا تغییر دادم که چون اینجا کعبه عشق است و نزدیکترین راه برای رسیدن به محبوب و حضرت دوست.

هان‌ ای دانشجویان و دانشگاهیان، به پا خیزید و بیرق و پرچم جنگ و جبهه را به دوش گیرید و عملا وارد مبارزه و مقاتله متعهدانه شوید. توصیه می‌نمایم معلومات علمی و تخصصتان را در امورات تحقیقی و پژوهشی جنگ به کار گیرید. زمینه ایجاد کنید که در نظام آموزشی و درسی و رشته‌های گوناگون، آثار کفر و الحاد محو و مضمحل شود. سلاطین و طواغیت به حاشیه گذاشته شود.

مادر مهربانم مصلحت اسلام اقتضاء می‌کند زینب وار استقامت کنید و سرافراز باشید فرزندی را که شیره جانت بود هاجر گونه به مسلخ عشق فرستادی.

انتهای پیام/ 

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فرازی از زندگینامه شهید «احمدعلی کاظمی» بیشتر بخوانید »

آگهی مجلس اربعین شهید «سیدخلیل بهشتی» + عکس

آگهی مجلس اربعین شهید «سیدخلیل بهشتی»+ عکس


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، «سید خلیل بهشتی» فرزند «میرعبدالله» ۲۰ دی سال ۱۳۴۳ در تبریز متولد شد. وی تحصیلات خود را تا پایان مقطع راهنمایی در زادگاهش ادامه داد و سپس به‌عنوان کارگر آلومینیوم‌کار به فعالیت پرداخت.

«سید خلیل» با آغاز جنگ تحمیلی در کسوت بسیجی، راهی جبهه‌ها شد و به جمع غواصان پیوست. وی پس از رشادت‌های فراوان، ۲۶ دی سال ۱۳۶۵ در عملیات «کربلای ۵» در شلمچه به شهادت رسید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای «بقائیه» محله «مارالان» تبریز به خاک سپرده شد.

تصویر زیر آگهی مجلس اربعین این شهید سرافراز به تاریخ ۶ اسفند سال ۱۳۶۵ است.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آگهی مجلس اربعین شهید «سیدخلیل بهشتی»+ عکس بیشتر بخوانید »

اکبر رفیعی دیزجی؛ جانباز قیام ۲۹ بهمن، شهید دفاع مقدس

اکبر رفیعی دیزجی؛ جانباز قیام ۲۹ بهمن، شهید دفاع مقدس


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، حضرت امام خمینی (ره) به‌عنوان رهبر کبیر انقلاب اسلامی همواره تاکید و توجه خاصی به طبقه مستضعف به‌ویژه کارگران جامعه داشتند؛ همین مسئله موجب ایجاد پیوند عمیق میان این قشر و نهضت اسلامی شده و این زمینه را به‌وجود آورد تا آن‌ها علی‌رغم مواجهه با مشکلات فراوان، با درک صحیح تحولات روز کشور، در جریان انقلاب اسلامی و سپس دفاع مقدس فعالانه وارد میدان عمل شوند و در این راه ضمن نشان دادن رشادت‌های بی‌بدیل، شهدا و ایثارگران فراوانی تقدیم میهن اسلامی کنند.

«اکبر رفیعی دیزجی» یکی از شهدای کارگر دوران هشت سال دفاع مقدس است که سال ۱۳۴۳ در محله قدس (قره‌آغاج) تبریز متولد شد. وی تحصیلا خود را تا پنجم ابتدایی ادامه داد و پس از آن وارد بازار کار شد.

«اکبر رفیعی دیزجی» در جریان قیام ۲۹ بهمن سال ۱۳۵۶ مردم تبریز حضور داشت و در این واقعه، مورد اصابت گلوله نظامیان رژیم پهلوی قرار گرفت و از ناحیه پا مجروح شد. وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در پایگاه مقاومت مسجد «سفید» واقع در خیابان بهار فعالیت می‌کرد و از افراد مؤثر در برنامه‌های فرهنگی و نظامی بود.

