خاطرات رزمندگان

رونمایی از ۱۵ عنوان کتاب دفاع مقدس در لرستان

رونمایی از ۱۵ عنوان کتاب دفاع مقدس در لرستان


«عصمت دهقانی» مدیر ادبیات اداره کل حفظ آثار دفاع مقدس لرستان در گفت‌وگو با خبرنگار دفاع‌پرس لرستان اظهار داشت: همزمان با ایام الله دهه مبارک فجر از ۱۵ عنوان کتاب دفاع مقدس لرستان رونمایی می‌شود.

دهقانی با بیان اینکه همه این کتاب‌ها به قلم نویسندگان لرستانی و توسط ناشران این استان به چاپ رسیده‌اند، افزود: محتوای این کتاب‌ها شامل، خاطرات رزمندگان، تاریخ شفاهی، فیلمنامه، نمایشنامه و کتب اسنادی و پژوهشی است.

مدیر ادبیات و تاریخ اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس لرستان با اشاره به اینکه در هفته دفاع مقدس سالجاری نیز از ۱۵ عنوان کتاب دفاع مقدس در لرستان رونمایی شد، گفت: لرستان سرشار از سوژه‌های ناب برای نگارش کتاب‌های فاخر حوزه ایثار و شهادت است که این امر همت متولیان فرهنگی استان را می‌طلبد که در چاپ و انتشار این کتب با اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس لرستان همکاری داشته باشند.

وی تصریح کرد: نویسندگان لرستانی در سال‌های اخیر در حوزه دفاع مقدس فعالیت قابل توجهی داشته اند و در گونه‌های مختلف ادبی آثاری را به چاپ رسانده اند که مورد توجه مخاطبان قرار گرفته است.

این نویسنده حوزه دفاع مقدس، گریزی به کارگاه‌های نویسندگی اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس لرستان زد و خاطر نشان کرد: با توجه به استقبال نویسندگان و نوقلمان از کار گاه‌های توانمندسازی نویسندگان، در ماه‌های آتی کارگاه حضوری ویراستاری و فیلم نامه نویسی نیز برگزار می‌شود.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

رونمایی از ۱۵ عنوان کتاب دفاع مقدس در لرستان بیشتر بخوانید »

ابتکار شهید «رهبری» برای سفره هفت‌سین رزمنده‌ها

ابتکار شهید «رهبری» برای سفره هفت‌سین رزمنده‌ها


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، آغاز سال نو و عید نوروز از جمله مهم‌ترین مناسبت‌هاست که همه افراد تلاش می‌کنند به دور از هر مشغله‌ای، آن لحظات را کنار خانواده خود سپری کنند. در این میان، رزمندگان کشورمان در سال‌های دفاع مقدس که برای دفاع از میهن اسلامی در جبهه‌های نبرد حضور داشتند، خاطرات ویژه و درعین حال دلچسبی از سپری کردن این دقایق در سنگرهای مبارزه دارند که خواندن آن‌ها خالی از لطف نیست.

زنده‌یاد «بیوک آسایش جاوید» رزمنده و مداح نامدار تبریزی در کتاب «پابه‌پای یاران» اثر «رضا قلی‌زاده علیار» خاطره جالبی از برگزاری مراسم تحویل سال در جبهه‌ها بیان کرده که آن را در ادامه می‌خوانید:

عید نزدیک بود و ما هم عید نوروز سال ۱۳۶۲ را در جبهه ماندیم و موقع تحویل سال همه جمع شدیم توی حسینیه‌ گردان. روزهای عید چند روحانی از تبریز مهمان گردان کربلا بودند؛ حاج میرزا نجف آقازاده، حاج آقا کرمی و…

شهید علی‌اکبر رهبری گفت: «حاج آقا موقع تحویل سال هفت سین درست می‌کنیم چطوره؟»

گفتم: «ول کن این رسم و رسوم باستانی را، این‌جا جبهه است»

گفت: «چه عیبی دارد؟ از وسایل نظامی هفت سین می‌چینیم!»

