نماد سایت مجاهدت

از نشئگی حمایت موساد تا توهم فتح تهران

از نشئگی حمایت موساد تا توهم فتح تهران


گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس – محمد ایمانی؛ منافق، در منطق قرآنی ذاتا متوهم است. در این میان، اگر حماقت، خیانت و وطن فروشی، و جاه طلبی و غرور را با هم ترکیب کنید، برون داد این ترکیب سمّی، می‌شود «سازمان منافقین».

منافقین یک بار در خرداد سال ۱۳۶۰ توهم زدند و به خیال خروج مسلحانه، در مقابل مردم و انقلاب نوپا ایستادند. سران سازمان، خیال می‌کردند ظرف دو سه ماه، کار را تمام می‌کنند و مردم را با ارعاب هم که شده، به تسلیم می‌کشانند.

اما برآیند جنایات آن‌ها در ترور رئیس جمهور رجایی، نخست وزیر باهنر، رئیس دستگاه قضایی، نمایندگان مجلس و وزرا، و ائمه جمعه محبوبی مانند شهیدان مدنی، دستغیب و اشرفی اصفهانی، و همچنین شهروندان عادی، جوشش بصیرت و انزجار در میان مردم بود.

توهم دوم، هنگامی بود که در بغداد (اردوگاه اشرف) پناه گرفتند و به استخدام استخبارات رژیم متجاوز صدام در آمدند؛ تا شاید همراه ارتش متجاوز، تهران را فتح کنند (؟!)

نوبت سوم، مرداد ۱۳۶۷ بود که خیال کردند جمهوری اسلامی در اثر ضعف، قطعنامه ۵۹۸ را برای آتش بس در جنگ را پذیرفته؛ و بنابراین تانک‌ها و نفربر‌ها را از مرز کرمانشاه وارد خاک ایران کردند.

مسعود رجوی، در نشست توجیهی فرماندهان، هدف عملیات را «تصرف ۴۸ ساعته تهران» عنوان کرده و گفته بود: «فقط یک ابرقدرت می‌تواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند».

مدارک و نقشه‌های جامانده، مسیر حرکت خیالی را «چهار زبر- کرمانشاه- همدان- سه راهی بوئین‌زهرا- کرج و میدان آزادی» نشان می‌داد!

آن‌ها ۱۵ هزار منافق تروریست را گسیل کرده بودند؛ اما در تله خود ساخته‌ای گرفتار شدند که موجب هلاکت حدود ۲۰۰۰ نفر از نیرو‌ها و فرماندهان، و مجروحیت و اسارت دست کم هزار نفر دیگر شد. در برخی گزارش‌ها، آمار تلفات تا چهار هزار نفر هم ذکر شده است.

سعید شاهسوندی، از سران به اسارت درآمده سازمان در مرصاد که با تماس رجوی، از اروپا به عملیات فراخوانده شد، می‌گوید «رجوی توهم آزادی تهران را داشت و این موضوع از سوی صدام به رجوی دیکته شده بود.»

وی درباره این سؤال که چگونه جرأت ارتکاب این حماقت بزرگ را پیدا کردید، تصریح کرده بود «به ما گفته بودند همه در تهران با سازمان هستند و کار رژیم تمام است. من گول رجوی را خوردم»!

اما آخرین توهم سران فسیل سازمان، پاییز سال گذشته بود که در اثر تحمیق و تشجیع برخی سرویس‌های غربی، پروژه جنایت گسترده را برای منفعل کردن مردم و نظام به اجرا گذاشتند.

آن‌ها خیال می‌کردند کارفرمایان غربی، عاشق چشم و ابروی‌شان هستند. نمی‌خواستند ببینند که چگونه صدام را در عراق، عرفات را در فلسطین، و زلنسکی را در اوکراین قربانی کردند.

چند ماه زمان لازم بود که نشئگی حمایت سیا و موساد و دیگران از سرشان بپرد و خود را وسط مکافاتی تحقیرآمیز- این بار به دست سرویس‌های امنیتی اروپایی- پیدا کنند.

این از سرنوشت منافقین! اما نکبت‌بارتر، سرنوشت برخی منافقین داخلی است که قدم به قدم در پیمانکاری‌های رسانه‌ای و سیاسی (از آشوب‌سازی تا شانتاژ و تحریف) با مأموریت‌های سازمان، همراهی کردند.

این محافل پس از این حادثه تا چندین ساعت، کُپ کرده بودند و حتی برخی روزنامه‌های‌شان، نیز اصلا به ماجرای آلبانی و فرانسه نپرداختند!

منبع: فارس

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

خروج از نسخه موبایل