«اکبر رفیعی دیزجی» سال ۱۳۵۷ در شرکت «ایدم» تبریز استخدام شد و با شروع جنگ تحمیلی، با اشتیاق و علاقه فراوان در دوره آموزش اعزام به جبهه بسیج شرکت کرده و سپس به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل اعزام شد و بعد از ۴۵ روز حضور در جبهه آبادان، بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن، در تاریخ ۱۳ اسفند سال ۱۳۵۹ به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

«حسین رفیعی دیزجی» برادر این شهید والامقام درباره وی چنین روایت کرده است: «با این‌که ۱۶ سال بیشتر نداشت، در قیام ۲۹ بهمن مردم تبریز شرکت کرده و از ناحیه پا مورد اصابت گلوله قرار گرفته و مجروح شده بود. آن ایام من در تهران بودم و به همین دلیل خانواده به من اطلاع نداده بودند. در روزنامه، نامش را در میان اسامی مجروحین دیدم و شبانه آمدم تبریز و رفتیم بیمارستان. تازه متوجه شدیم او را از بیمارستان به زندان منتقل کرده‌اند. چند روز نگه داشتند و بعد از بررسی سوابق و بازجویی آزاد شد.

یادم هست پس از استخدام در شرکت «ایدم» و دریافت اولین حقوق، با یک جعبه شیرینی به منزل آمد. بسیار خوشحال بود. می‌خواست حقوقش را به پدرم بدهد که پدر قبول نکرد. وقتی که به جبهه اعزام می‌شد، اقوام در خانه‌ ما جمع شده بودند. «اکبر» از همه حلالیت گرفت و اعزام شد.

سال ۱۳۵۹ در ایستگاه هفت آبادان بر اثر اصابت ترکش دشمن به شهادت رسید و تشییع باشکوهی در تبریز برایش انجام شد».

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اکبر رفیعی دیزجی؛ جانباز قیام ۲۹ بهمن، شهید دفاع مقدس بیشتر بخوانید »

«لاله‌های سرخ ایدم»

«لاله‌های سرخ ایدم»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، در جریان دفاع مقدس کارگران همپای سایر اقشار فعالانه در جبهه‌ها حضور یافتند و سلحشوری‌های فراوانی از خود به نمایش گذاشتند؛ بخشی از این قشر زحمتکش نیز هنگامی که در سنگر تولید و خودکفایی مشغول کار و تلاش بودند، در اثر حملات هوایی رژیم بعثی به کارخانجات و مراکز صنعتی کشورمان، مظلومانه به شهادت رسیدند.

با نگاهی اجمالی به تألیفات در حوزه دفاع مقدس، می‌توان گفت که به نقش مهم این قشر زحمتکش در دوران دفاع مقدس کم‌تر پرداخته شده است. یکی از کتاب‌های خواندنی درباره شهدای جامعه کارگری، کتاب «لاله‌های سرخ ایدم» است که زندگی‌نامه و خاطراتی از 16 شهید سرافراز کارگر را روایت می‌کند.

این کتاب در 128 صفحه به همت موسسه فرهنگی هنری قدس توسط «محمدحسین احمدزاده» نگارش شده و در انتشارات معبر آسمانی (وابسته به اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس آذربایجان شرقی» در سال 1400 به چاپ رسیده است. از ویژگی‌های جالب این کتاب، انتشار تصاویر، اسناد و مدارکی از این شهیدان به صورت تمام رنگی است.

در بخشی از مقدمه این کتاب آمده است:

«با هجوم دشمن، مردم انقلابی ایران اسلامی با هدایت رهبر کبیر انقلاب، راهی جبهه‌های نبرد شده و در سایه‌ی نفس قدسی حضرت امام، مقابل دشمن صف آرایی کردند. شوق حضور در صحنه‌های نبرد به قدری شورانگیز بود که در میان رزمندگان اسلام از هر قشری (دانش آموز، دانشجو، کارمند، کارگر و…) حاضر شده و خیل کثیری از آن دلاورمردان نیک روزگار به قافله‌ی شهیدان پیوستند.

مرور سبک زندگی این عزیزان، می‌تواند سرمشق و الگوی کسانی باشد که امروز در مراکز صنعتی و تولیدی به کار مشغولند و در سنگر خودکفایی تلاش می‌کنند.»

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«لاله‌های سرخ ایدم» بیشتر بخوانید »