چیزی نگفتم. بعد رو به «جمشید نظمی» گفت: یک جایی را این دور و بر می‌شناسم که لاله‌زار است، درّه است اما تا چشم کار می‌کند لاله روئیده، بروید آن‌جا برای موقع تحویل گل بچینید.»

آدرس را گفت و سه نفره راه افتادیم؛ جمشید، اصغر دیزجی و من. آدرسی که رهبری داده بود از محل استقرار گردان ما فاصله‌اش زیاد بود. به هر مصیبتی بود پیدا کردیم. جای زیبایی بود و کاملا حال و هوای عید نوروز داشت. در گوشه‌ای از دره لاله‌ها، یک خودروی سوخته عراقی مانده بود.

شروع کردیم به چیدن لاله‌ها. گل‌ها را با احتیاط از ساقه می‌چیدیم که بتوان داخل لیوانی گلدانی چیزی گذاشت. بهار را با تمام وجود حس می‌کردیم و نمی‌خواستیم از آن فضای عطرآگین جدا شویم.

به گردان اعلام کردیم بیایید حسینیه که مراسم تحویل سال داریم. بزرگ‌ترها و روحانی‌ها در صف اول نشستند و حسینیه پر شد از نیرو. بیش‌تر نیروهای گردان بسیجی بودند و جوان، بعضا هم نوجوان. به برکت همین نیروهای پاک و مخلص امیدمان به استجابت دعا بیش‌تر احساس می‌شد.

حسینیه را به وسیله لاله‌ها به شکل زیبایی تزیین دادیم و قبل از دعا از سفره هفت سین پرده‌‎برداری شد؛ سرنیزه، سیم‌بر، سیم‌چین، سنبه، سیم خاردار و… دیگر وسایل نظامی مثل کلاه آهنی، نارنجک، مین و… سعی کرده بودند فضایی درست کنند با حال و هوای جبهه. اتفاقا همه با دیدن این طرح ابتکاری خوشحال شدند، عید بود دیگر.

تا جایی که یادم می‌آید موقع تحویل سال، بعد از نماز ظهر و عصر بود. نماز جماعت خواندیم و بعد هم دعای تحویل سال؛ یا مقلب القلوب و الابصار، يا مدبر الليل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال…

همه با جان و دل دعا می‌خواندند و از خداوند متعال می‌خواستیم گناهانمان را عفو کند سلامتی امام خمینی (ره)، پیروزی رزمندگان اسلام، نابودی دشمنان اسلام و…

یکی از روحانیون مجلس سخنرانی کرد و بعد هم بچه‌ها رفتند به چادرهایشان. منطقه دشت عباس محدوده استقرار لشکر عاشورا در آن روز شاهد دید و بازدید رزمنده‌ها از همدیگر بود. به دیدن دوستانشان از این گردان به آن گردان، از این واحد به آن واحد، از این چادر به آن چادر و… هوای بهاری جنوب بسیار دلچسب و فرح‌انگیز بود.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ابتکار شهید «رهبری» برای سفره هفت‌سین رزمنده‌ها بیشتر بخوانید »

لشکر عاشورا به روایت «با تو می‌مانم»

«با تو می‌مانم»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، چاپ مجدد کتاب «با تو می‌مانم» خاطرات سردار «جمشید نظمی ادیب» پس از گذشت هشت سال به همت انتشارات شهید کاظمی صورت پذیرفت. چاپ قبلی این اثر توسط نشر صریر و در سال 1393 در اختیار مخاطبان قرار گرفته بود.

«با تو می‌مانم» مجموعه خاطرات حاج «جمشید نظمی» در 632 صفحه به شكل مصور رنگی است که سال 1400 مجوز نشر گرفت و پاییز امسال برای دومین‌بار با شمارگان 500 نسخه چاپ شد. رضا قلی‌زاده، نویسنده این کتاب از تغییراتی در متن، محتوا و طرح روی جلد اثر خبر داد و ابراز داشت این مجموعه خاطرات در چاپ اول هم مورد پسند مخاطبان بسیاری قرار گرفته بود؛ حتی فاصله چندین‌ساله بین چاپ اول و دوم نیز باعث نشده ذوق خواندن روایت مذکور از خاطر دوستداران ادبیات پایداری کم‌رنگ شود.

