به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، سوم مرداد سال ۱۳۳۹ داریوش در خانوادهای که پدر از کارگری روزی به دست میآورد به دنیا آمد. جوانی فعال و معتقد به احکام قرآن و اسلام بود. بعد از پایان دوره متوسطه در رشته ریاضی دیپلمش را گرفت و در سال ۱۳۶۴ ازدواج کرد که حاصل آن یک دختر به نام زینب شد.
داریوش که بعدها نام خود را به مجتبی تغییر داد. علاقه زیادی به قرآن، مسجد و جلسات مذهبی داست و همین امر باعث انس و الفت او با خدا و اهل بیت (ع) شده بود. مجتبی با وجودی که در جهاد سازندگی کردستان مشغول به کار بود سال ۱۳۶۵ در آخرین حضور خود در جبهه به عنوان بسیجی به نبرد با دشمن بعثی پرداخت و سرانجام در عملیات کربلای ۵ در شلمچه به شهادت رسید.
جمعی از اعضای جامعه قرآنی کشور به نیابت از قاریان، حافظان و فعالان قرآنی در سری دیدارهای هفتگی خود با خانواده شهدای قرآنی این هفته به دیدار خانواده شهید داریوش اصل جوادیان از قاریان و فعالان قرآنی رفتند. در این دیدار محمد کرمانی از قاریان بین المللی، محمد آزادی از قاریان بین المللی، محمد جواد مکرمی مسوول از گروه همخوانی محراب و رحیم قربانی رئیس سازمان قرآن و عترت بسیج سپاه حضور داشتند.
قربانی در ابتدای این دیدار با اشارهای به سابقه قرآنی شهید داشت و گفت: شهید داریوش اصل جوادیان از شاگردان استاد موسوی بلده و یکی از ۲۶ شهیدی بودند که در جلسات ایشان شرکت داشتند. همه این ۲۶ شهید از قرآن آموزان دارالتحفیظ بودند که حتی در حال حاضر هم نام و یادشان در جلسات قرآن زنده است و هر هفته زمان حضور غیاب قرآن آموزان کلاس، نامشان در جلسه برده میشود.
همسر شهید در این دیدار بیان داشت: ما سال ۱۳۶۴ ازدواج کردیم و در طول زندگی ایشان مدام به کردستان رفت و آمد داشت. هر بار که به جبهه میرفت مسوولیت کاری داشت، برای عملیات کربلای ۵ وقتی از رئیس خود خواست که به جبهه برود اجازه نداد، گفته بود تو بچه کوچک داری، زینب آن زمان ۲ ماه و نیم داشت، به خاطر همین از طریق سپاه محمد رسول الله (ص) به عنوان بسیجی رفت. نرفتن به جبهه باعث عذاب وجدانش میشد. میگفت نمیتوانم ببینم همرزمانم وارد جبهه میشوند و من اینجا بمانم.
وی در خصوص فعالیتهای قرآنی شهید گفت: ما خیلی اطلاعی از فعالیتهای ایشان نداشتیم چرا که این فعالیتها را از قبل ازدواج شروع کرده و ادامه داده بود، اما به واسطه تمریناتی که در خانه انجام میداد متوجه میشدم صدای خوبی دارد و همیشه در مسجد و هیئت نوحه میخواند و در محرم و صفر برنامه داشت. بیشتر اوقات فراغتش را تمرین نوحه و قرآن میکرد، ضمن اینکه در مسجد حضرت ابوالفضل کلاس قرآن داشت.
همسر شهید با بیان خاطرهای از روزهای زندگیاش با شهید اصل جوادیان گفت: ما یک سال بیشتر باهم زندگی نکردیم و من در طول این مدت واقعا بدیای از ایشان ندیدم. جالب است یکبار وقت بیرون آمدن از مسجد دیده بود کاروانی در حال رفتن به قم هستند، او بدون حضور ذهن اینکه ازواج کرده و باید اطلاع دهد فقط از روی شوقی که به زیارت داشت سوار اتوبوس شده و رفته بود قم. شب خیلی دیر وقت به منزل آمد و من هم نگران شدم، با شرمندگی گفت من فراموش کردم به شما بگویم.
وی در ادامه با یادآوری روحیه شهادت طلبی همسرش تصریح کرد: همیشه میگفت من شهید میشوم و تو همسر شهید میشوی، به پدر و مادرش هم این موضوع را گفته بود و مدام حرف از شهادت میزد. من هم احتمال این اتفاق را با توجه به اینکه مدام در جبهه بود میدادم. هر زمان از جبهه صحبت میکرد میگفت آنجا همه زندگی است، با اینکه جنگ ترس دارد و ماهم میترسیم، اما به خاطر خدا بر ترسمان غلبه میکنیم.
این همسر شهید دوران دفاع مقدس در ادامه گفت: ۹ سال پیکر شهید مفقود بود تا اینکه خبر رسید و پیکرش بازگشت. اینطور که تعریف کردند خمپاره یا موشک به ماشین خورده و به شهادت رسیده است.
انتهای پیام/ ۱۴۱
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است