ساخت ماکت حرم ابا عبدالله (ع) برای آرامش دل اسراء
یکی از اسرای جنگ تحمیلی با ترسیم فضای اردوگاههای بعثی اظهار داشت: «علیرغم تمام مشکلاتی که وجود داشت تصمیم گرفتیم برای ایام عزاداری ابا عبدالله الحسین (ع) ماکت حرم مطهر را درست کنیم. این کار میبایست مخفیانه و به دور از چشم عراقیها انجام بگیرد. حتی مسئول آسایشگاه هم در جریان نبود. برای تهیه آن به وسایل زیادی نیاز داشتیم که در دسترس نبود. هرکس عهدهدار کاری شد. یکی از برادران به دنبال حلبی خالی، دیگری چیدن آنها و آن یکی به صورت لوله در آوردن آنها و چند نفر هم به بهانههای مختلف قیچی را از مسئول انبار میگرفتند تا کسی به جمع ما شک نکند.
مدت پنج روز اوقات بیکاری خود را مخفیانه به انجام این کار میپرداختیم تا اینکه به همت و پشتکار برادران کارهای مقدماتی انجام شده و تقریباً رو به اتمام بود. مسئول انبار که به ما شک کرده بود به مسئول آسایشگاه اطلاع داده و به گفت: ظاهراً این آسایشگاه در تدارک وسایل بخصوصی است.
در حال سوار کردن ماکت حرم بودیم که مسئول آسایشگاه وارد شد و با دیدن ماکت گفت: اگر بعثیها متوجه بشوند از برنامههای واجب و مهمتری که مخفیانه انجام میدهیم، محروم خواهیم شد؛ بنابراین باید آنرا خراب کنیم امکان دارد به واسطه نصب این ماکت افراد زیادی مورد اذیت و آزار قرار گیرند و با اصرار ما و وساطت یکی از برادران مسن آسایشگاه قرار شد بعد از برپایی مراسم شب، ماکت خراب شود.
در همین هنگام بعثیها سوت آمار زدند، نگران و ناراحت بودیم اگر برای بازپرسی به آسایشگاه میآمدند چه میشد؟ در صورت باخبر شدن بعثیها شکنجه و اذیت و آزار اسرا حتمی بود. با توکل به خداوند متعال به محوطه اردوگاه رفتیم، خوشبختانه بعد از آمار بازرسی صورت نگرفت و با خیال راحت به آسایشگاه برگشتیم. برای اینکه دیگر برادران را غافلگیر کنیم در گوشهای از آسایشگاه پرده کشیدیم و ماکت حرم را در پشت پرده قرار دادیم بعضی از برادران تعدادی از عکسهای شهدا را بر روی آن نصب کردند بعد از اقامه نماز مغرب و عشاء پرده را کنار زدیم با دیدن ماکت حالت عجیبی به بچهها دست داد.
از آنجائی که به زیارت امام حسین (ع) مشرف شده بودند خاطرات زیارت حرم مطهر در ذهنشان تداعی شد. گروه گروه گرد ماکت میگشتیم و زیارت عاشورا میخواندیم، عزاداری و نوحهسرائی میکردیم و تا آخرین دقایق شب برنامه ادامه داشت. برنامه باشکوهی شد، برادران خواستند تا این برنامه را برای دیگر آسایشگاهها هم اجرا کنیم، ولی بنا به قولی که به مسئول آسایشگاه داده بودیم بعد از اتمام مراسم ماکت را خراب کردیم.»
تلاش دشمنان بعثی برای بیارزش جلوه دادن روحیات رزمندگان اسلام
«دشمن که حالت و روحیه اسرا و تاثیر عزاداریهای عاشقانه آنها را در ماه محرم میدید درصدد بیارزش جلوه دادن حالات و روحیات آنها برمیآمد. به طور مثال یکی از افسرهای بعثی با مشاهده چهره گریان و افسرده برادران گفت: شما چرا گریه میکنید؟ ما خود امام حسین (ع) را دعوت کردیم و خود هم کشتیم. به شما اصلاً ربطی ندارد و بعد بلند بلند میخندید.
یا افسر بعثی دیگری که همه روزهای عاشورا را با لباس قرمز وارد اردوگاه میشد، میآمد و روبهروی بچهها میایستاد و با حالت نفرت انگیزی میگفت: حسین شما را هم من کشتم حالا چه میگوئید؟ و از این قبیل حرکات که راستی جز این هم از یزیدیان ددمنش بعثی انتظار نمیرفت.»
تلاش رزمندگان اسلام برای برگزاری مراسم عزاداری ابا عبدالله (ع)
«برای اینکه از اذیت و آزارهای دشمن در امان باشیم در هنگام مراسم عزاداری تعدادی از برادران نذر میکردند که به بهانههای مختلف نگهبانهای بعثی را سرگرم کنند تا متوجه مراسم عزاداری نشوند، بعضی از برادران جلوی درب آسایشگاه مشغول صاف کردن تکه حلب کهنهای میشدند و با نواختن ضربه بر آن خاطر برادران داخل آسایشگاه را برای برگزاری مراسم آسوده میکردند.
برخی دیگر که به زبان عربی مسلط بودند با گفتن قصیده و با داستانهای عربی آنها را سرگرم میساختند و یا برادران ورزشکاری که بازی خوبی داشتند به مسابقه با نگهبانها میپرداختند و از این طریق ساعتی آنها را مشغول میساختند. خلاصه هرکس آنچه در توان داشت برای کمک به باشکوه برگزار کردن مراسم ماه محرم و سرگرم ساختن نگهبانها انجام میداد اما این آخرها از آنجایی که سربازان متوجه ترفندهای برادران شده بودند با رسیدن ماه محرم دو برابر میشدند؛ بطوریکه هر آسایشگاه دو مامور داشت و آنها تمام وقت نگاهشان داخل آسایشگاه بود که مبادا کسی عزاداری کند و سینه بزند.
یکی از همین روزها که نگهبانها جلوی درب آسایشگاه مشغول نگهبانی بودند تصمیم گرفتیم با یک ترفند تازه مراسم عزاداری را برپا نمائیم؛ بنابراین تعدادی از برادران برای سرگرم ساختن نگهبانها داخل آسایشگاه ماندند و جمعی دیگر دور از بعثیها در محوطه اردوگاه حلقه زدند و علیالظاهر مشغول بازی شدند درحالیکه داخل حلقه این برادران جمعی از عاشقان اباعبدالله مشغول عزاداری و سینه زنی بودند راستی که چه شکوهی اینگونه عزاداریها داشت.»
منبع
روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۰ مرداد ۱۳۷۱، ص: ۱۴
انتهای پیام/ 118
منبع خبر