«جمشید نظمی» فرزند استاد «علی نظمی تبریزی» متولد 1339 در تبریز است که نوجوانی‌اش همزمان شد با اتفاقات پرفراز و نشیب انقلاب اسلامی و پیروزی شکوهمند آن. قبل از آغاز جنگ به نهاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و با شروع دفاع مقدس، در جبهه‌های جنوب و غرب حضور یافت و به دفعات مجروح و بستری گشت. ماه‌ها و سال‌های حضور راوی در خطوط مقدم نبرد علیه ارتش صدام باعث گشته حوادث حساس و ماجراهای شگفتی را از سر بگذراند که ماحصل آن، حالا خاطرات خاص و خواندنی به یاد مانده از سال‌های جنگ و دفاع و حماسه است.

ویژگی منحصر‌بفرد کتاب «با تو می‌مانم»، روایت آخرین نبرد سردار رشید اسلام، ‌«مهدی باکری» حین عملیات بدر در اسفند 1363 داخل خاک عراق است که «جمشید نظمی» با تمام جزئیاتش به چشم دیده و آنجا حضور داشته و لحظات پایانی زندگی فرمانده بی‌بدیل لشکر 31 عاشورا در کنارش مانده تا شهادت آن سردار عاشورایی در قلب تاریخ ثبت شود.

«رضا قلی‌زاده» نویسنده‌‌ حوزه ادبیات و فرهنگ دفاع مقدس درباره مراحل تدوین کتاب حاضر بیان داشته است: حدوداً 60 ساعت مصاحبه با راوی داشتم و مدت‌زمان هشت‌ساله‌ی تدوین و نگارش تا چاپ خاطرات طی سال‌های 1386 تا 1393 سپری شد و این بار انتشارات شهید کاظمی در استان قم پیش‌قدم شد تا چاپ مجدد این کتاب را بر عهده گیرد که نهایتاً با پیگیری راوی و جدیت این انتشارات در نشر کتب خواندنی دفاع مقدس و حمایت اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس آذربایجان شرقی، این اقدام ارزشمند صورت پذیرفت.

‌بخش پایانی فیلم سینمایی «موقعیت مهدی» به کارگردانی هادی حجازی‌فر، برگرفته از گفته‌ها و خاطرات سردار جمشید نظمی در کتاب «با تو می‌مانم» است.

چاپ جدید کتاب «با تو می‌مانم» همزمان با سالروز آزادسازی سوسنگرد در بیست و پنجم آبان ‌در سالن همایش‌های مصلای اعظم امام خمینی تبریز با حضور مسئولین استانی و جمعی از رزمندگان تبریزی شرکت‌کننده حین محاصره و آزادسازی سوسنگرد همچنین علاقه‌مندان و فعالان حوزه فرهنگ ایثار و شهادت رونمایی شد.    

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«با تو می‌مانم» بیشتر بخوانید »

تسکین دردهایمان خواندن آیاتی از قرآن بود

تسکین دردهایمان خواندن آیاتی از قرآن بود


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، از جمله تجربه‌های مشترک آزادگان عزیز کشورمان در سال‌های سخت اسارت که در خاطرات آنان به وفور انعکاس یافته است، انس با قرآن کریم و کلام الهی برای کسب آرامش و رهایی از تألمات روحی و جسمی است.

