نماد سایت مجاهدت

«غروب هشتم اسفند»، بیانگر تاریخ ایران در خارج از مرزهاست/ موزه تخصصی آزادگان، مروری بر خاطرات آزادگان از زندگی در دوران اسارت است

«غروب هشتم اسفند»، بیانگر تاریخ ایران در خارج از مرزهای آن/ موزه تخصصی آزادگان، بیانگر خاطرات آزادگان از زندگی در دوران اسارت است


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس مستقر در محل سی‌وچهارمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران؛ آیین رونمایی از کتاب‌های «غروب هشتم اسفند»، «تکه‌های کوچک سیب»، «پنج خطی» و «مثل صفحه شطرنج» به‌همت انتشارات پیام آزادگان، ظهر امروز (سه‌شنبه) در نمایشگاه کتاب، غرفه مجمع ناشران انقلاب اسلامی برگزار شد.

در ابتدای این مراسم، «فرزانه قلعه‌قوند» نویسنده با بیان اینکه ما امسال در انتشارات پیام آزادگان چهار کتاب داریم که تازه‌نشر است، اظهار داشت: انتشارات پیام آزادگان، تنها ناشر تخصصی دوران آزادگان و اسارت است؛ ما مطالبمان را راستی‌آزمایی می‌کنیم و سراغ کسانی که خاطراتی از آن‌ها در کتاب‌ها ذکر شده است، می‌رویم.

قلعه‌قوند در معرفی اولین کتاب با نام «مثل صفحه شطرنج» افزود: کتاب «مثل صفحه شطرنج» به نویسندگی «صفر عبدالملکی» آزاده مفقودالاثر منتشر شده است. این کتاب، خاطرات این آزاده مفقودالاثر است که در اردوگاه تکریت ۱۵ زندانی بود.

این نویسنده کتاب ادامه داد: سخت‌ترین لحظه، لحظه اسارت است؛ چون کسی که به جبهه می‌رود یا آمادگی شهادت دارد یا اینکه سالم به آغوش خانواده‌اش بازگردد، اما انتظار اسارت ندارد.

در ادامه، در رونمایی از کتاب «غروب هشتم اسفند»، «جمشید سرمستانی» نویسنده کتاب اظهار داشت: من سال ۱۳۶۹ از اسارت آزاد شدم و به ایران بازگشتم و دو، سه ماه بعد، نوشتن خاطراتم را آغاز کردم تا روزهای اسارت را فراموش نکنم، اما در ابتدا قرار نبود این خاطرات را به کتاب تبدیل کنم.

وی افزود: سال ۱۳۹۴ شروع به بازنویسی خاطراتم کردم و از آنجایی که در حوزه زبان فارسی کار می‌کردم، تصمیم گرفتم این کتاب را با استفاده از کمترین واژگان بیگانه و به زبان فارسی بنویسم. 

سرمستانی ادامه داد: کارشناسان انتشارات پیام آزادگان به من گفتند: «شما با این روش نمی‌توانید با خواننده ارتباط برقرار کنید. متن کتاب شما باید به زبان روزمره باشد.»؛ به همین خاطر من شروع به بازنگری کتاب به زبان روزمره کردم و خاطراتم را به‌صورت جزئی‌تر منتشر کردم و از دوستانم که در هر داستان از آنها خاطره نقل کرده بودم، خواستم که هر خاطره که مربوط به حضور آنهاست را به‌صورت مکتوب تأیید کنند و آن را در آخر کتاب آوردم تا سندیت کتاب و وقایع آن زیر سوال نرود.

وی در مورد انتخاب نام کتاب گفت: روز هشتم اسفند، آخرین زمانی است که پیش از اسارت در ایران و جبهه خودی بودم. ما پاتک‌های دشمن را دفع می‌کردیم، اما در جایی بودیم که مهمات به سختی به ما می‌رسید. در انتها هم زمانی که دشمن احساس کرد مهمات به ما نمی‌رسد، پاتک‌های خود را بیشتر کرد.

سرمستانی افزود: سربازان عراقی میان ما نارنجک پرتاب کردند، مواضع ما را گرفتند و ما در محاصره آب و دشمن قرار گرفتیم و راهی برای بازگشت نداشتیم. شب پیش از این اتفاق می‌توانستیم به عقب بازگردیم، اما دستور عقب‌نشینی نداشتیم. ما در آنجا برای اولین بار سربازان عراقی را بالای سر خود دیدیم.

نویسنده کتاب گفت: من روز هشت اسفند ۱۳۶۲ اسیر شدم. بیشتر وقایعی که در کتاب غروب هشتم اسفند آمده‌اند، مربوط به اردوگاه «بین‌القپسین» هستند که به «رمادی ۲» یا «کمپ ۷» نیز معروف بود. این اردوگاه مخصوص نوجوانان آزاده بود؛ یعنی کسانی که بین ۱۵_۱۸ سال سن داشتند. این‌ها را از اردوگاه موصل که اسرای عملیات خیبر بودند، جدا کرده بودند. ما را به این اردوگاه برده بودند و با هم حدود ۴۰۰ نفر بودیم.

