مجاهدت

وجه امتیاز شهید توسلی در میان برادرانش/ حیرت اساتید از نقاشی شهید از امام+ عکس


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، جمعی از اعضای جامعه قرآنی به نیابت از قاریان، حافظان، مربیان و فعالان قرآنی در سری دیدار‌های خود با خانواده شهدا در ایام سالروز رحلت امام خمینی (ره) به دیدار خانواده شهیدان سید محمدرضا و زین‌العابدین توسلی رفتند.

در این دیدار که رحیم قربانی مسوول قرآن و عترت بسیج سپاه محمد رسول الله (ص) و مهدی حسینی مدیر دارالقرآن نهاجا مهمانان را همراهی می‌کردند، تعدادی از اعضای گروه تواشیح محمد رسول الله (ص) به اجرای قطعه شعری در مدح امام رضا (ع) پرداختند و برادر شهید که خود از جانبازان دوران دفاع مقدس به ذکر خاطراتی از برادران شهیدش به ویژه شهید زین العابدین که از شهدای قرآنی بود پرداخت.

برادر شهید در بیان خاطراتی از شهید زین العابدین اظهار داشت: ما زین العابدین را سعید صدا می‌کردیم. یک خاله‌ای داشتیم که شوخ بود و می‌گفت، چون اسم زین العابدین سخت است من می‌گویم سعید. مادرم هنگامی که زین العبادین را باردار بود، یک شب درد زیاد بر او مستولی می‌شود. همان شب خواب آقایی را می‌بیند که به او می‌گوید به زودی دردت خوب می‌شود. گویا آن آقا خودش را زین العابدین معرفی کرده بود، فردای آن روز مادرم وضع حمل می‌کند و وقتی متوجه می‎شود بچه پسر است اسم او را زین العابدین می‌گذارد.

وی افزود: برادرم از بچگی رفتارش با دیگر بچه‌ها فرق داشت. در سن پنج و شش سالگی وقتی همه دور سفره نشسته بودیم اگر کسی در میزد او اولین کسی بود که در را باز می‌کرد و همیشه در ادب و اخلاق پیش قدم بود. ما همه دست بوسی پدر و مادر را از او یاد گرفتیم. متولد سال ۱۳۳۷ بود و وقتی درسش را خواند به خاطر روابط و کاری که داشت مدام در مسجد و هیئت رفت و آمد می‌کرد. هم خطاط و هم نقاش زبردستی بود. قبل از انقلاب عکس سه در چهار و سیاه سفیدی از امام به دستش رسید که آن را به صورت رنگی با گواش نقاشی کرد. نقاشی فوق العاده شد به طوری که هرکس آن را می‌بیند تعجب می‌کند چرا که بسیار متبحرانه کشیده شده است. همه خط‌هایی که دارد شاخص است. هم حافظ هم قاری و هم خطاط بود. روش قرائتش را هم از استاد منشاوی پیروی می‌کرد.

این جانباز دوران دفاع مقدس در خصوص برادر شهیدش بیان کرد: من شروع کننده مسیر رفتن جبهه بودم و اصلا فکر نمی‌کردم بمانم، اما شهدا را از آخر می‌چینند و برادرم به شهادت برسد. وقتی سعید (زین‌العابدین) در عملیات گیلان غرب شهید شد ما خبری از او نداشتیم تا اینکه بعد ۸ ماه پیکرش آمد. در این چند ماه انتظار، مادرم خیلی بی‌تابی می‌کرد. هر جا صدای موتوری می‌شنید می‌گفت زین العابدین آمد. برای همین تلاش کردیم پیکرش را پیدا کنیم.

توسلی ادامه داد: برای آوردن پیکرش به غرب رفتیم. محمدرضا هم همراه ما بود که مارش عملیات رمضان را زدند، همانجا محمدرضا از ماشین پیاده شد و رفت برای عملیات، مدتی بعد هم او به شهادت رسید. من نمی‌خواستم برای تشییع برگردم، هرچه یکی از دوستان اصرار کرد که الان پدر و مادرت به تو احتیاج دارند قبول نکردم، آخرسر گفتیم استخاره می‌گیریم، آیه «و بالوالدین احسانا» آمد و من برگشتم.

سهم یک خانواده از سفره انقلاب با یک جانباز و ۲ شهید/ زین العابدین گل سرسبد بچه‌های خانواده بود

وی درباره فعالیت‌های قرآنی شهید زین العابدین افزود: ما قبل از انقلاب در دولت آباد ساکن بودیم، زین العابدین چند دوست داشت که در محله غیاثی زندگی می‌کردند که تعدادی از آنان شهید شدند. در مسجد جلسات قرآنی داشتند و تدریس می‌کردند آقای صادقی از دوستانشان سه برادر بودند که هر سه شهید شدند.

این برادر شهید دوران دفاع مقدس تصریح کرد: زین العابدین سه ماه بعد از اینکه ازدواج کرد به شهادت رسید. در نوجوانی نماز شب‌هایش را خوب به خاطر دارم، من بیدار نمی‌شدم، ولی می‌دیدم که او نماز می‌خواند از نظر اخلاق و هوش واقعا شاخص بود. هم لیاقت و هم سعادت شهادت را داشت. 

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

خروج از نسخه موبایل