«محمد اکبرپور غازانی» از رزمندگان آذربایجان شرقی که مدت 78 ماه در اردوگاه‌های مخوف رژیم بعثی زندانی بود، در کتاب «بچه‌های لشکر عاشورا» اثر «رضا قلی‌زاده علیار» خاطره جالبی از تلاوت قرآن در روزهای دشوار اسارت بیان کرده که آن را در ادامه می‌خوانید:

نخستین روزهای اسارت با تلخی و سختی‌هایی همراه بود که تا آن موقع تجربه نکرده بودیم. باید هر روز ساعت‌ها به سؤالات بازجوهای بداخلاق و خشن و بی‌رحم ارتش صدام پاسخ می‌دادیم؛ «مال کدام لشکری؟ فرماندهتان کی بود؟ قرار بود از کجا حمله کنید؟ پاسداری یا بسیجی؟ و …»

به قدری این سؤالات را پرسیده بودند که از تکرارشان حالم به هم می‌خورد. دو هفته‌ای از اسارتمان می‌گذشت و غیر از سر دواندن و شکنجه و بازجویی‌های پی در پی چیزی ندیده بودیم. پس از سرگردانی و آوارگی در استخبارات بصره و بغداد بالاخره ما را به اردوگاه موصل منتقل و در آسایشگاه‌های مختلف تقسیم کردند. همگی خسته بودیم و احتیاج داشتیم استراحت کنیم اما عراقی‌ها از هیچ آزار و اذیتی کوتاهی نمی‌کردند. آن روز هم پس از کتک‌کاری مفصل هر کس گوشه‌ای از اتاق خزیده بود و نای حرف زدن نداشتیم. با چهره‌ای غم گرفته همدیگر را نگاه می‌کردیم و سکوت عجیبی بر آسایشگاه حاکم بود.

– «کسی از حفظ قرآن می‌داند؟»

این تنها صدایی بود که سکوت کُشنده‌ی آسایشگاه را شکست. کسی حرفی نزد و صدا دوباره در آسایشگاه پیچید: «یکی چند آیه قرآن بخونه تا از این رخوت و سستی خلاص شویم.» اتفاقات روزهای اخیر همه چیز را از یادم برده بود. برگشتم سمت صدایی که دنبال قاری قرآن می‌گشت از گوشه‌ی آسایشگاه.

گفتم: «من می‌تونم بخونم!» همهمه‌ی عجیبی در آسایشگاه پیچید و انگار تسکین دردهایمان خواندن آیاتی از قرآن بود. بچه‌ها با نگاه‌های خسته و بی‌رمق نگاهم می‌کردند و منتظر که خواندن را شروع بکنم.

صدایم که در فضای آسایشگاه پیچید بیش‌تر بچه‌ها گریه کردند. در آن لحظات سخت و دلگیر جز نوای قرآن چیز دیگری نمی‌توانست مرهم زخم‌هایمان باشد. دو آیه آخر از سوره‌ی فجر را با لحن و سبک «عبدالباسط» از حفظ خواندم.

با گذشت روزها دریافتیم که مرهم دردهایمان معنویت و توسل نمودن به دامن اهل بیت (ع) است و بس وگرنه زیر شکنجه و آزار و اذیت روحی و جسمی دشمن دوام نمی‌آوریم هرچند بعثی‌ها در این باره هم سخت می‌گرفتند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تسکین دردهایمان خواندن آیاتی از قرآن بود بیشتر بخوانید »

فعالیت‌های فرهنگی عامل حفظ روحیه اسرا بود

فعالیت‌های فرهنگی عامل حفظ روحیه اسرا بود


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، آزادگان کشورمان در سال‌های سخت اسارت علی‌رغم مواجهه با آزارها و فشارهای فراوان نیروهای رژیم بعثی ایستادگی، صبر و مقاومت بی‌بدیلی از خود به نمایش گذاشتند.  