وی ادامه داد: هر اردوگاه را یک «قَپَس» می‌گفتند و از آنجایی که اردوگاه ما، میان دو قپس بود، به آن «بین‌القپسین» می‌گفتند. آن‌ها ما را به این هدف آنجا بردند تا کار تبلیغی بزرگی را علیه جمهوری اسلامی انجام دهند.

سرمستانی گفت: وقتی برای اولین بار وارد اردوگاه می‌شدیم، سربازان عراقی همه را از زیر لگد، چوب و… رد می‌کردند و هیچ ملاحظه‌ای هم نمی‌کردند که به مکان‌های حساس بدن آسیب نزنند.

نویسنده کتاب در مورد ویژگی کتاب خود بیان داشت: این کتاب با رویکرد تاریخ‌نگاری نوشته شده و وقایعی از تاریخ کشور ما که در خارج از مرز‌های آن اتفاق افتاده‌اند را نشان می‌دهد؛ به همین خاطر کتاب خوبی است برای کسانی که می‌خواهند در این حوزه پژوهش کنند.

در ادامه «رحیمی» برادر «میثم رحیمی» نویسنده کتاب «تکه‌های کوچک سیب» اظهار داشت: برادر من به حوزه ادبیات علاقه‌مند بود و قلم خوبی برای نویسندگی داشت و می‌خواست اولین تجربه نویسندگی او بیان خاطرات اسارت پدرم «حسینعلی رحیمی» باشد.

وی افزود: پدرم در ابتدا راضی نمی‌شد تا خاطراتش ثبت و ضبط شوند؛ چون فکر می‌کرد شنیدن آن‌ها روحیات مخاطبان را می‌آزارد، اما من و برادرم به‌صورت پنهانی و زمانی که پدرم در جمعی به بیان خاطرات خود می‌پرداخت، آن‌ها را ضبط می‌کردیم. به مرور پدرم راضی به بیان خاطرات خود شد، اما به صورت پنهانی و فقط با برادرم؛ جایی که خواهر و مادرمان نباشند تا از شنیدنشان ناراحت شوند. برادرم با اشک و گریه آن خاطرات را پیاده می‌کرد.

رحیمی ادامه داد: پدرم می‌گفت تا زمانی که من زنده هستم، این کتاب منتشر نمی‌شود. در دومین سالگرد رحلت پدرم، اولین نسخه این کتاب بیرون آمد. خیلی از روحیات پدرم را در کتاب می‌بینید.

در ادامه «فرزانه قلعه‌قوند» نویسنده در مورد نحوه انتخاب نام این کتاب، اظهار داشت: شما در این کتاب می‌توانید از کودکی شهید رحیمی بدانید که با لهجه نجف‌آبادی تعریف شده‌اند. شهید رحیمی فردای مراسم عقدشان مجروح شد و به اسارت درآمد. سیب، سنبل عشق و محبت است و آن دسته از سربازان عراقی که انسانیت در رگشان بود و یا شیعه بودند، ظاهر مجروح رحیمی را می‌دیدند و تکه‌های کوچک سیب را در دهانش می‌گذاشتند.

وی در ادامه در معرفی کتاب «پنج خطی» گفت: کتاب «پنج خطی» خاطراتی هستند که «عبدالکریم مازندرانی» آن‌ها را جمع‌آوری کرده و هر کدام در حداکثر پنج خط بیان شده‌اند. این کار از فضای مجازی آغاز شده است. مازندرانی روز تولدش در اسفند ۱۳۶۵ به اسارت درآمد.

در ادامه «اخگرپور» از اسرای دفاع مقدس اظهار داشت: خاطرات آزادگان دفاع مقدس برای نسل آینده بسیار آموزنده است. میان نسل ما و نسل آینده، شکاف وجود دارد.

وی افزود: داستان «پطروس فداکار» را طوری برای ما نقل کرده‌اند که در وجود ما نهادینه شد، اما بعد‌ها متوجه شدیم که تمام آن واقعیت نداشته است؛ ولی ما پطروس‌های فداکار زیادی داشتیم که یا به شهادت رسیده‌اند یا در تخت‌های بیمارستان‌ها بستری هستند.

این آزاده دفاع مقدس با اشاره به لزوم وجود موزه تخصصی آزادگان گفت: موزه اسارت یا موزه تخصصی از آزادگان، موزه‌ای است که سایر مردم به‌وسیله آن، می‌توانند بدانند یک اسیر در دوران اسارت چگونه زندگی می‌کرده است. می‌توانیم در این موزه آثار هنری آزادگان در دوران اسارت را به نمایش بگذاریم.

سی‌وچهارمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران با شعار «آینده خواندنی است»، از ۲۰ تا ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ در مصلی امام خمینی (ره) تهران و همزمان به‌صورت مجازی در «ketab.ir» در حال برگزاری است.

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

خروج از نسخه موبایل