سردار «غلام عسگر کریمیان» از رزمندگان و آزادگان دوران دفاع مقدس که در سال‌های 1362 تا 1369 در اردوگاه‌های عراق زندانی بود، در کتاب «روایت صبر» اثر «مریم جلیلی» نمونه‌ای از کوشش اسرای ایرانی برای برگزاری پرشور مراسمات فرهنگی و مذهبی تحت اختناق شدید شکنجه‌گران دشمن را چنین روایت کرده است:

در بین اسرا طلبه‌ها و روحانیونی که توسط عراقی‌ها شناسایی نشده بودند و اطلاعات عمومیشان در زمینه‌ی فرهنگی زیاد بود، فعالیت خوبی داشتند. هفت نفر به عنوان شورای فرهنگی اردوگاه و در هر آسایشگاه دو نفر به عنوان مسئول امور فرهنگی انتخاب و معرفی می‌شدند. آن‌ها نیز زیر نظر مسئول مشخص‌شده به فعالیت خود در داخل آسایشگاه می‌پرداختند. در طی مدت کوتاهی دور از چشم عراقی‌ها در مسائل مذهبی و فرهنگی موفقیت‌های چشم‌گیری به دست آمد که بزرگ‌ترین دستاورد آن حفظ روحیه اسرا با اجرای مراسم دعا و فعالیت‌های فرهنگی به مناسبت‌هایی مانند روز ،قدس ۲۲ بهمن، هفته ی دفاع مقدس، روز بسیج، نیمه شعبان و عاشورا و چند برنامه‌ی مهم دیگر بود.

تئاترهایی که در آن اردوگاه اجرا می‌شد واقعاً بی‌نظیر بود. اسرا در اجرای تئاتر و گریم پیشرفت چشم‌گیری داشتند از جمله برادر «جمال محرر» از رزمندگان مشهد نقش اساسی در برنامه‌ریزی و اجرای تئاتر و سرود داشت. او فردی بسیار مومن، خوش اخلاق و یک هنرمند آشنا به مسائل هنری و فرهنگی بود.

با رونق تئاتر آسایشگاهی، ملافه یا پتو به جای پرده‌ی نمایش مورد استفاده قرار می‌گرفت. برای تهیه‌ی لباس و کلاه‌های مورد نیاز علی‌رغم تمام مشکلات به تهیه‌ی پارچه و نخ و دوختن لباس و کلاه به دور از چشم عراقی‌ها اقدام می‌کردند. دکورها باید کم‌حجم درست می‌شد تا در دید مامورین عراقی مشخص نباشد. داخل بالش‌ها جای مناسبی برای قایم کردن بعضی وسایل بود که توسط هنرمندان بخش صنایع دستی تهیه می‌شد. اسفنج‌های موجود در بالش‌ها بیش‌ترین استفاده را برای ساخت دکور و وسایل مورد نیاز تئاتر داشتند. قالب‌های صابون هم به کار نوشتن و نقاشی کردن می‌آمد. در دوره‌ی اسارت هیچ چیز دور ریخته نمی‌شد و به نوعی با ابتکار مورد استفاده قرار می‌گرفت.

پنبه و چسب و دوده و گلبرگ‌های گل‌ها وسایل گریم بودند. برای درست کردن ریش و سبیل از اسفنج بالش استفاده می‌شد. در ابتدا وسایل رایج چهره‌پردازی شامل چربی روی غذاها، خمیر دندان، رنگ سبزیجات، پماد کلرافنیکل (پماد زخم) و جوهر خودکار بود. چوب کبریتی که نوک آن له شده بود نیز به عنوان فرچه‌ی صورت استفاده می‌شد. از پماد آنتی هیستامین نیز برای از بین بردن حساسیت‌های این گریم استفاده می‌شد.

یک سال نیز بنده به عنوان مسئول سرود اردوگاه انتخاب شدم. یادم هست از لباس‌های معمولی خودمان لباس مخصوص توسط خیاط اردوگاه تهیه کردیم و از مقوا شکل‌های جالبی درست کردیم و صحنه‌ی اجرای سرود را آراستیم. صحنه به قدری دیدنی بود که وقتی به آن نگاه می‌کردیم فکر می‌کردیم در تالار رودکی تهران هستیم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فعالیت‌های فرهنگی عامل حفظ روحیه اسرا بود بیشتر بخوانید »